تبیان، دستیار زندگی
اولین گام در راه ریشه کن کردن نفاق و در امان بودن از منافق، شناخت صحیح او و بر حذر بودن و دوری کردن از اوست. مولای متقیان در خطبه 194 نهج البلاغه به طور مفصل اوصاف و ویژگیهای منافقان را برای شناخت هرچه بیشتر ما بیان فرموده‌اند که گذشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

2روش اصلی ریشه کن کردن منافقان


پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: بر امّت اسلام، نه از مۆمن و نه از مشرک هراسی ندارم؛ زیرا مۆمن را ایمانش باز داشته، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود می‌سازد؛ بلکه من بر شما از هر منافقی می‌ترسم که درونی دو چهره، و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.


نهج البلاغه

در «نهج البلاغه» برای برخورد با منافقان دو راه کلی بیان شده است:

الف) شناخت: اولین گام در راه ریشه کن کردن نفاق و در امان بودن از منافق، شناخت صحیح او و بر حذر بودن و دوری کردن از اوست. مولای متقیان در خطبه 194 نهج البلاغه به طور مفصل اوصاف و ویژگیهای منافقان را برای شناخت هرچه بیشتر ما بیان فرموده‌اند که گذشت.

قرآن کریم نیز از مۆمنان خواسته است که با منافقان دوستی نورزند: «وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً»؛1 «و از میان آنها، دوست و یار و یاوری اختیار نکنید!» پر واضح است که تحقق چنین امری مستلزم شناخت صحیح منافق و اعمال و رفتار اوست.

امام علی(علیه السلام) همواره در صدد آگاهی‌بخشی و هشدار نسبت به خطر منافقین بود. به عنوان نمونه، هنگامی که حکومت مصر را به «محمد بن ابی‌بکر» واگذار نمود، طی نامه‌ای او را از بزرگ‌ترین خطری که حکومت اسلامی را تهدید می‌کند آگاه ساخت و از منافقان بر حذر داشت و فرمود:

«... وَ لَقَدْ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مُۆْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً ـ أَمَّا الْمُۆْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِک فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکهِ وَ لَکنِّی أَخَافُ عَلَیْکمْ کلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکرُونَ؛2 پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به من فرمود: بر امّت اسلام، نه از مۆمن و نه از مشرک هراسی ندارم؛ زیرا مۆمن را ایمانش باز داشته، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود می‌سازد؛ بلکه من بر شما از هر منافقی می‌ترسم که درونی دو چهره، و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است

این نکته نیز قابل ذکر است که با توجه به مطالب ارائه شده، بهترین راه شناخت منافقین، دقت و تأمل در کلام و عمل آنان و مقایسه آن دو با همدیگر است؛ زیرا آنها مرد میدان سخن هستند، بسیار زیبا، شیوا، هنرمندانه و دلسوزانه سخن می‌گویند و راه نشان می‌دهند؛ اما در میادین عمل گرفتار تناقض شده، برخلاف ادعاهای خود مشی می‌کنند.

بیشترین آسیبها از جانب منافقان به جامعه دینی وارد می‌آید و منافق با داشتن ظاهری موافق با دین، بیش از دشمنان آشکار، امکان آسیب‌رسانی دارد؛ از این رو به شناخت و مراقبت جدی احتیاج دارد. مهم‌ترین ویژگیهای منافق: گمراهی، خطاکاری، تلوّن و چند رنگی، فریب، بیماردلی، آراستگی ظاهری، ایجاد یأس و نومیدی و... است و راه مقابله با او، شناخت و افشاگری می‌باشد

ب) افشاگری: امیرمۆمنان(علیه السلام) این شیوه را در موقعیتهای مختلف گوشزد کرده‌اند که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

