رابطه رهبر انقلاب و ادبیات فارسی(1)
غلامعلی حداد عادل، مشاور عالی رهبر معظم انقلاب در گفتاری درباره اهتمام حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای نسبت به زبان و ادبیات فارسی با عنوان «برای پاسداشت رکن دوم هویت ملی» آورده است:
در این سی و چند سالی که از انقلاب گذشته و بنده توفیق آشنایی با آیتالله خامنهای را داشتهام، یکی از رشتههای پیوند ما زبان و ادبیات فارسی بوده است. درباره این وجه از شخصیت ایشان نکاتی را عرض میکنم:
اول اینکه احاطه ایشان بر ادب فارسی و تواناییهای زبانی ایشان یک امر استثنایی است و نتیجه تحصیلات عادی حوزوی نیست. در زمانی که آقای خامنهای جوان بودند و در حوزه علمیه فقه و اصول میخواندند، درس و بحثی تحت عنوان زبان فارسی یا ادبیات فارسی یا نویسندگی یا حتی شعر به صورت رسمی در حوزه نبود. حوزه امروز که در آن فعالیتهای ادبی هم جایی دارد، بسیار فرق دارد با حوزه پنجاه سال پیش.
این یک واقعیت است که روحانیون تربیتشده آن حوزه از نظر تواناییهای زبانی و ادبی، معاصرِ جامعه خود نبودند، اما آقای خامنهای این ارتباط با زبان و ادبیات فارسی و عشق و علاقه و تسلط بر آن را در اثر چند عامل کسب کرده بود: اول استعداد طبیعی و ذوق فطری خود ایشان که یک موهبت خدادادی است. دوم زندگی در محیط مشهد که زادگاه و پرورشگاه زبان و ادبیات فارسی است و در آن سالها قوت و قدرت ادبی خوبی داشت. شاعران درجهاول خراسان و ایران در آنجا حضور داشتند و محافل و انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی زیادی برگزار میشد. آقای خامنهای هم دوستان شاعر خوبی داشتند که من بعضی از آنها مثل مرحوم قدسی و برخی مثل آقای قهرمان (که هماکنون در قید حیات هستند) را کم و بیش میشناسم. آقای خامنهای در این مجالس حضور پیدا میکردند، به اشعاری که سرایندگان درجه اول میخواندند، توجه میکردند و به بحثهایی که در نقد شعر میشد، توجه داشتند. خود ایشان هم ذوق شعری داشتند و به لحاظ شخصیت و دانش مورد احترام استادان مسنتر بودند. ایشان خاطرات زیادی از مجالس ادبی مشهد دارند و در تمام این سالها نیز دوستی و مراودهی شعری و ادبی را با عدهای از شاعران مشهد داشتهاند.
ایشان معتقدند که هویت ملی ما را دو رکن مهم تشکیل میدهد: یکی دین اسلام و دیگری زبان فارسی و البته اسلام را در همبستگی ملی مهمتر میدانند.
آقای خامنهای از مطالعه متون اصلی و اصیل نظم و نثر فارسی غافل نبودهاند و به برکت حافظه قوی، بسیاری از اشعار را در حفظ دارند. هنوز هم این اُنس و الفت وجود دارد. همین چند ماه پیش من یک بیت شعر عربی را که مضمونش منسوب به مجنون است، به شعر فارسی برگردانده بودم. «هَوی ناقَتی خَلفی و قدّامی الهوی و إنّی و إیّاها لَمُختلفانِ». شعری از یک شاعر عرب در بیان احوال مجنون است. مجنون سوار ناقه (مادهشتر) بوده و رو به قبیله لیلی میرفته، اما این ناقه بچهاش را در خانه گذاشته و دلش پیش او بوده است. تا مجنون از ناقه غافل میشده، این شتر برمیگشته به سوی بچهاش. میگوید: عشقِ ناقه من پشت سرم است و عشقِ خودم جلوی روی من. با هم هماهنگ نیستیم. مضمون عرفانی والایی است. من به ایشان گفتم که این شعر را به فارسی برگرداندهام، از نظر شما چطور است؟ ایشان گوش کردند و با محبت نظری دادند و فرمودند: این قصهاش در مثنوی هست. بعد همانطور که نشسته بودیم و ایشان مشغول خوردن ناهار بودند، تمام ابیات آن داستان مثنوی را برای من خواندند.
