امانتی که خدا بر دوش انسان نهاد
یکی از آیات بسیار پرمحتوا و جنجالانگیز در قرآن آیات 72 و 73 سوره احزاب است:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً*لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِینَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ یَتُوبَ اللَّهُ عَلَی الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»؛ (ما امانت را بر آسمانها و زمین و كوهها عرضه داشتیم آنها از حمل آن ابا كردند و از آن هراس داشتند، اما انسان آن را بر دوش كشید!، او بسیار ظالم و جاهل بود*هدف این بود كه مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را عذاب كند و خدا رحمت خود را بر مردان و زنان با ایمان بفرستد خداوند همواره غفور و رحیم است)
اساساً در این آیات پرمحتوا بر پنج نقطه باید تكیه كرد:
1ـ منظور از «امانت» الهی چیست؟
2ـ عرضه داشتن آنها بر آسمان و زمین و كوهها چه معنی دارد؟
3ـ چرا و چگونه این موجودات از حمل این امانت ابا كردند؟
4ـ چگونه انسان حامل این بار امانت شد؟
5ـ چرا و چگونه او «ظلوم» و «جهول» بود؟
در ادامه به بررسی این نکات پرداخته میشود.
حمل امانت الهی بزرگترین افتخار بشر
در مورد «امانت» تفسیرهای مختلفی ذكر شده از جمله:
ـ منظور از امانت «ولایت الهیه» و كمال صفت عبودیت است كه از طریق معرفت و عمل صالح حاصل میشود.
ـ منظور صفت «اختیار و آزادی اراده» است كه انسان را از سایر موجودات ممتاز میكند.
ـ مقصود «عقل» است كه ملاك تكلیف و مناط ثواب و عقاب است.
ـ منظور «اعضای پیكر انسان» است كه حفظ آنها واجب میباشد.
ـ منظور «امانتهایی است كه مردم از یكدیگر میگیرند» و وفای به عهدهاست.
ـ مقصود «معرفت اللَّه» است.
ـ منظور «واجبات و تكالیف الهی» همچون نماز و روزه و حج است.
با كمی دقت روشن میشود كه این تفسیرهای مختلف را میتوان در بعضی دیگر ادغام كرد.
انسان موجودی است با استعداد فوق العاده كه میتواند با استفاده از آن مصداق اتم «خلیفة اللَّه» شود، میتواند با كسب معرفت و تهذیب نفس و كمالات به اوج افتخار برسد، و از فرشتگان آسمان هم بگذرد.
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم هنگامی كه از تفسیر این آیه سۆال شد فرمودند: «امانت همان ولایت است و انسانی كه توصیف به ظلوم و جهول شده كسی است كه صاحب گناهان بسیار و منافق است»
آسمانها، زمین و كوهها دارای نوعی معرفت الهی هستند، ذكر و تسبیح خدا را نیز میگویند، در برابر عظمت او خاضع و ساجدند ولی همه اینها به صورت ذاتی و تكوینی و اجباری است، و به همین دلیل تكاملی در آن وجود ندارد. تنها موجودی كه قوس صعودی و نزولیش بیانتها است و تمام این كارها را با اراده و اختیار انجام میدهد «انسان» است، و این است همان امانت الهی كه همه موجودات از حمل آن سر باز زدند و انسان به میدان آمد و یك تنه آن را بر دوش كشید! لذا در آیه بعد میبینیم انسانها را به سه گروه تقسیم میكند، مۆمنان، كفار، و منافقان.
بنابراین در یك جمله كوتاه و مختصر باید گفت: امانت الهی همان قابلیت تكامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.
امانت خواندن این امر به دلیل اهمیت این امتیاز بزرگ انسانهاست وگرنه باقی مواهب نیز امانتهای الهی هستند، ولی در برابر آن اهمیت كمتری دارند.
