تبیان، دستیار زندگی
برخی از روی تعمد و عده ای از روی بی‏خبری نسبت به معارف دین اسلام و فرهنگ اصیل قرآن، در باب نهضت انسان‏ساز عاشورا، شبهاتی طرح می‌کنند که فی‏المثل، این همه جزع و فزع، گریه و مصیبت بر انسان‌هایی که بیش از 1430 سال پیش در راه عقیده و آرمان خود کشته شدند، چه
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سند روضه‏خوانی در قرآن

مقدمه:

برخی از روی تعمد و عده‌ای از روی بی‏خبری نسبت به معارف دین و فرهنگ اصیل قرآن، در باب نهضت انسان‏ساز  عاشورا، شبهاتی طرح می‌کنند که فی‏المثل، این همه جزع و فزع، گریه و مصیبت بر انسان‌هایی که قریب به 1370سال پیش در راه عقیده و آرمان خود کشته شدند، چه فایده‌ای دارد؟

اصلاً مگر حسین، علیه‌السلام و یاران مظلومش، به فوز عظمای شهادت دست نیافته‏اند، زهی سعادت! چه منزلتی بالاتر از این؟ پس دیگر مجلس گرفتن و روضه خواندن، چه وجهی دارد؟

شبهات این جماعت را می‌توان از منظر متون روایی قطعی و نیز کتب تاریخی مسلم پاسخ گفت اما چون نوشتار حاضر در فضای نورانی شبکه تخصصی قرآن بارگذاری می‌شود، در اینجا صرفاً مستندات قرآنی گریه بر امام حسین (علیه‌السلام) را تبیین می‌کنیم.

روضه خوانی

1. دلیل اول = روضه خدا بر اصحاب اخدود

انسان‌های موحد، در طول تاریخ پیوسته گرفتار انواع عذاب‏ها و شقاوت‏ها و قتل و غارت‌ها بوده‌اند، و به جرم پاسداری از حق و حقیقت و توحید، انواع عذاب‏ها را به جان خریده‏اند.

به روایت قرآن مجید، پیش از رسالت حضرت ختمی مرتبت، عده ای از موحدّان و گروندگان به آیین مسیح در زمان پادشاهی ذونواس، آخرین پادشاه از طائفه «حمیر»، تنها به جرم حق‌پرستی، گروه گروه به گودال‌های آکنده از آتش، افکنده شدند.

قرآن مجید، داستان این جنایت تاریخی را در سوره مبارکه «بروج» آورده است.

«ذونواس آخرین پادشاهی است که از طائفه حمیر به سلطنت رسید و زمام امور مردم را بدست گرفت. او نام خود را (یوسف) نهاد و آیین یهود را اختیار کرد، آنگاه آن را یگانه دین رسمی روزگار خود خواند درحالی‌که یهودیت با آمدن عیسی بن مریم از بین رفت و خط بطلان بر آن کشیده شد.»

وجه استناد ما به آیه شریفه، این است که خداوند خود در این مجموعه آیات، با لحن و بیانی خاص، نحوه‏ی کشته شدن شهدای حادثه اخدود را روایت می‌کند؛ و این یعنی تجویز مقتل‏گویی.

چنانکه اشاره شد خداى متعال در قرآن مجید، از « اصحاب اخدود » یاد كرده است. از نظر قرآن كریم اینان جرمى جز ایمان به خدا نداشتند چنانکه می‌فرماید:

قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ(البروج/4)

مرگ بر شکنجه‌گران صاحب گودال (آتش).

النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ(البروج/5)

آتشی عظیم و شعله‌ور!

إِذْ هُمْ عَلَیهَا قُعُودٌ(البروج/6)

هنگامی که در کنار آن نشسته بودند.

وَهُمْ عَلَى مَا یفْعَلُونَ بِالْمُۆْمِنِینَ شُهُود (البروج/7)

و آنچه را با مۆمنان انجام می‌دادند (با خونسردی و قساوت) تماشا می‌کردند!

وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یۆْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِید (البروج/8)

آن‌ها هیچ ایرادی بر مۆمنان نداشتند جز اینکه به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند؛

«(اخدود) به گفته (راغب) در (مفردات) به معنى شکاف وسیع و عمیق و گسترده در زمین است، یا به تعبیر دیگر گودال‌ها و خندق‌های بزرگ را گویند، و جمع آن (اخادید) و در اصل از (خد) انسان گرفته شده که به معنى دو فرورفتگی است که در دو طرف بینى انسان در سمت راست و چپ قرار دارد (و به هنگام گریه اشک بر آن جارى می‌شود) و سپس کنایتا بر گودالى که بر صورت زمین ظاهر می‌شود اطلاق شده (و بعداً به صورت یک معنى حقیقى درآمده است).»

در اینکه این گروه شکنجه گر چه اشخاصى بودند؟ و در چه زمانى می‌زیستند؟ مفسران و ارباب تواریخ نظرات مختلفى دارند ولی قدر مسلم این است که آن‌ها خندق‌های بزرگى از آتش فراهم ساخته بودند، و مۆ منان را وادار می‌کردند که دست از ایمان خود بردارند، هنگامى که با مقاومت آنان روبرو می‌شدند آن‌ها را در این کوره هاى آدم سوزى انداخته، به آتش می‌کشیدند!

منظور از آیه (اذ هم علیها قعود) و آیه بعد، این است که گروهى با کمال خونسردى نشسته بودند و صحنه‏هاى شکنجه را تماشا می‌کردند و لذت می‌بردند که این خود نشانه نهایت قساوت آن‌ها بود.

بعضى نیز آن‌ها را دو گروه دانسته‌اند گروهى (شکنجه گر) و گروهى (تماشاچی) و از آنجا که تماشاچیان راضى به اعمال شکنجه گران بودند این فعل به همه آن‌ها نسبت داده شده است، و این طبیعى است که در یک چنین برنامه اى همیشه گروهى عاملند، و گروهى تماشاگر، بعلاوه سران آن‌ها معمولاً دستور می‌دهند و عمال از قشرهاى پایین‌ترند.

این نیز گفته شده است که گروهى نشسته بودند و مراقب عمال شکنجه بودند تا از برنامه خود تخلف نکنند، و نزد سلطان شهادت دهند که آن‌ها وظائف خود را به خوبى انجام می‌دادند!

ترکیب آن جمعیت از همه این گروه هاى مختلف نیز بعید به نظر نمی‌رسد، بنابراین جمع میان همه این تفسیرها نیز ممکن است.

و به هر حال جمله (یفعلون) به صورت فعل مضارع دلیل بر این است که این عمل مدتى استمرار داشت و یک حادثه زودگذر نبود. «(تفسیر نمونه).»

وجه استناد ما به آیه شریفه، این است که خداوند خود در این مجموعه آیات، با لحن و بیانی خاص، نحوه‏ی کشته شدن شهدای حادثه اخدود را روایت می‌کند؛ و این یعنی تجویز مقتل‏گویی.

اساساً «مقتل» به معنای قتلگاه و محل کشتن است اما در فرهنگ ما، لفظ «مقتل» در مورد کتاب‌هایی به کار می‎رود که یک حادثه خونین را شرح بدهد و منجر به قتل شخصیتی شده باشد و معروف‎ترین مقتل خوانی، خواندن از روی کتاب‎های «مقتل» است.

یکی از علمای قرن دهم، معروف به ملا حسین کاشفی یزدی کتابی در باب قیام عاشورا و نحوه به شهادت رسیدن اصحاب اباعبدالله (ع)، با عنوان «روضه الشهداء» نگاشت که مرجعی عام برای اهالی منبر و ذاکرین اهل بیت علیهم‌السلام گردید.

