تبیان، دستیار زندگی
در پاساژی ... كه من منبر می رفتم، خیابان بند می آمد. جلو ماشین ها بسته می شد، از بس جمعیت می آمد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

منبرهای آقای خامنه‌ای خیابان را می‌بست


 در پاساژی ... كه من منبر می رفتم، خیابان بند می آمد. جلو ماشین ها بسته می شد، از بس جمعیت می آمد

***سفر به گرگان

سیدعلی خامنه ای، سال گذشته پس از مشایعت سیدجعفر طباطبایی قمی، دوست فراری اش، تا گرگان، تصمیم گرفته بود به این شهر مسافرت كند و با تبیین نهضت اسلامی آغاز شده در ایران، مردم آن صفحه را در جریان این حادثه بزرگ قرار دهد. او پارسال، آقاسیدجعفر را كه بسیار نگران از دستگیری بود و به خانه پدری آقای خامنه ای پناه آورده بود، بر سر راه تهران، تا گرگان همراهی كرده بود. چند روزی را در خانه یكی از اهالی خیر گرگان مانده بود و دیده بود كه امواج 15 خرداد به این شهر نرسیده است. از منبری های آنجا پرسیده بود كه "شما چرا در منبر چیزی نگفتید. گفتند: این جا نمی شود چیزی گفت. گفتیم: چرا؟ گفتند: این جا دستگاه مسلط است. سخت است... خیلی اوقاتم تلخ شد. فهمیدم كه در این قضیه كوتاهی شده. همان جا با خودم تصمیم گرفتم ... ان شاءالله سال دیگر می آیم گرگان... تا قضیه 15 خرداد... را مطرح كنم."

چند روزی به آغاز ماه صفر مانده بود. سید محمدجواد فضل الله، برادر كوچك سیدمحمدحسین فضل الله، از علمای لبنان، به مشهد آمده بود. سیدجواد، میهمان آقای خامنه ای نبود، اما در مدت اقامتش در مشهد با او معاشر و هم نشین بود. پیشنهاد كرد با هم به دیدن نوار سبز ایران، مازندران و گیلان ، بروند. و رفتند. مازندران و سپس گیلان را گشتند و بعد در تهران از یكدیگر جدا شدند. آقای خامنه ای روز اول ماه صفر / 22 خرداد 43 خود را به گرگان رساند. پیش از این، رفقای گرگانی را در جریان سفر خود گذاشته بود. خیلی زود مجالس سخنرانی برایش فراهم شد و در دهه اول، گوش های زیادی جلب حرف های او گردید. دهه دوم را در مسجد مصلی، كه از عصر صفوی مسجد مهم شهر بوده، منبر رفت . هر چند گفته هایش روكش سیاسی نداشت، اما برای جوانان گرگان تازه بود. همچون منابر بیرجند یا زاهدان برای محتوای سخنانش برنامه ریزی كرده بود. فاش گفتن را برای اواخر دهه سوم، همزمان با سالگرد رحلت پیامبر(ص)، شهادت امام حسن (ع) و امام رضا (ع) نگه داشته بود. زمینه ها را می چید تا به بازگویی حوادث خونین مدرسه فیضی ه و 15 خرداد سال گذشته برسد. برخی از جوانان پامنبری او كه بعدها در شمار شاگردان او شدند به هیجان و حركت درآمده بودند. منبرهای او منحصر به مسجد كهن مصلی نبود، گاه در یك بازارچه برای مردم سخن می راند، گاه در خانه ها و مساجد. استقبال مردم فوق العاده بود. "در پاساژی ... كه من منبر می رفتم، خیابان بند می آمد. جلو ماشین ها بسته می شد، از بس جمعیت می آمد."

رهبری در سفر گرگان

سیدمحمدجواد فض الله و سید علی خامنه ای

در این روزها آقای خامنه ای نامه ای به پدرش فرستاد و از موقعیت خود در گرگان نوشت. نامه نشان می دهد كه پیش از این نیز با حاج سیدجواد مكاتبه داشته است؛ اما این نامه به سانسور ساواك افتاد و روشن نیست به دست پدر رسید یا نه!

