تبیان، دستیار زندگی
انسان دیر زمانی است که روی زمین زندگی می کند . می توان گفت یکی از دلایل بقای انسان در این مدت طولانی و با این موفقیتها که نصیب او شده واکنش کاملا حساب شده و خود به خودیِ او در برخورد با خطرها می باشد ؛ که یکی از ابزار مهم بقای نسل انسان می باشد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی، ارزش زیستن دارد؟

نگاه به زندگی از زاویه‌ی مکانیسم ذهن


انسان دیر زمانی است که روی زمین زندگی می کند . می توان گفت یکی از دلایل بقای انسان در این مدت طولانی و با این موفقیتها که نصیب او شده واکنش کاملا حساب شده و خود به خودیِ او در برخورد با  خطرها می باشد ؛ که یکی از ابزار مهم بقای نسل انسان می باشد.

زندگی، ارزش زیستن دارد؟

"واکنش خود به خودی"  در واقع واکنشی  فیزیولوژیکی نسبت به خطر است ، خواه این خطر واقعی باشد یا خیالی.

وقتی در ترافیک گیر می کنیم ، وقتی با ما از روی نامهربانی صحبت می کنند ، وقتی شغل خود را در خطر می بینیم ، وقتی اجاره خانه مان افزایش می یابد ، وقتی پیشگویی احتمال زلزله در جایی را می شنویم ،وقتی لاستیک اتومبیل مان پنچر می شود ، این واکنش خود به خودی با تمام ابعاد در ما جاری می شود .

جالب اینجاست که حتی اگر هیچ کدام از این مصائب واقعا ایجاد نشود ، تنها اندیشیدن به احتمال اتفاق آن کافیست تا این واکنش در وجود انسان جاری شود .

در این مقاله برآنیم تا نشان دهیم  چگونه افکار منفی با فعال کردن واکنش خودبه خودی روی ذهن ، جسم ، و احساسات ما تاثیر می گذارند .

افکار منفی و ذهن

ذهن ، جایگاهی است که می تواند از جهنم ، بهشت واز بهشت ، جهنم بیافریند .

ذهن از مکانیسم پالایش کننده بسیار جالبی برخوردار است که از هجوم اطلاعات بیش از اندازه زیاد به ذهن جلو گیری می کند . اگر این کار را نمی کرد ، احتمالا دیوانه می شدیم و نمی توانستیم توجهی آگاهانه به همه جزئیات جمع آوری شده از سوی حواس پنچ گانه ی خود داشته باشیم .

وقتی واکنش خودبه خودی فعال می شود ، متوجه اشکلات احتمالی در موقعیت حادثه ، اشخاص یا اشیاء می شویم و آنرا می یابیم . همیشه علت و اشکالی در کار است . ما در این دنیای مادی زندگی می کنیم و مواد هم به حکم تعریف خود تقریبا ناقص هستند .

با این حساب می بینیم که ذهن ما خود به خود به جنبه های مثبت و منفی قضیه توجه می کند . به نظر جالب می رسد . اینطور نیست ؟

اما موضوع به این سادگی تمام نمی شود .

ما اغلب همین کار را می کنیم . وقتی کسی در ترافیک به حقوق ما تخطی می کند ، ذهن ما بلافاصله متوجه اشخاص بی ملاحظه و خلافکاری می شود که در کار رانندگی دیده ایم . بعد ذهنمان از موضوع رانندگی متوجه اشخاص بی ملاحظه و خلافکار در سایر زمینه ها می شود .

اگر با کسی قرار ملاقات داریم و او پنج دقیقه دیر می کند ، اغلب چهار دقیقه و پنجاه و نه ثانیه از این پنج دقیقه را متوجه دفعات دیگری می شویم که این شخص یا اشخاص دیگر دیر کرده اند .

متاسفانه ذهن انسان با ابزار کاملا دقیق خود ، مترصد جنبه های منفی است و آن را می یابد و این اندیشه واکنش خودبه خودی را فعالتر می کند تا در ذهن مترصد جنبه های منفی بیشتری شود و این نیز به فعالتر شدن واکنش خودبه خودی منجر می گردد...

افکار منفی و جسم

اغلب بیماری ها ساخته و پرداخته ذهن ماست .

