در خوردن؛ جزء کدام دسته هستیم؟
خدای تعالی به یک دسته از انسانها توفیق میدهد، تا به اینجا برسند که بگویند: خدایا! بگو چگونه بخورم، کجا بخورم و چهقدر بخورم؟ این اخلاق موحدین است که به آنچه او اجازه خوردنش را داده، تسلیم هستند.
رابطه لقمه حلال با عمل صالح در قرآن چگونه بیان شده است؟
قرآن مجید در سوره مۆمنون آیه 51 درباره لقمه حلال و عمل صالح می فرماید: « یا ایهاالرسل کلوا من الطیبات و اعملوا صلحاانی بما تعملون علیم / ای رسولان از غذاهای پاکیزه و حلال تناول کنید و به نیکوکاری و اعمال صالح بپردازید که من به هر آن چه انجام می دهید آگاهم»
در روایات اسلامی تأکید فراوانی روی غذای حلال و تأثیر آن در استجابت دعا و صفای قلب شده است، در روایتی می خوانیم شخصی خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: «دوست دارم دعای من به اجابت برسد.» پیامبر فرمود: «غذای خود را پاک کن و غذای حرام در معده خود وارد نکن.»
اعمال صالح خود را که اثر لقمه حلال است به وسیله حرامخواری نسوزانیم، پیامبر گرامی اسلام در این مورد می فرمایند: «روز قیامت اقوامی هستند که با داشتن حسناتی مانند کوه های مکه، امر می شود ایشان را به آتش ببرند گفته شد: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله) آیا نمازگزار بوده اند؟ فرمود آری نماز می خواندند و روزه می گرفتند و پاره ای از شب را به عبادت مشغول بودند لکن هرگاه بر اینان چیزی از دنیا پیدا می شد خود را بر آن می افکندند یعنی رعایت جهت حلال و حرام را نمی کردند.»
لقمه حلال باعث نورانیت دل، دستیابی به حکمت، استجابت دعا و آمرزش خداوند می شود، از طرفی لقمه حرام افزایش گناه و معصیت، افول معنویت، عدم تأثیر موعظه ها، اوامر و نواهی را در پی دارد و به قول مولوی:
علم و حکمت زاید از لقمه حلال عشق و رأفت زاید از لقمه حلال
حضرت امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا هر چند مردم کوفه و شام را نصحیت نمود فایده نکرد سپس حضرت به انها فرمود : چگونه امید داشته باشم که موعظه در قلب شما اثر کند و حال ان که شکم های شما از مال حرام پر گردیده است
چگونگی اثرپذیری روح و دل انسان از خوراک
حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «مَنْ اَقَلَّ اَکْلُهُ صَفی فِکْرُهُ؛ کسی که خوراکش اندک باشد، فکر و اندیشهاش پاک شود.» این روایت زیبا یادآور آن است که عواطف انسان در حالت گرسنگی اندک، رقیقتر و هوش و حواس او بیدارتر است. در واقع، یکی از عواملی که رشد فکری را متوقف میکند، زیاده روی در تغذیه است.
بررسی آیات الاحکام غذای حلال
غذای حلال در نورانیّت قلب و غذای حرام در تاریکی و سلب سعادت تأثیر تامی دارد و لذا آنهایی که طالب سعادتند در کمال جدیِّت از خوردنی های خویش مراقبت دارند که مبادا لقمه ی از حرام گرچه در ظاهر هم به حکم شرع بر آنها حلال باشد بخورند زیرا تمام سعادت انسان در سلامتی قلب اوست و تمام بدبختی و شقاوت و خسران دنیا و آخرت در گرو خرابی قلب اوست .
باتوجه به آیات موجود در سوره مبارکه طه - محمد (صلی الله علیه وآله) و سوره طه آیه 81-80 آمده است حکمت و فلسفه عذاب قوم بنی اسرائیل راه خداوند متعال در زیاده روی در خوردن و شکمبارگی بیان فرموده است و این در حقیقت قانون لایزال الهی است برای همه انسانها، که پرخوری و اسراف در خوردن ، باعث خشم و غضب خدا می شود و نتیجه خشم خدا هم، هلاکت و نابودی و گرفتاری به انواع و اقسام ناملایمات در طول زندگی است چه بخواهی و چه نخواهی .
چنین بر می آید که خداوند متعال یکی از اوصاف زشت کافران را، پرخوری همانند حیوانات ذکر کرده بدین معنی که انسان پرخور، از مقام انسانیت پایین افتاده و به درجه حیوانیت نزول می کند و هرگز کلام خدا و سخنان انبیاء و اولیاء در گوش او اثر نمی کند و در طول تاریخ اکثریت مردم از پیامبران الهی پیروی نکردند.
همچنین نقل شده حضرت امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا هر چند مردم کوفه و شام را نصحیت نمود فایده نکرد سپس حضرت به آنها فرمود : چگونه امید داشته باشم که موعظه در قلب شما اثر کند و حال ان که شکم های شما از مال حرام پر گردیده است .
توأم بودن روح و جسم در انسان، تعالی او را رقم میزند
شهوت خوردن جزو سرشت جسم است، یعنی خوردن نیازی به تشویق و ترغیب ندارد، غریزه و شهوت آکل حالتی را در وجود انسان ایجاد میکند که در فارسی به آن «گرسنگی» و در عربی «جوع» میگویند، به دنبال گرسنگی، صاحب این غریزه در پس غذا میدود، این حالت از آغاز تولد وجود دارد، نوزاد یک روزه برای بلعیدن چیزی که شهوت گرسنگی او را آرام کند، صدای جیغ و گریهاش بلند میشود، با گذشت زمان کسی از یاد نمیبرد که برای بقا و سلامت جسم خود باید بخورد، بلکه میل شدید و لذت بردن از خوردنیها او را به دنبال غذا میکشد.