1. افشای سوابق نکوهیده «اشعث بن قیس»: هنگامی که امام(علیه السلام) در سال 38ق در مسجد کوفه مشغول سخنرانی بود، اشعث بن قیس به یکی از مطالب آن حضرت اعتراض کرد و گفت: این سخن به زیان شماست، نه به سود شما. امام(علیه السلام) با نگاه تندی به او نگریست و خوی پلید و نفاق گونه او را برای مردم فاش کرد و چنین فرمود: «مَا یُدْرِیک مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی؟! عَلَیْک لَعْنَه اللَّهِ وَ لَعْنَه اللَّاعِنِینَ! حَائِک ابْنُ حَائِک! مُنَافِقٌ ابْنُ کافِرٍ! وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَک الْکفْرُ مَرَّه وَ الْإِسْلَامُ أُخْرَی فَمَا فَدَاک مِنْ وَاحِدَه مِنْهُمَا مَالُک وَ لَا حَسَبُک وَ إِنَّ امْرَأً دَلَّ عَلَی قَوْمِهِ السَّیْفَ وَ سَاقَ إِلَیْهِمُ الْحَتْفَ لَحَرِیٌّ أَنْ یَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ وَ لَا یَأْمَنَهُ الْأَبْعَدُ؛3 تو چه می‌دانی که چه چیز به ضرر یا به نفع من است؟! نفرین خدا و نفرین نفرین‌کنندگان بر تو باد ای بافنده [دروغ]، پسر بافنده و ای منافق فرزند کافر. به خدا قسم! تو یک بار در زمان کافر بودنت اسیر شدی و یک بار در زمان مسلمانیت و در هیچ یک از این دو اسارت، مال و تبارت به حالت فایده‌بخش نبود. مردی که شمشیر را بر قوم خویش براند و آنها را به مرگ بکشاند، سزاوار است که نزدیکانش او را دشمن بدارند و افراد بیگانه از شرّ او در امان نباشند.»

«سیّد رضی» گفته است: «منظور کلام مولا که فرموده شمشیر را بر قوم خویش براند، پیشامدی است که برای اشعث بن قیس با خالد بن ولید در یمامه روی داد. در آن واقعه اشعث قوم خود را فریب داد و به آنها نیرنگ زد و خالد بر آنها مسلّط شد و آنها را کشت. بعد از این واقعه، قوم اشعث او را «عُرف النّار» می‌نامیدند و عرف النّار در نزد آن قوم به معنای مکر کننده است.»

امام علی

علت تندی امام(علیه السلام) این بود که ریشه هر فتنه و توطئه‌ای که در حکومت حضرت پدید می‌آمد به اشعث بر می‌گشت و به تعبیر «ابن ابی الحدید»: «کل فساد کان فی خلافه علی(علیه السلام) و کل اضطراب حدث فأصله‌ الأشعث.»4

2. افشای مغیره بن اخنس: هنگامی که بین امام علی(علیه السلام) و عثمان مشاجره‌ای روی داد، مغیره که یکی از منافقان بود، به عثمان گفت: من حساب او را می‌رسم و جلوی او را خواهم گرفت!

امام(علیه السلام) چهره واقعی او را رسوا ساخت و این چنین فرمود: «یَا ابْنَ اللَّعِینِ الْأَبْتَرِ! وَ الشَّجَرَه الَّتِی لَا أَصْلَ لَهَا وَ لَا فَرْعَ! أَنْتَ تَکفِینِی؟! فَوَ اللَّهِ مَا أَعَزَّ اللَّهُ مَنْ أَنْتَ نَاصِرُهُ وَ لَا قَامَ مَنْ أَنْتَ مُنْهِضُهُ؛5 ای پسر ملعون ابتر! و ای فرزند درخت بی‌ریشه و بی‌شاخه! تو به حساب من می‌رسی؟! به خدا سوگند! هرگز خداوند کسی را که تو یاورش باشی عزت نمی‌دهد و آن کس که تو دستش را بگیری، به پا نمی‌خیزد

و در آخرین جمله، امام(علیه السلام) مغیره را به شدت تحقیر کرد و فرمود: «اُخْرُجْ عَنَّا أَبْعَدَ اللَّهُ نَوَاک ثُمَّ ابْلُغْ جَهْدَک فَلَا أَبْقَی اللَّهُ عَلَیْک إِنْ أَبْقَیْتَ؛6 از نزد ما بیرون شو! خدا مقصد تو را دور کند (و هرگز به مقصود نرسی) برو و هر چه در توان داری به کار گیر! خدا تو را زنده نگذارد، اگر آنچه در توان داری به کار نگیری!»یعنی تو کوچک‌تر از آن هستی که مرا تهدید کنی، پس هر چه در توان داری به کار گیر تا بدانی که کاری از تو ساخته نیست و بیچاره و بدبخت کسانی که حامیانی همچون تو دارند.7

