تبیان، دستیار زندگی
خواهم نشست آینه سان در برابرت تا بنگرم به چشم علی رزم آخرت ای آفتاب بر سر سرنیزه ها بتاب قرآن بخوان برای تسلای خواهرت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قرآن بخوان

اهل بیت امام حسین

خواهم نشست آینه سان در برابرت

تا بنگرم به چشم علی رزم آخرت

ای آفتاب بر سر سرنیزه ها بتاب

قرآن بخوان برای تسلای خواهرت

دشمن که حمله کرد به خیمه به خنده گفت:

زینب کجاست سید و سالار و سرورت؟

اینک به سوی خیمه ما می کنند رو

آن اسب های رد شده از روی پیکرت

با شعله های آتش و با تازیانه ها

تا تسلیت دهند به غمهای دخترت

گویا نشسته مادرم اندر بهشت خلد

آغوش خود گشوده بر آن جسم بی سرت

بابا به اشک بر سر کوثر نشسته است

سیراب کرده حنجر خونین اصغرت

در قتلگاه بر سر دامن گرفته بود

آن جسم زخم خورده و مظلوم، مادرت

می خواستم بیایم و از زیر نیزه ها

پیدا کنم تو را و دهم جان در برت

ناگه سه ساله دخترکی گریه کرد و گفت

عمه بیا که سوخت دلم سوخت دخترت

آتش گرفته بود به دامان بچه ها

آتش به جان ساقه گلهای پرپرت

آبی نبود تا کنم آتش خموش و لیک

با اشک چشم کردم و با یاد کوثرت

دشمن به سویم آمده با تازیانه اش

من می روم به شام به همراهی سرت

ای کاش یابم فرصتی از تازیانه ها

تا بنگرم دوباره به لبخند آخرت

قرآن بخوان که وقت سفر یاریم کنی

جانم فدای صوت خوش و خون حنجرت...

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


سیده فاطمه نوری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.