انسانهای موحد در خوراک خویش نیز تسلیم خداوند هستند
درخوردن جزء کدام دسته هستیم؟
عدهای همانند چهارپایان به خوردن مشغول میشوند
انسانها در خوردن به دو دسته کلی تقسیم میشوند:
دسته اول: «وَیَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ» میخورند و میآشامند، همان گونه که چارپایان میخورند و میآشامند، اگر گاو گرسنه یا شتر گرسنه به مزرعهای برسد که متعلق به چند یتیم درمانده است و تمام زندگیشان این مزرعه کوچک است، مشغول خوردن و پایمال کردن میشود و ملاحظه نمیکند که این مزرعه مال یک جبار ستمگر است یا یک صغیر درمانده، خدای تعالی در وصف یک دسته از انسانها میفرماید «وَیَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ» مثل همان چارپایانند.
خوردن محاسباتی دستور عمل اخلاق اسلامی است
دسته دوم: میخورند و میآشامند، ولی فرقشان با انعام و چارپایان این است که در خوردنشان محاسباتی وجود دارد، گاهی عقل به آنها حکم میکند که این چیز را باید بخوری و آن چیز را نباید بخوری، گاهی طب به آنها حکم میکند که این چیز را باید بخوری و آن چیز را نباید بخوری، در اینجا به حکم غریزه و طبعی که همه حیوانات از جمله انسان دارد، گاهی از برخی خوراکیها پرهیز میکنند، حیوان گیاهخوار، به طور غریزی از گیاهان سمی اجتناب میکند و آنها را نمیخورد، ولی انسان علاوه بر این موانع غریزی، به سبب داشتن عقل، بعضی خوردنیها را نمیخورد.
یا براساس نظر طبیب که همان نظر عقل است، بعضی از خوردنیها را مضر و برخی خوردنیها را مفید میشمارد، خوردنیهای این دسته دوم، تحت فرمان خوردنی آفرین تنظیم شده است، او که خوردنیها و آشامیدنیها را آفریده است، میخواهد که من چگونه بخورم و بیاشامم، چه بخورم و چه بیاشامم، چه وقت بخورم و چه وقت بیاشامم؟ به فرمان خالق خوردنیها و آشامیدنیها تسلیم میشود و این گونه بودن، اخلاق اسلامی در خوردنیهاست.
خدای تعالی به یک دسته از انسانها توفیق میدهد، تا به اینجا برسند که بگویند: خدایا! شهوت خوراک را تو دادی، بگو بدانم چه بخورم، چگونه بخورم، کجا بخورم، چقدر بخورم؟ این اخلاق موحدین است که به آنچه او اجازه خوردنش را داده، تسلیمند، آنان خود و شهوت خوراکشان را، نعمت و لطفی از جانب خدای تعالی و همه چیز را از جانب او میدانند
موحدین در خوردن و آشامیدن تسلیم مولا هستند
در حقیقت مثل اینها آن جنابی است که برای خرید غلام به بازار رفت، به بردهفروش گفت: غلامی به ما بده که شعورش خوب باشد و زیادی قیمتش مهم نیست، تو بهتر میدانی و این بردگان مدتی نزد تو بودهاند و آنها را بررسی کردهای و نسبت به آنها شناخت خوبی داری.
بردهفروشی گفت: کسی را دارم که باب میل تو است، ولی همه آن را نمیپسندند، زیرا دارای شعور و درک خوبی است! معامله انجام شد و برده را به منزل آورد، به غلام گفت: ارباب قبلی از تو تعریف کرده است، بگو ببینم، از خوراکیها به چه چیزی میل داری؟ گفت: تو سید و آقای من هستی، تا چه بخورانی! گفت: چه چیزی دوست داری بپوشی؟ سفید، آبی؟ قبا، پیراهن؟
گفت: تو سیدی، تا چه بپوشانی! گفت: دوست داری که محل آسایشت در کدام اتاق باشد؟ گفت: تا کجا ساکن بگردانی! دید عجب! دوست او برایش چه لقمهی با صفایی گرفته است!
اگر سیادت حضرت باری تعالی را به خودمان به اندازه آن غلام درک کنیم، چه میشود؟!
شب جمعه یا اوقات دیگر، میگوییم، «الهی و سیدی و مولای»، او سید ماست، لازمه عبد بودن ما این است که او سید باشد و لازمه سید بودن او این است که ما عبد باشیم، لازمه مولا بودن او این است که «بنده» باشیم.
خدای تعالی به یک دسته از انسانها توفیق میدهد، تا به اینجا برسند که بگویند: خدایا! شهوت خوراک را تو دادی، بگو بدانم چه بخورم، چگونه بخورم، کجا بخورم، چقدر بخورم؟ این اخلاق موحدین است که به آنچه او اجازه خوردنش را داده، تسلیمند، آنان خود و شهوت خوراکشان را، نعمت و لطفی از جانب خدای تعالی و همه چیز را از جانب او میدانند.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منابع :
کتاب طریقت حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (قدس سره الشریف) - نوشته آقای رضا مرندی
بیانات مرحوم حجت الاسلام هرندی