منزلت غدیر
امیر علقمه از صدر زین به زیر افتاد میان لشگری از تیغ و نیزه گیر افتاد دو دست زخمی او ماندو طعنه ی تکبیر به یــاد مــنــزلت آیــه ی غــدیر افــتــاد چقدر شدت ضرب عمود سنگین بود! دوبــاره چند تــرک بر دل کویــر افتاد نگاه خسته و شرمنده اش به آقا گفت: ببخشْ، مشک حرم بین این مسیر افتاد چگونـه پیکـر او را بـه خـیـمه هـا ببرد؟ حسین گریه کنان فکر یک حصیر افتاد *** تمام غصه ام این است , پشت پا بخوری تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری خـدا کند که به فرقـم نـظر نـینـدازی هراس دارم از این عمق زخم جا بخوری! عـزیز فـاطـمه مـدیون زیـنبت کـــردم اگر که ثانیه ای غصـه ی مـرا بخـوری شبیه من جگرت آب می شود وقتی به زیر تیغ وسنان حرص خیمه را بخوری خلاصه عرض کنم حرف تیرها این است قـرار نیست که از آب کـربلا بـخـوری! بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
وحید قاسمی