امثال اینطور اشعار و ابیات در حافظه ایشان زیاد است. ایشان تکبیتها و غزلهای سبک هندی فراوانی از صائب و کلیم و بیدل و طالب آملی و دیگران را حفظ هستند. اگر کسی اهل شعر باشد و با ایشان مصاحبت داشته باشد، نوبهنو اینگونه مضمونها و ابیات دست اولِ برگزیده را از ایشان میشنود.
آقای خامنهای از مطالعه متون اصلی و اصیل نظم و نثر فارسی غافل نبودهاند و به برکت حافظه قوی، بسیاری از اشعار را در حفظ دارند. هنوز هم این اُنس و الفت وجود دارد.
آشنایی با تاریخ تحول شعر فارسی
علاوه بر این، ایشان به کُلیّت ادبیات فارسی و تاریخ تحول شعر فارسی نیز توجه دارند. یعنی سبکهای مختلف شعری مانند سبک خراسانی، هندی، دوره بازگشت و شعر معاصر هرکدام در ذهن ایشان جای خود را دارد. خصوصیات اینها را میشناسند و امتیاز هر کدام را نسبت به دیگری میدانند. میتوانم بگویم ایشان این دوره هزار ساله از شعر رودکی را در جاده تاریخ پابهپای شاعران طی کردهاند و کمتر شاعر بزرگی است که ایشان درباره آن نظر نداشته باشد؛ چه این شاعر مولانا و سعدی و حافظ باشد و چه ملکالشعرای بهار و دیگران.
ایشان پس از دوره جوانی هم با شاعران و استادان معاصر ارتباط داشته و از آنها استفاده میکردهاند. یکی از این شاعران مرحوم امیری فیروزکوهی بود که آقای خامنهای در تهران با ایشان ارتباط داشتند. ظاهراً وقتی آقا به تهران میآمدند، با ایشان دیدار میکردند و همین رفت و آمد باعث شده بود که افراد خانواده امیری هم با ایشان آشنایی داشته باشند. شاعران دیگری هم که به منزل آقای امیری میآمدند، ایشان را میدیدند. از آنجا که آقای امیری به سبک هندی علاقه و اعتقاد داشت، این نیز یک زمینه مشترک گفتوگوهای ادبی میان این دو میشد. ما علاقه متقابل بین این دو بزرگوار را بعد از انقلاب و در آن دوران محدودی که آقای امیری زنده بود، دیدیم.
خاطرم هست یک بار راجع به مرحوم جلال همایی در حضور ایشان صحبت شد. ایشان فرمودند من در جوانی یکی دو بار به دیدن آقای همایی رفتم و درباره بعضی غزلهای ایشان صحبت کردم. مرحوم همایی هم یکی دو غزل را به خط خود در دفتر من نوشتهاند. آقای خامنهای از روزگار قدیم دفتری دارند که ابیات و اشعار خوب و درجهاول شاعران معاصر -و شاید هم شاعران غیرمعاصر- را در آن نوشتهاند و یادداشت کردهاند. البته من آن دفتر را ندیدهام، ولی خودشان گفتند چنین دفتری هست و کسانی که آن دفتر را دیدهاند هم برای من از آن صحبت کردهاند.
غرض اینکه زبان و ادبیات برای آقای خامنهای قبل از انقلاب یک علاقه شخصی صِرف نبوده، بلکه آن را جدی گرفته و به اهمیت این عنصر معرفتی و فکری در انسان وقوف داشتند. یکی از عوامل سِنخیت روحی ایشان با مرحوم مطهری نیز همین بود؛ هر دو خراسانی و هر دو آگاه از ظرفیتها و ارزشهای زبانی و ادبی و علاقهمند به شعر و ادب فارسی، هر دو نویسنده و خطیب توانا و خوب، اما در بین روحانیون کسانی که از نظر ادبی بتوانند با آقای خامنهای دمخور باشند، محدود و معدود بودند.
باید این را نیز اشاره کنم که ایشان به شهادت کتابها و مقالاتشان، نویسنده و مترجم خوبی نیز هستند. ایشان کتابهایی را از عربی به فارسی ترجمه کردهاند؛ از کسانی مانند سید قطب و شیخ راضی آلیاسین و ... یعنی در حوزه قلم و نویسندگی نیز انسان جویا و پویایی بودهاند.
بخش ادبیات تبیان
منبع : khamenei.ir