واکنش خودبه خودی برجسم انسان تاثیر می گذارد . سایر فعالیتهای جسم ، یعنی هضم ، جذب و تحلیل ، تولید سلولهای خونی ، جریان گردش خون ( به استثنای جریان آن به عضلات حیاتی ) التیام و واکنش های مصون سازی بدن در برابر امراض و ناخوشی های عمده ، موقتا به حالت تعلیق در می آیند .

تکرار غیر ضروری واکنش خودبه خودی ، بدن انسان را زیر فشار فیزیولوژیکی شدید قرار می دهد .

در برابر امراض آسیب پذیر می شویم: مشکلات هضم غذا ( گرفتار شدن به زخم معده و گاهی سرطان ) تدارک نامناسب مواد مورد نیاز فعالیت بدن ( جلوگیری از ورود پروتئین لازم ، ویتامین ها و مواد معدنی به بدن) ،به تاخیر افتادن بهبود و التیام ( غلبه بر بیماری به مراتب اهمیتش کمتر از غلبه بر یک حیوان وحشی است ) ، کاهش تولید سلولهای خونی و سایر سلولهای لازم ، عضلات سخت شده و خستگی و احساس ناخوشایند .

به نظرتان بد می آید، اینطور نیست ؟ اما از این بدتر است .

مواد شیمیایی اضطراری مورد استفاده قرار نگرفته سرانجام شکسته شده به یکدیگر نفوذ می کنند و مواد سمی تری را درست می کنند . حالا وظیفه دفع این مواد بر وظایف از پیش موجود بدن اضافه می شود .

عضلات ،و به خصوص عضلات ناحیه شکم ، سینه ، پشت ، گردن و شانه ها ، مدتها به حالت منقبض و سخت باقی می مانند .( اغلب اشخاص دست کم در یکی از این نواحی بدن با ناراحتیهای مزمن عضلاتی آشنا هستند .) در نتیجه احساسی از عصبیت بر وجود ما مستولی می شود.

زندگی، ارزش زیستن دارد؟

ذهن همیشه برای هر چیز دلیلی می جوید . اگر بدن احساس کشیدگی و انقباض کند ، ذهن دست به کار می شود تا دلیلی در این خصوص یابد و به ندرت به این نتیجه می رسیم که این حالت ، بعد از مرحله واکنش خودبه خودی طبیعی است . مهم نیست ، می گذرد . به جای آن اغلب در جستجوی دلیل و علت هستیم تا تقصیر این موقعیت را بر گردن عاملی درونی یا بیرونی بیاندازیم و همانطور که قبلا گفتیم همیشه چیزی که سر جای خود نیست پیدا می شود .

ذهن مکانیسم بسیار جالبی است . وقتی به آن وظیفه ای واگذار می شود ، به سرعت شگفت انگیز و با دقت تمام دست به کار می شود . وقتی با پرسش "علت چیست ؟" یا " چه مشکلی پیش آمده ؟" روبرو می شود ، با دقت و سرعت دلایلی ارائه می دهد.

طبیعتا بررسی ذهنی حوادث منفی ، سلسله واکنشهای خودبه خودی جدیدی ایجاد می کند و در نتیجه آن ، بدن با انقباضهای جدید واکنش نشان می دهد و متعاقبا ذهن مجددا سوال چه شده ؟ اشکال در کجاست ؟ را مطرح می سازد .

حالا نتیجه ای بحث ها :

آیا متوجه هستید که چگونه این فرایند مارپیچ میان ذهن و جسم می تواند تا بی نهایت ادامه پیدا کند . وقتی واکنش متقابل ذهن و جسم ادامه می یابد ، نتیجه اش همان افسردگی مشهور می شود .

اما از آنجائیکه ما افسردگی را نوعی بیماری ذهنی می دانیم و به حکم فرهنگ ما بیماری ذهنی ( روحی ) چیز خوبی نیست ، به خاطر این افسردگی ، احساس افسردگی بیشتری می کنیم و در نتیجه سلسله واکنشهای خودبه خودی جدیدی فعال می شوند .

با در نظر گرفتن همه اینها ، تعجب آور نیست که بعضی ها در عمق وجود خود به این نتیجه می رسند که :

"زندگی ، ارزش زیستن  ندارد " .

سرور حاجی سعید

بخش خانواده ایرانی تبیان


مطالب مرتبط:

شرط اول کامیابی در زندگی

هدفمند سازی توانایی ها

یه نگاهی به این فکر بکن

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.