منظور از عرضه كردن این امانت به آسمانها و زمین
آیا منظور از عرضه نمودن بر آسمانها و زمین این است كه خداوند سهمی از عقل و شعور به آنها بخشید، سپس حمل این امانت بزرگ را به آنها پیشنهاد كرد و یا اینكه منظور از عرضه كردن همان مقایسه نمودن است؟ یعنی هنگامی كه این امانت با استعداد آنها مقایسه شد آنها به زبان حال و استعداد، عدم شایستگی خویش را برای پذیرش این امانت بزرگ اعلام كردند که البته معنی دوم مناسبتر به نظر میرسد، به این ترتیب آسمانها و زمین و كوهها همه با زبان حال فریاد كشیدند كه حمل این امانت از عهده ما خارج است.
و از اینجا پاسخ سۆال سوم نیز روشن شد كه چرا و چگونه این موجودات از حمل این امانت بزرگ ابا كردند و ترس آمیخته با احترام نشان دادند.
كیفیت حمل این امانت الهی از ناحیه انسان
انسان آنچنان آفریده شده بود كه میتوانست تعهد و مسئولیت را بر دوش كشد، و ولایت الهیه را پذیرا گردد، و در جاده عبودیت و كمال به سوی معبود لا یزال سیر كند، و این راه را با پای خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد. در حقیقت این پذیرش، پذیرشی قرار دادی و تشریفاتی نبوده، بلكه پذیرشی تكوینی بر حسب عالم استعداد است.
انسان موجودی است با استعداد فوق العاده كه میتواند با استفاده از آن مصداق اتم «خلیفة اللَّه» شود، میتواند با كسب معرفت و تهذیب نفس و كمالات به اوج افتخار برسد، و از فرشتگان آسمان هم بگذرد
«ظلوم» و «جهول» بودن انسان
توصیف انسان به این دو وصف نكوهش و مذمت او به خاطر پذیرش این امانت نبوده است. چرا كه پذیرش این امانت بزرگترین افتخار و امتیاز انسان است.
این توصیفها به خاطر فراموشكاری غالب انسانها و ظلم كردن بر خودشان و عدم آگاهی از قدر و منزلت آدمی است. همان كاری كه از آغاز در نسل آدم به وسیله «قابیل» و خط قابیلیان شروع شد و هم اكنون نیز ادامه دارد.
انسانهایی كه نماینده خدا در زمین هستند و مسجود ملائك آسمان است، چه قدر باید «ظلوم» و «جهول» باشد كه این ارزشهای بزرگ و والا را به دست فراموشی بسپارد، و خود را در این خاكدان اسیر سازد، و در صف شیاطین قرار گیرد، و به اسفل السافلین سقوط كند؟! آری پذیرش این خط انحرافی كه متاسفانه رهروان بسیاری از آغاز داشته و دارد بهترین دلیل بر ظلوم و جهول بودن انسان است، و لذا حتی خود آدم كه در آغاز این سلسله قرار داشت و از مقام عصمت برخوردار بود اعتراف میكند كه بر خویشتن ستم كرده است: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» (سوره اعراف آیه 23). همان ترك اولی كه از او سر زد ناشی از فراموش كردن گوشهای از عظمت این امانت بزرگ بود!
آیه بعد در حقیقت بیان علت عرضه این امانت به انسان است، بیان این واقعیت است كه انسانها بعد از حمل این امانت بزرگ الهی به سه گروه منافقان، مشركان و مۆمنان تقسیم شدند و تفسیر آیه چنین است: هدف از عرض امانت این بوده كه همه انسانها در بوته آزمایش قرار گیرند، و هر كس باطن خود را ظاهر كند و بر طبق استحقاق خود كیفر و پاداش بیند.
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم هنگامی كه از تفسیر این آیه سۆال شد فرمودند: «امانت همان ولایت است و انسانی كه توصیف به ظلوم و جهول شده كسی است كه صاحب گناهان بسیار و منافق است»
زینب مجلسی راد
بخش قرآن تبیان