تبیان، دستیار زندگی
واژه رافضى به كسانى كه به اهل‏بیت(علیهم السلام) محبت و عشق مى‏ورزیده‏اند نیز اطلاق مى‏شده است چنان كه امام شافعى گفته است: «اِن كان رفَضاً حبُّ لِمحمد فلیشهَد الثقلانَ اِنّى رافضی» اگر علاقه و محبت اهل بیت محمد(ص) رفض است پس آدمیان و پریان گواه باشند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رافضی کیست؟

فرقه های نوظهور

یكى از واژه‏هایى كه نیاز به ریشه‏یابى و تحقیق دارد، رفض و رافضى است. در طول تاریخ، گروه‏ها و فرقه‏هاى اسلامى براى كوبیدن و از صحنه بیرون كردن گروه مخالف خود، همواره از القاب ناپسند و ناشایست استفاده مى‏كرده‏اند و متأسفانه عدم آگاهى توده‏هاى مردم در عصر اموى و وجود سیاست‏هاى خاص حاكمان  بر این مسأله دامن زده است. رفض و رافضى از جمله چنین القابى است كه برخى از نویسندگان آن را به شیعه امامیّه نسبت داده‏اند.

رفض در لغت معناى ترك و رها كردن چیزى است: «رفضته‏اى تركته»؛ رها كننده چیزى را رافضى گویند.

در اصطلاح نویسندگان تاریخ و عقاید در مورد وجوه استعمال این واژه اختلاف است.

برخى مى‏گویند: رفض یعنى رها كردن وحى و برگشت به افسانه‏ها و خرافات بت‏پرستى و طاغوت پرستی. به عبارت دیگر بازگشت به آثار و ارزش‏هاى جاهلیت و این حقیقت را به شخصى به نام عبداله بن سبا و پیروان او نسبت داده‏اند زیرا وى، امام على بن ابیطالب(ع) را پیغمبر مى‏پنداشت و با این پندار دین اسلام را رفض نمود.

«اِنّما سَمُّوا الروافضَ لِكونهم رفضُوا الدینَ»;(1) بدین جهت رافضى گفته‏اند كه دین را رها كردند.

بعضى معتقد هستند كه واژه رفض و رافضى از سال 122 ه’. ق. در زمان زید بن على به كار برده شد. بغدادى مى‏نویسد: «فرقه زیدیّه را رافضى مى‏گویند».(2) در مفاتیح العلوم، خوارزمى آمده است: «به جماعتى كه با زید بن على بیعت كردند و سپس او را رها كردند رافضى گفته شده است».

مصباح المنیر نیز چنین مى‏نویسد: «و الرّافضُْ فِرقٌْ من شیعِْ الكوفْ سَمُّوا بذلك لأَنّهم تركوا زید بنُ علیٍ(ع) حین هُمْ عن الطعن فى الصحابِْ فلمَّا عرَفوا مقالَته و انّه لا یَبرأ من الشیخینِ رفضَوه ثمَ استعمَل هذا اللّقبَ فى كلِّ من غلافى هذا المذهب و أجاز الطعنُ فى الصحابْ»;(3) رافضى به گروهى از شیعیان كوفه گفته شده است كه زید بن على را رها كردند و از شیخین - ابوبكر و عمر - برائت جستند، سپس این لقب به كسانى كه در برائت آن دو غلو و زیاده‏روى كردند و اجازه طعن در مورد صحابه دادند اطلاق شد.

به مرور زمان این لقب درباره شیعه امامیه نیز به كار برده شد و در كتاب‏هاى فِرَق و مذاهب یادداشت گردید، چنانكه ابوالحسن اشعرى مى‏نویسد: «و اَنّما سمَّوا الامامیَْ رافضَْ لَرِفَضهم امامَْ ابى‏بكر و عُمر».(4)

ذهبى نیز در المیزان و حافظ در تهذیب رافضى را به كسانى اطلاق كرده‏اند كه شیخین را مورد طعن قرار داده‏اند.

