تبیان، دستیار زندگی
استغفار، یعنی طلب مغفرت و آمرزش الهی برای گناهان. این استغفار اگر درست انجام بگیرد، باب برکات الهی را به روی انسان باز می‌کند. همه آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه انسانی از الطاف الهی احتیاج دارد- تفضل...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چه‌طور گناه، انسان را زمین‌گیر می‌کند؟



فایده استغفار

استغفار، یعنی طلب مغفرت و آمرزش الهی برای گناهان. این استغفار اگر درست انجام بگیرد، باب برکات الهی را به روی انسان باز می‌کند. همه آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه انسانی از الطاف الهی احتیاج دارد- تفضلات الهی، رحمت الهی، نورانیت الهی، هدایت الهی، توفیق از سوی پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدان‌های گوناگون- به وسیله گناهانی که ما انجام می‌دهیم، راهش بسته می‌شود. گناه، میان ما و رحمت و تفضلات الهی، حجاب می‌شود. استغفار، این حجاب را برمی‌دارد و راه رحمت و تفضل خدا به سوی ما باز می‌شود. این، فایده استغفار است.

انسان غافل، هرگز به فکر استغفار نمی‌افتد؛ اصلاً به یادش نمی‌آید که گناه می‌کند؛ غرق در گناه است؛ مست و خواب است؛ واقعاً مثل آدمی است که در خواب حرکتی انجام می‌‌دهد.

... استغفار، در واقع جزیی از توبه است. توبه هم یعنی بازگشت به سوی خدا. بنابراین، یکی از ارکان توبه، استغفار است؛ یعنی طلب آمرزش از خدای متعال. این، یکی از نعمت‌های بزرگ الهی است. یعنی خداوند متعال، باب توبه را به روی بندگان باز کرده است، تا اینها بتوانند در راه کمال پیش بروند و گناه، آنها را زمین‌گیر نکند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلای انسانی ساقط می‌کند. هر کدام از گناهان، ضربه‌ای به روح انسان، صفای انسانی، معنویت و اهتراز روحی وارد می‌آورند و شفافیت روح انسان را از بین می‌برند و آن را کدر می‌کنند. گناه، آن جنبه معنویتی که در انسان هست و مایه نمایز انسان با بقیه موجودات این عالم ماده است، او را از شفافیت می‌اندازد و به حیوانات و جمادات نزدیک می‌کند. 1


گناه انسان را زمین‌گیر می‌کند

گناهان در زندگی انسان، علاوه بر این جنبه معنوی، عدم موفقیت‌هایی را نیز به بار می‌آورند. بسیاری از میدان‌های تحرک بشری وجود دارد که انسان به خاطر گناهانی که از او سرزده است، در آنها ناکام می‌شود. اینها البته توجیه علمی و فلسفی و روانی هم دارد؛ صرف تعبّد یا بیان الفاظ نیست. چه‌طور می‌شود که گناه، انسان را زمین‌گیر می‌کند؟ مثلاً در جنگ اُحد، به خاطر کوتاهی و تقصیر جمعی از مسلمین، پیروزی اولیه تبدیل به شکست شد. یعنی مسلمین، اول پیروز شدند، ولی بعد کماندارانی که باید در شکاف کوه می‌نشستند و پشت جبهه را نفوذ ناپذیر می‌کردند، به طمع غنیمت، سنگر خودشان را رها کردند و به طرف میدان آمدند و دشمن هم از پشت، اینها را دور زد و با یک شبیخون، حمله‌ای غافلگیرانه کرد و مسلمانان را تار و مار نمود. شکست اُحد، از اینجا به وجود آمد.

در سوره آل‌عمران، شاید ده، دوازده آیه و یا بیشتر، راجع به همین قضیه شکست است. چون مسلمانان از نظر روحی، به شدت متلاطم و ناآرام بودند، این شکست برای آنها خیلی سنگین تمام شده بود. آیات قرآن، آنها را هم آرامش می‌داد، هم هدایت می‌کرد و هم به آنها تفهیم می‌نمود که چه شد شما این شکست را متحمل شدید و این حادثه از کجا آمد. تا به این آیه شریفه می‌رسد که می‌فرماید: «انّ الذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشیطان ببعض ما کسبوا». یعنی اینکه دیدید عده‌ای از شما در جنگ احد، پشت به دشمن کردند و تن به شکت دادند، مساله اینها از قبل زمینه‌سازی شده بود. اینها، اشکال درونی داشتند. شیطان، اینها را به کمک کارهایی که قبلاً کرده بودند، به لغزش وادار کرد. یعنی گناهان قبلی، اثرش را در جبهه ظاهر می‌کند؛ در جبهه نظامی، در جبهه سیاسی، در مقابله با دشمن، در کار سازندگی، در کار تعلیم و تربیت، آنجایی که استقامت لازم است، آنجایی که فهم و درک دقیق لازم است، آنجایی که انسان باید مثل فولاد بتواند ببرّد و پیش برود و موانع جلوی او را نگیرد. البته گناهانی که توبه نصوح و استغفار حقیقی، از آنها حاصل نشده باشد.

