بیمار غیر شربت اشک روان نداشت
بودش هزار درد و توان بیان نداشت
دانی چرا ز آل پیمبر کشید دست
نقشی دگر به کار ستم آسمان نداشت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1391/09/19
یک آسمان ستاره
بیمار غیر شربت اشک روان نداشت بودش هزار درد و توان بیان نداشت دانی چرا ز آل پیمبر کشید دست نقشی دگر به کار ستم آسمان نداشت تنها زمین نداشت به سر دست از فلک پایی به عزم پیش نهادن، زمان نداشت یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگ آمد ولی زباغ نصیبی خزان نداشت دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت تا کوفه زنده ماندن او را گمان نداشت از تب ز بس که ضعف بر او چیره گشته بود میخواست بگذرد ز سر جان، توان نداشت یک آسمان ستاره به ماه رخش ز اشک میرفت، یک ستاره به هفت آسمان نداشت در ترکش دلش که دو صد تیر آه بود میبرد و غیر قامت زینب کمان نداشت بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
استاد علی انسانی