بغدادى پس از اینكه سبئیّه را به عنوان رافضى معرفى كرده است چند گروه دیگر مانند امامیه و زیدیه را به این نام مى‏خواند سپس مى‏نویسد: فرقه زیدیه و امامیه از گروه‏ها و فرقه‏هایى هستند كه داخل امت اسلامى مى‏باشند و امّا فرقه سبئیّه از فرقه‏هاى امت اسلامى نیستند زیرا آنان على را خدا نامیده‏اند. از این بیان استفاده مى‏شود كه نسبت رفض به امامیه و زیدیه درست نیست زیرا آنان جزو مسلمانانند و رافضى كسى است كه از اسلام و امت اسلامى خارج باشد

عسقلانى مى‏نویسد: «التشیعُ هو محبُْ علیِِ و تفضیلُه علَى الصحابِْ فمَن قدّمَه على أبی بكر و عُمر فهو رافضی غالٍ فیالتشیع و من لم یُقدمه علیهما فَهُو شیعیُُ»;(5) كسى كه على را بر ابوبكر و عمر مقدم بدارد رافضى است و كسى كه علاقمند به على باشد و او را از صحابه افضل و برتر بداند شیعه مى‏باشد.

واژه رافضى به كسانى كه به اهل‏بیت(علیهم السلام) محبت و عشق مى‏ورزیده‏اند نیز اطلاق مى‏شده است چنان كه امام شافعى گفته است:

«اِن كان رفَضاً حبُّ لِمحمد فلیشهَد الثقلانَ اِنّى رافضی»;(6)  اگر علاقه و محبت اهل بیت محمد(ص) رفض است پس آدمیان و پریان گواه باشند كه من رافضى هستم.

این مطلب حاكى از آن است كه هر كس نسبت به اهل‏بیت پیامبر(ص) محبّت و عشق مى‏ورزیده - هر چند سنّى باشد - لقب رافضى به او داده مى‏شده است.

به نقل از بیهقى وقتى كه به امام شافعى گفته شد كه گروهى اهل‏بیت را دوست ندارند و هر كس چیزى در این خصوص نقل مى‏كند او را رافضى مى‏خوانند وى این شعر را سرود:

«اذ نحن فضّلنا علیّاً فانّنا روافض بالتفصیل عند ذوى الجهل»;(7)

هنگامى كه ما على را برتر بدانیم در نزد آنان كه از حقیقت نادان هستند به رافضى بودن متهم مى‏شویم.

رازى از قول بدیع همدانى نقل كرده كه وى بر سر مزار على بن موسى‏الرضا(ع) گفت: «أنا مع اعتقادى فى التسنّن رافضى فى ولائك و الا اشتغلت بهۆلأ فلست اغفل اولئك».(8)

بنابراین اگر مقصود این است كه به خاطر تفضیل و برتر دانستن على بر ابوبكر و عمر واژه رافضى بر تشیع اطلاق مى‏شود، روشن است كه تفضیل باعث ترك دین نمى‏شود زیرا برتر داشتن على بر ابوبكر و عمر، در نزد شیعه به خاطر دلایلى است كه على را برتر و خلیفه بلافصل معرفى مى‏نماید، چنان كه در نزد جمعى از علماى اهل‏سنت نیز تفضیل على بر ابوبكر مسلّم شده است؛ مانند بغدادیون - بشر بن معمر، ابوجعفر اسكافى، ابوالحسن خیاء محمود بلخى و شاگردانش - . همچنین جُبّایى از علماى بزرگ اهل‏سنت گفته است: اگر روایت نقل شده توسط طائر صحیح باشد، على افضل است.(9) وى روایت مى‏كند كه پیامبر از خدا خواست بهترین فرد را بر سفره غذایش حاضر نماید، آن وقت على وارد شد و هر دو با هم غذایى بهشتى میل فرمودند.

ابن عبدالبر نیز گفته است، پیشینیان در تفضیل ابوبكر و على اختلاف داشته‏اند، افرادى مانند سلمان، ابوذر، مقداد، جابر، ابوسعید خُدرى و زید بن ارقم، على را بر غیرش تفضیل داده‏اند.

