تبیان، دستیار زندگی
كاظم معصومی، كارگردان باسابقه سینما و تلویزیون، تله‌فیلم «خانه‌ای در دوردست» را بر پایه دو موضوع اجتماعی و انسانی بنا گذاشته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کودکی هایم اتاقی ساده بود

در باره ‌فیلم خانه‌ای در دوردست


كاظم معصومی، كارگردان باسابقه سینما و تلویزیون، تله‌فیلم «خانه‌ای در دوردست» را بر پایه دو موضوع اجتماعی و انسانی بنا گذاشته است.

کودکی هایم اتاقی ساده بود

فیلم «خانه‌ای در دوردست» در مورد زندگی اَوین، دخترك خردسال سرطانی است كه در یتیمخانه پرورش یافته است.

اوین كه از محبت پدر و مادر بی‌نصیب مانده در بین پزشكانی كه قانونمند، جدی و سختگیرانه شرایط او را درك نمی‌كنند و پزشكان و پرستارانی كه به او با ترحم و دلسوزی نگاه می‌كنند، سرگردان مانده است.

وضعیت اوین تأسف‌بار و تأثربرانگیز است و همدردی مخاطب را برمی‌انگیزد. نگاه معصومانه و پر از اندوه بازیگر این نقش، ترگل طیبی گویاتر از هر كلامی وضعیت وخیم او را توصیف می‌كند.

او به وسیله نگاه و حركات چهره و بدن، از پس ایفای نقش یك كودك سرطانی بخوبی برمی‌آید. اما آنجا كه كلام به میان می‌آید، او جزو بهترین نمونه‌های بازیگر كودك محسوب نمی‌شود، اما نه‌تنها به خاطر چگونگی دیالوگ‌گفتن او، بلكه به خاطر آن كلامی كه از او خواسته شده است تا بر زبان بیاورد. در یك كلام می‌توان گفت مشكل تنها این نیست كه بازیگر كودك در بیان دیالوگ‌ها ضعیف است، بلكه حرف‌هایی كه از زبان او گفته می‌شود كلیشه‌ای است و پس از چند بار تكرارشدن به شكل‌های مختلف در فیلم‌‌ها و سریال‌های دیگر نمی‌تواند احساس همدلی مخاطب را برانگیزد.

مثلا نمونه نقشی كه اوین در رابطه عاطفی بین دكتر اعتمادمقدم و همسر سابقش مهناز دارد را در بازی دخترك سریال در پناه تو دیده بودیم و بعد از آن هم در فیلم‌‌ها و سریال‌های بسیاری تكرار آن را دیده‌ایم.

وقتی كودكان یك فیلم یا سریال بیشتر از آنچه به طور معمول در بچه‌‌های واقعی دیده می‌شود، می‌فهمند و بزرگانه حرف می‌زنند و در نهایت هم مثلا به خاطر سادگی و كودكی ذاتی‌شان یك رابطه را پیوند می‌دهند، كمتر قابل باور هستند.

در مجموع، از دیدن نحوه ایفای نقش این بازیگر كودك می‌توان به این نتیجه رسید كه وقتی یك بازیگردان كودك برای فیلمی انتخاب می‌شود، ممكن است نتیجه‌ای دلگرم‌كننده به دست بیاید.

در فیلم خانه‌ای در دوردست، بازیگران مطرحی همچون بهزاد فراهانی، بیژن امكانیان، آتنه فقیه‌‌نصیری، افسر اسدی و سودابه بیضایی بازی می‌كنند، اما از آنجا كه كودك در این فیلم نقش بسیار كلیدی و مهمی به عهده دارد، منصفانه و منطقی به نظر می‌رسد كه كارگردان برای هدایت مجموع بازیگران از كمك بازیگردان استفاده كند.

وقتی كودكان یك فیلم یا سریال بیشتر از آنچه به طور معمول در بچه‌‌های واقعی دیده می‌شود، می‌فهمند و بزرگانه حرف می‌زنند و در نهایت هم مثلا به خاطر سادگی و كودكی ذاتی‌شان یك رابطه را پیوند می‌دهند، كمتر قابل باور هستند.

