آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد...
بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد...
وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت
این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1391/09/05
مویه کنان

آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد... بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد... وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ... ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود ابری که روی صورت من را گرفت و بعد... انگار صدای مادری دلخسته می رسید آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد... همراه آن صدا تمامیِّ کودکان ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد... هر کس که زنده بود از اهل خیام تو مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد... دور از نگاه علمدار لشگرت آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد... «پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل» بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
یاسر مسافر