امام علی

بنابراین اگر تفضیل را ملاك رفض بدانیم باید بیشتر پیشینیان و راویان حدیث را رافضى بدانیم و این نوع برخورد تنها ناشى از تعصب است، چنان كه در این رابطه یكى از نویسندگان اهل‏سنت پس از نقل فضایل و كمالات على(ع) چنین گفته است: «فضایل على قابل انكار نیست و انكار فضایل و نسبت رفض به معتقدان آن جز از ناحیه متعصبان صورت نمى‏گیرد». و نیز مى‏گوید: «لو كان هذا رفضاً و تركاً للسنِْ لم یُوجَد مِن اهل الروایِْ و الدرایِْ شئ اصلاً فایّاك و التعصبُ فى الدین و التجنبُ عنِ الحق و الیقین»;(10) اگر نقل فضایل على(ع) رفض و ترك سنت باشد چیزى از اهل روایت و درایت حدیث یافت نمى‏شود پس بپرهیزید از تعصب در دین و اجتناب از حق و یقین.

برخى از نویسندگان اهل‏سنت در توجیه این لقب به روایتى تمسك كرده‏اند كه از نظر متخصصان علم حدیث، مجعول است. مضمون این روایت چنین است كه پیامبر(ص) فرمود: «یَظهرُ فى خِر الزمان قومٌ یُسمَّون الرافضَْ یرفَضَون الاسلامَ»؛ در آخر زمان قومى آشكار مى‏شوند كه نام آنان رافضى است و اسلام را رفض مى‏كنند.

در پاسخ این گروه باید گفت این روایت به دو دلیل قابل اعتماد نمى‏باشد؛ نخست آن كه این روایت از نظر سند صحیح نیست چنان كه ذهبى از رجال شناسان اهل‏سنت مى‏گوید: «این روایت از مجعولات است» و همچنین ابو عقیل یحیى بن متوكل آن را ضعیف و واهى دانسته است و ابن عبد البر نیز گفته این حدیث در نزد جمیع رجالیّون ضعیف است.(11)

دوم بر فرض صحت و سلامت حدیث، حضرت گروه خاصى را مشخص نفرموده‏اند تا آن گروه رافضى دانسته شوند و شاید مقصود حضرت همان مطلبى باشد كه در روایت دیگر آمده است كه از سرزمین حجاز «قرن شیطان»(12) ظهور مى‏كند و آنها هستند كه فتنه و فساد ایجاد مى‏كنند و یهود و كفر را به سرزمین مقدس اسلامى دعوت كرده و اسلام واقعى را رفض و رها مى‏كنند.

با توجه به مطالبى كه یادآورى شد روشن مى‏شود كه نسبت رفض و رافضى به شیعه امامیه، به هیچ وجه صحیح نیست زیرا شیعه راهى جز راه قرن، سنت و عترت برنگزیده است؛ چنان كه امام صادق(ع) در این باره فرمود:

«مالَهُم و لَكُم ما یُریدونَ منكُم و ما یُعیبوُنكم یقولَون الرّافضَْ، نَعم و الله رفضَتُم الكِذبَ و أتَّبعتُم الحقَ...»;(13)

چه شده آنان را با شما، از شما چه مى‏خواهند و چرا عیب مى‏گیرند و به شما لقب رافضى مى‏دهند! آرى سوگند به خدا شما دروغ را رفض كردید و حق را پیروى نمودید.

از اینجا به خوبى روشن مى‏شود كه دست‏هاى تفرقه افكن در میان امت اسلامى، این گونه القاب را ترویج كرده تا چهره مكتب اهل‏بیت را دگرگون و خدشه‏دار نماید.

واژه رافضى به كسانى كه به اهل‏بیت(علیهم السلام) محبت و عشق مى‏ورزیده‏اند نیز اطلاق مى‏شده است چنان كه امام شافعى گفته است: «اِن كان رفَضاً حبُّ لِمحمد فلیشهَد الثقلانَ اِنّى رافضی» اگر علاقه و محبت اهل بیت محمد(ص) رفض است پس آدمیان و پریان گواه باشند كه من رافضى هستم

در كتب فِرَق و مذاهب، رفض و رافضى بودن را به گروهى به نام سبائیه نسبت داده‏اند(14) سپس این لقب به گروه‏هایى مانند زیدیه، امامیه، كیسانیه و غلات نیز اطلاق گردیده است.