در این فیلم، صنم صالحی مسئولیت بازیگردانی نقش كودك را بر عهده دارد و می‌توان گفت در مورد كودكی كه طبیعتا تجربه چندانی هم نداشته، نقش یك معلم بازیگری را به صورت قابل قبولی ایفا كرده است ولی دیالوگ‌های فیلمنامه آنقدر سنگین است كه شاید بیانشان حتی برای بازیگران باتجربه و بزرگسال هم چندان آسان نباشد.

پیچیدگی لحن و انشای ثقیل دیالوگ‌ها فقط به گفت‌وگوهای كودكانه محدود نمی‌شود و همین اشكال در دیگر دیالوگ‌ها هم دیده می‌شود كه در نهایت باعث شده نوعی سنگینی و سردی در فضای فیلم حاكم شود.

در حالی كه برای انتقال مایه‌های عاطفی و انسانی فیلمنامه شاید لازم بود صمیمیت و گرمای بیشتری در فضای فیلم وجود داشته باشد. این لحن كلیشه‌ای و ثقیل برای انتقال احساسات انسانی و مایه‌های عاطفی داستان چندان كارایی ندارد و دقیقا در جهت عكس اهداف فیلم حركت می‌كند.

داستان خانه‌ای در دوردست را می‌توان با «میم مثل مادر» رسول ملاقلی‌پور مقایسه كرد. وجه اشتراك این دو قصه، تأثیر مخرب گازهای شیمیایی دوره جنگ تحمیلی روی مادرها و فرزندان آنهاست.

مادر اوین هم مثل مادر سعید میم مثل مادر به دلیل اثر گازهای شیمیایی، فرزندی بیمار به دنیا می‌آورد. گرچه تفاوت‌‌های این دو فیلم ـ چه از نظر داستان و چه از نظر پرداخت ـ با یكدیگر بسیار متفاوت است.

خانه‌ای در دوردست با این كه بهانه داستان‌پردازی زیادی دارد، بسیاری از موقعیت‌‌ها را بدون این كه یك اوج عاطفی تأثیرگذار از آنها استخراج كند، با ضرباهنگی آرام و بدون اصرار به ایجاد تأثیری شگرف می‌گذرد و تمام می‌شود.

کودکی هایم اتاقی ساده بود

با این كه داستان پیوند عمیقی با جنگ دارد، در صحنه‌هایی، تصاویر مستندی از جنگ تحمیلی می‌بینیم و داستان زنی را دنبال می‌كنیم كه هنوز نگران برادر نیمه‌جانش است، اما بیشتر از این كه از همین عناصر برای انتقال پیام مورد نظر فیلم ـ كه حقوق فراموش‌شده قربانیان جنگ است ـ استفاده شود، از حرف‌های رسمی و جدی كه در مكالمات بین افراد مختلف جریان دارد، استفاده می‌شود.

همین باعث می‌شود كه بسیاری از دیالوگ‌ها شبیه به خطابه‌‌هایی در مورد جنگ و خیانت‌‌هایی باشد كه در طول جنگ از طرف دشمن انجام شده است. انگار داستان اوین به كناری گذاشته می‌شود و تنها دستمایه‌ای قرار می‌گیرد تا داستان دیگری تعریف شود.

اوین در پایان فیلم، دور از انتظار تماشاچی و به طور ناگهانی از دنیا می‌رود و خاطراتش را برای دكتر معالج و همسرش باقی می‌گذارد. در پایان فیلم، سرنوشت دكتر و همسر سابقش به حدس و گمان بیننده واگذار می‌شود.

اما این كه داستان داوود، برادر دوست مهناز به كجا انجامید، شكایت حقوقی پدر دكتر اعتمادمقدم اصلا انجام شد یا نه و حضور پررنگ پزشكی كه نقش او را فرخ نعمتی بر عهده داشت به چه علت بود هم جزو مسائلی است كه یا از همان ابتدا كم‌كم رنگ می‌بازد یا در پایان فیلم به حال خود رها می‌شود.

در هر دو صورت، دلیل وجود داستانك‌‌های اینچنینی و شخصیت‌هایی سرگردان ـ كه بود و نبودشان تأثیر چندانی در پیشبرد داستان ندارد ـ تا انتهای فیلم معلوم نمی‌شود.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:شروینه شجری‌كهن /جام‌جم