در همین سوره، آیه دیگری هست که آن هم به صورت دیگری، همین معنا را بیان می‌کند. قرآن می‌خواهد بگوید، تعجبی ندارد که شما شکست خوردید و در جبهه جنگ، برایتان مشکلی پیش آمد. از این قبیل چیزها، پیش آمد. از این قبیل چیزها، پیش می‌آید و قبلاً هم پیش آمده است. می‌فرماید: «و کاین من نبیّ قاتل معه ربیّون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فی سبیل‌الله و ما ضعفوا و استکانوا». یعنی چه خبر است، شما از اینکه در جنگ احد، شکستی برایتان پیش آمده است و عده‌ای کشته شده‌اند، همه متلاطم و ناراحت شده‌اید و بعضی‌ها احساس ضعف و یأس می‌کنید. نه، برای پیامبران قبلی هم در میدان جنگ حوادثی پیش می‌آمد که به خاطر آنچه که پیش می‌آمد، احساس ضعف و سستی نمی‌کردند. بعد می‌فرماید: «و ما کان قولهم الّا أن قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا». یعنی در گذشته، وقتی اصحاب و حواریون پیامبران، در جنگ‌ها و حوادث گوناگون، دچار مصیبتی می‌شدند، روی دعا به جانب پروردگار می‌نمودند و عرض می‌کردند: «ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا»: خدایا! گناهان و زیاده روی‌ها و بی‌توجهی‌هایی که در کار خودمان کردیم، آنها را بیامرز. این، در واقع نشان می‌‌دهد که حادثه و مصیبت، از آنچه که خود شما با گناهان فراهم کردید، ناشی می‌شود. 2


اثر گناه در فرد و در اجتماع

گناهانی که انسان انجام می‌‌دهد، این تخلف‌های گوناگون، این کارهایی که ناشی از شهوت‌رانی و دنیاطلبی و طمع‌ورزی و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به دارایی‌های موجود در دست آدمی و نیز حسد و بخل و حرص و غضب است، به‌طور قطعی دو اثر در وجود انسان می‌گذارد: یک اثر، معنوی است که روح را از روحانیت می‌اندازد، از نورانیت خارج می‌کند، معنویت را در انسان ضعیف می‌کند و راه رحمت الهی را بر انسان می‌بندند. اثر دیگر این است که در صحنه مبارزات اجتماعی، آنجایی که حرکت زندگی احتیاج به پشت‌کار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اداره انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را می‌گیرد و اگر عامل دیگری نباشد که این ضعف را جبران بکند، انسان را از پا در می‌آورد. البته گاهی ممکن است عامل‌های دیگری- مثل یک صفت و یا کار خوب- در انسان باشد که جبران بکند- بحث بر سر آن موارد نیست- اما گناه، فی‌‌نفسه اثرش این است. 3

انسان غافل، هرگز به فکر استغفار نمی‌افتد؛ اصلاً به یادش نمی‌آید که گناه می‌کند؛ غرق در گناه است؛ مست و خواب است؛ واقعاً مثل آدمی است که در خواب حرکتی انجام می‌‌دهد.


غفلت، بزرگ‌ترین دشمن انسان

یک مطلب این است که اگر بخواهیم استغفار و این نعمت الهی را به دست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور کنیم: یکی غفلت و دیگری غرور. غفلت، یعنی انسان بکلی متوجه و متنبّه نباشد که گناهی از او سر می‌زند؛... به هر حال، این نوع آدم‌ها در دنیا و در میان افراد انسان‌ها هستند که غافلند و گناه می‌کنند؛ بدون اینکه متوجه باشند. خلافی از آنها سر می‌زند. دروغ می‌گوید، توطئه می‌کند، غیبت می‌کند، ضرر می‌رساند، شرّ می‌رساند، ویرانی درست می‌کند، قتل مرتکب می‌شود، برای انسان‌های گوناگون و بی‌گناه پاپوش درست می‌کند، در افق‌های دورتر و در سطح وسیع‌تر، برای ملت‌ها خواب‌های وحشتناک می‌بیند، مردم را گمراه می‌کند، اصلاً متنبّه هم نیست که این کارهای خلاف را انجام می‌‌دهد. اگر کسی به او بگوید که گناه می‌کنی، ممکن است از روی بی‌خیالی، قهقهه‌ای هم بزند و تمسخر کند: گناه؟ چه گناهی!

بعضی از این افراد غافل، اصلاً به ثواب و عقاب عقیده‌ای ندارند. بعضی به ثواب و عقاب هم عقیده دارند؛ اما غرق در غفلتند و اصلاً ملتفت نیستند که چه کار می‌کنند. اگر این را در زندگی روزمره خودمان قدری ریز کنیم، خواهیم دید که بعضی از حالات زندگی ما، شبیه حالات غافلان است. غفلت، چیز خیلی عجیب و خطر بزرگی است. شاید واقعاً برای انسان، هیچ خطری بالاتر و هیچ دشمنی بزرگ‌تر از غفلت نباشد. بعضی‌ها، این‌‌طورند.

انسان غافل، هرگز به فکر استغفار نمی‌افتد؛ اصلاً به یادش نمی‌آید که گناه می‌کند؛ غرق در گناه است؛ مست و خواب است؛ واقعاً مثل آدمی است که در خواب حرکتی انجام می‌‌دهد. لذا اهل سلوک اخلاقی، در بیان منازل سالکان در مسلک اخلاق و تهذیب نفس، این منزل را که انسان می‌خواهد از غفلت خارج بشود، می‌گویند منزل «یقظه»؛ بیداری. 4


منبع: راهبردها در کلام رهبر


پی‌نوشت‌ها:

1- خطبه‌های نماز جمعه تهران 28/10/1375.

2- خطبه‌های نماز جمعه تهران 28/10/1375.

3- خطبه‌های نماز جمعه تهران 28/10/1375.

4- خطبه‌های نماز جمعه تهران 28/10/1375.


لینک مطالب مرتبط:

گزارش تصویری محفل انس با قرآن در حضور مقام معظم رهبری

فرمانده کل قوا:هر تهدید و یا تجاوزى ، براى متجاوز به شدت گران خواهد بود

رهبرمعظم انقلاب:اتهام بی توجهی اسلام به عقلانیت، مانند انكار كردن نور خورشید است

دیدار نخبگان كشور با رهبر معظم انقلاب

دیدار صمیمی هیات دولت با رهبرمعظم انقلاب