بغدادى پس از اینكه سبئیّه را به عنوان رافضى معرفى كرده است چند گروه دیگر مانند امامیه و زیدیه را به این نام مى‏خواند سپس مى‏نویسد: «امّا فرق الزیدیه و فرق الامامیه فمعدودون فى فرق الأمْ و الفرقْ السبئیه لیست من فرق امْ الاسلام لتسمتیهم علیّاً الهاً»;(15) فرقه زیدیه و امامیه از گروه‏ها و فرقه‏هایى هستند كه داخل امت اسلامى مى‏باشند و امّا فرقه سبئیّه از فرقه‏هاى امت اسلامى نیستند زیرا آنان على را خدا نامیده‏اند. از این بیان استفاده مى‏شود كه نسبت رفض به امامیه و زیدیه درست نیست زیرا آنان جزو مسلمانانند و رافضى كسى است كه از اسلام و امت اسلامى خارج باشد.

باید دانست كه این اصطلاح در احادیث نبوى نیامده، لقبى است كه گروهى به گروه دیگر نسبت داده‏اند.

عقاید رافضى‏ها

نكته‏اى كه به خوبى ناروایى نسبت رفض به شیعه را روشن مى‏كند، عقایدى است كه در كتب فِرَق و مذاهب به عنوان عقاید رافضى‏ها بیان شده است زیرا شیعه امامیه به هیچ یك از این عقاید باور ندارد و بلكه آنها را از عقاید باطل به شمار مى‏ورد. بغدادى در بیان عقاید رافضى‏ها مى‏نویسد عقاید رافضیان چنین است.

1- نسبت پیغمبرى به على و نسبت خطا در رساندن وحى توسط جبرییل؛ این نسبت را برخى از نویسندگان ناآگاه به شیعه نسبت داده‏اند و گفته‏اند كه قرن براى على نازل شد و جبرییل - نعوذ بالله - به اشتباه آن را بر پیغمبر خوانده است.

2- غلو درباره على بن ابیطالب؛ تا جایى كه در مرگ ایشان شبهه كردند و گفتند على مخفى شده و مانند عیسى بن مریم(ع) به آسمان عروج نموده و گمان برده‏اند كه او خداست و این عقیده به برخى دیگر مانند كیسانیه و خطابیه سرایت نمود و محمد بن حنفیه و امام صادق را خدا دانستند.

3- تحریم گوشت شتر.(16)

این توصیف‏ها روشن مى‏كند كه شیعه امامیه از تمامى عقاید یاد شده پاك است و در این‏باره به مكتب اهل‏بیت ظلم شده و تاریخ نگاران و نویسندگان ملل و نحل انصاف را رعایت نكرده‏اند.

پی نوشت :

[1].مقالات الاسلامیین، ابوالحسن اشعرى، ص 89، پاورقی.

[2].الفرق بین الفرق، بغدادى، ص 21.

[3].مصباح المنیر، فیومی.

[4].مقالات الاسلامیین، اشعرى ابوالحسن، ص 89.

[5].هدى السارى، ابن حجر عسقلانى، ص 333.

[6].تفسیر فخر رازى، ذیل یه قربى و صواعق المحرقه، ابن حجر، بحث محبت اهل‏بیت.

[7].اتحاف بحبّ الاشراف، شیرانى شافعى، ص 27 و نور الابصار، شبلنجى، ص 115.

[8].نقض، عبدالجلیل بن ابى الحسین، ص 218.

[9].ر.ك: شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج اول، مبحث تفصیل.

[10].حاشیه شرح عقائد، نسفى، ص 230، ابوالفضل عبیدالله الحنفیالقندهاری.

[11].اسنى المطالب، ص 115.

[12].شرح عقاید نسفى، تفتازانی.

[13].جامع احادیث الشیعه، ج 1، ص 10، اسماعیل المعزى الملایری.

[14].علامه بغدادى در فرق بین الفرق در مورد سبائیه مى‏گوید: «سبائیه گروهى پیرو عبداله بن سبا بوده‏اند كه در تاریخ پیدایش شیعه و سنى بحث ن گذشت و روشن شد كه نها واقعیت خارجى نداشته‏اند».

[15].الفرق بین الفرق، بغدادى، با حواشى محمد محیى الدین عبدالحمید.

[16].همان، ص 223

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع:

سایت آل البیت

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.