بسم الله تعالی

جعلت فداكم . چند روز قبل رقیمه شما رسید و رفع نگرانی شد. البته من چندان در انتظار جواب نامه نیستم ولی اگر حوصله ای داشتید و نوشتید چه بهتر از آن؟ وضع من از وقت نوشتن نامه قبل تا اندازه ای فرق كرده است. به این معنی كه سه مجلس شبها و یك مجلس عصرها و یك مجلس هم صبح ها دعوت شده ام كه جز یكی دو مجلس بقیه از بهترین مجالس گرگان است. البته به طور كلی مجالس گرگان از لحاظ وضع و همچنین از جهت مابحذاء و مادی چندان قابل توجه نیست

به هر حال بد نیست تا بعداً چه شود. راجع به تندی مطالب كه تذكر داده بودید توجه دارم كه حرف موجب گرفتاری نزنم ولی وضع هم به طوری كه نوشته اید مشكل نیست به طوری كه اخیراً بعضی محبوسین تهران را آزاد كردند و بعضی را هم بدون هیچ بهانه ای گرفته اند. خلاصه كار چندان حسابی ندارد باید یك ممشی و طریقی را كه مطمئناً مورد رضای خداوند و محلّ وظیفه شرعی است در پیش گرفت و ضمناً تا حدود امكان مواظب جهات هم بود تا مفت و بی جهت موجب

گرفتاری نشود. دیگر بقیه به دست تق دیر الهی است فكر و خیال نباید كرد و غصة بی خودی نباید خورد. هوا مختلف الحال است. سلام به همه برسانید.

الاحقر علی الحسینی الخامنه

دهه آخر، هر شب در چهار یا پنج مكان سخنرانی داشت كه تا پاسی از نیمه شب ادامه می یافت. برخی از مستمعان، پای همه منابر او می نشستند. بعد از پایان سخنرانی اول دنبالش راه می افتادند تا منبر بعدی."این علاقه به خاطر حرفهایی بود که زده می شد، وگرنه چیز دیگری وجود نداشت."

منبرهای او منحصر به مسجد كهن مصلی نبود، گاه در یك بازارچه برای مردم سخن می راند، گاه در خانه ها و مساجد. استقبال مردم فوق العاده بود. "در پاساژی ... كه من منبر می رفتم، خیابان بند می آمد. جلو ماشین ها بسته می شد، از بس جمعیت می آمد

سیدجعفر قمی كه از 15 خرداد سال گذشته فراری بود، وقتی آگاه شد سیدعلی خامنه ای به گرگان آمده، خودش را از تهران رساند و همراه او شد. هنوز چهره ای مبدل داشت. با همین ظاهر در مجالس سخنرانی شركت می كرد. چهره متفاوت سیدجعفر دیگران را به تردید انداخته بود كه نكند مأمور دولت است! صمیمیت او با آقای خامنه ای برخی را نیز به این گمان انداخت كه خود این سید هم مشكوك است. از نگاه ها و كنایه ها فهمیده بودند كه در مورد آنان چه می اندیشند. "ما هم... می گفتیم و می خندیدیم به این گمانه زنی ها."

حرف ها را رسانده بود به مدرسه فیضیه. از كشته شدن پاسبانی مقابل مسجد گوهرشاد كه اعلامیه آیت الله خمینی را پاره كرده بود، سخن رانده بود. گفته بود تا گرگانی ها بدانند در مركز استان كنار دست شان چه گذشته است. سخنرانی او در شب بیست وششم صفر / پانزدهم تیر طولانی و تند بود . او در پایان منبر آن شب به حاضران گفت "كه شب بیست و هفتم مسائل زیادی را برای شما خواهم گفت. منتظر باشید."

نخستین گزارشی كه از او به ساواك گرگان رسید، پس از این سخنرانی بود، چرا كه نسبت به زمامداران اجتماع سخنان توهین آمیزی زده بود. از ابوذر گفته بود، كه هرگاه حرف حساب می زد، جوابش را با سرنیزه می دادند. گفته بود: "بنده و تمام شاگردان كه روز آخر خدمت آقای خمینی بودیم [به ما] گفت كه دست از تبلیغ برندارید."

موفقی، رئیس ساواك گرگان، موضوع را به اطلاع سازمان اطلاعات و امنیت ساری رساند؛ و نیز از شهربانی خواست، آقای خامنه ای را احضار و به او تذكر دهد

موفقی، رئیس ساواك گرگان، موضوع را به اطلاع سازمان اطلاعات و امنیت ساری رساند؛ و نیز از شهربانی خواست، آقای خامنه ای را احضار و به او تذكر دهد. سخنرانی های او تأثیر آشكاری در دیگر مبلغانی كه از قم و مشهد به گرگان آمده بودند، گذاشت، به طوریكه آنان نیز مطالبی بر علیه دولت وقت و حمایت از خمینی ایراد نموده و احساسات مردم را تحریك نموده اند و معلوم نیست چرا از این اعمال شهربانی جلوگیری نمی كند صبح آن روز، شانزدهم تیر، نیروهای انتظامی و امنیتی گرگان دنبال كسی می گشتند كه شهر را ملتهب كرده بود. آقای خامنه ای به پیشنهاد یكی از دوستان طلبه اش به بیرون شهر رفت؛ رفتند تا استراحتی كرده باشند، هوایی عوض كنند؛ خستگی سخنرانی های پیاپی روزهای اخیر به در شود.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

منبع :مشرق( کتاب شرح اسم)