3. افشای «برج بن مسهر طایی»: زمانی که «برج بن مسهر طایی» از شعرای مشهور خوارج8 با صدای بلند، به گونه‌ای که امام بشنود شعار خوارج (لاحکم الا لله) را سر داد، امام(علیه السلام) با کلمات تند و کوبنده‌ای، آن مرد نادان ماجراجو را خاموش کرد تا دیگری جرأت نکند در محضرش چنین شعاری با چنان محتوای گمراه کننده‌ای سر دهد؛ چرا که بیم آن می‌رفت افراد ناآگاهی تحت تأثیر شعار ظاهرفریب او قرار گیرند، بنابر این با تندی فرمود: «اسْکتْ قَبَحَک اللَّهُ یَا أَثْرَم؛9 خاموش باش! خداوند رویت را زشت (و سیاه) کند، ای دندان شکسته

تو چه می‌دانی که چه چیز به ضرر یا به نفع من است؟! نفرین خدا و نفرین نفرین‌کنندگان بر تو باد ای بافنده [دروغ]، پسر بافنده و ای منافق فرزند کافر. به خدا قسم! تو یک بار در زمان کافر بودنت اسیر شدی و یک بار در زمان مسلمانیت و در هیچ یک از این دو اسارت، مال و تبارت به حالت فایده‌بخش نبود. مردی که شمشیر را بر قوم خویش براند و آنها را به مرگ بکشاند، سزاوار است که نزدیکانش او را دشمن بدارند و افراد بیگانه از شرّ او در امان نباشند»

سپس امام به سوابق سوء او اشاره کرد و فرمود: «فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَکنْتَ فِیهِ ضَئِیلًا شَخْصُک خَفِیّاً صَوْتُک حَتَّی إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِز؛10 به خدا سوگند حق آشکار شد، در حالی که تو شخصی ناچیز و بی‌مقدار بودی و صدایت به جایی نمی‌رسید و آن‌گاه که باطل نعره برآورد، تو همچون شاخ بزی آشکار شدی

همان گونه که پیش‌تر نیز اشاره شد، نفاق یک بیماری درونی است و مانند بسیاری از امراض درونی، درمان‌پذیر است. راهی که امام علی‌(علیه السلام) در پیش روی ما می‌نهد، «بهره‌گیری از قرآن» است. امام در خطبه بلندی خطاب به اصحابشان، آنان را به روی آوردن به قرآن سفارش فرموده، به شفاخواستن از آن در بیماریها و یاری خواهی در گرفتاریها فرمان می‌دهد و سپس می‌فرماید: «فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ‌؛11 بی‌گمان درمان بزرگ‌ترین دردها که آن کفر و نفاق و گمراهی و سرگشتگی است، در قرآن وجود دارد پس خواسته های خود را به احترامِ قرآن از خدا بخواهید.»

نتیجه

نفاق مخفی کردن کفر و تظاهر به ایمان و از جمله مختصات انسانها است؛ یعنی این قدرت برای انسان وجود دارد که نسبت به کسی آخرین درجه خشم را داشته باشد؛ ولی برای اینکه او را بفریبد، تظاهر به محبت و مهربانی به او کند.

بیشترین آسیبها از جانب منافقان به جامعه دینی وارد می‌آید و منافق با داشتن ظاهری موافق با دین، بیش از دشمنان آشکار، امکان آسیب‌رسانی دارد؛ از این رو به شناخت و مراقبت جدی احتیاج دارد. مهم‌ترین ویژگیهای منافق: گمراهی، خطاکاری، تلوّن و چند رنگی، فریب، بیماردلی، آراستگی ظاهری، ایجاد یأس و نومیدی و... است و راه مقابله با او، شناخت و افشاگری می‌باشد.

پی نوشت  ها:

1) نساء / 89.

2) نهج البلاغه، نامه 27.

3) نهج البلاغه، خطبه 19.

4) شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج‌2، ص279.

5) نهج البلاغه، خطبه 135.

6) نهج البلاغه، خطبه 135.

7) پیام امام امیرالمومنین(ع)، ج5، ص503.

8) شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، ج10، ص130.

9) نهج البلاغه، خطبه 184.

10) همان.

11) همان، خطبه 176.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره156.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.