واژه «روضه‏خوانی» در ابتدای وضعش چنین معنایی داشته و امروزه از معنای واقعی به معنای «مطلق ذکر مصیبت» انتقال یافته است.

2..دلیل دوم: فریاد دادخواهی خدا برای قتل ظالمانه‏ی یک دختر کافر!

تنها سوره از قرآن که با تعدادی «اگر»، شروع می‌شود سوره مبارکه «شمس» است. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» آن وقتی كه قیامت به پا می‌شود و نور خورشید گرفته می‌شود. «وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ» (تكویر/2)  آن وقتی كه ستاره‌ها نورشان را از دست می‌دهند. «وَ إِذَا الجِْبَالُ سُیرَِّتْ» (تكویر/3) آن وقتی كه زمین لرزه می‌شود و كوه از دل زمین كنده می‌شود و به حركت در می‌آید. «وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ» (تكویر/4)  همه سرمایه‌های قیمتی را رها می‌کنند و پا به فرار می‌گذارند. وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تكویر/5)  آن وقتی كه حیوان‌هایی كه از هم فرار می‌كنند و در دل هم از خطر به هم پناه می‌برند. «وَ إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ» (تكویر/6) آن وقتی كه گداختگی مغر زمین بر اثر زلزله، زمین شكافته می‌شود و داغی وسط زمین به قعر اقیانوس‌ها می‌خورد و اقیانوس‌ها جوش می‌آید. «وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» (تكویر/7) حالا كه چی؟ در آن زمان می‌پرسیم: دختر را چرا زنده در گور كردی؟ خدا دارد بازخواست می‌كند، فریاد قرآن برای ظلم به یك دختر كافر است. ظلم به یك دختر كافر ... تا چه رسد به دختر مسلمان، تا چه رسد به دختر معصوم، تا چه رسد به خود معصوم، تا چه رسد به اولاد فاطمه (س)، تا چه رسد به ابالفضل (ع)، تا چه رسد به زینب كبری (س) «2 »

قابل توجه این که قرآن مجید به قدرى این مسئله را زشت و منفور شمرده، و با آن برخورد قاطع کرده است که حتى رسیدگى به این موضوع را مقدم بر مسئله نشر نامه هاى اعمال در قیامت و دادخواهى در مسائل دیگر می‌شمرد، و این نهایت اهتمام اسلام را به خون انسان‌ها و مخصوصاً انسان‌های بى گناه، همچنین ارزش جنس زن را از دیدگاه اسلام نشان می‌دهد. «(3).»

3. دلیل سوم: روضه حضرت یعقوب در فراق یوسف (علیهما السلام)

قرآن کریم می‌فرماید: یا أَسَفَا عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیم (4) و از آن‌ها روی برگرداند و گفت وااسفا بر یوسف! و چشمان او از اندوه سفید شد، امّا او خشم خود را فرو می‌برد (و هرگز کفران نمی‌کرد).حضرت یعقوب (ع) در فراق فرزندش، یوسف، دچار حزن و اندوه فراوانی گشت، به طوری که سالیان درازی در غم یوسف اشک ریخت تا دیدگانش سفید شد و بینایی خود را از دست داد. فرزندان یعقوب، یعنی برادران یوسف از گریه و حزن بسیار پدر به ستوه آمده و گفتند: قالُوا تَاللهِ تَفْتَۆا تَذْکَرُ یُوسُفَ حتی تَکُونَ حَرضا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکین (5) به خدا سوگند تو ای پدر همیشه به یاد یوسف هستی و خاطره او را از یاد نمی‌بری و دست از او برنمی‌داری تا حدّی که خود را مشرف به هلاک کنی!

4. دلیل چهارم: عزاداری فریاد ستمدیدگان علیه ستمگران

قرآن کریم می فرماید: لا یُحبُّ اللهُ الجَهْرَ بالسُّوء مِنَ الْقَولِ إِلاّ مَن ظُلِم.6(4) خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد، جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته اند.

در این آیه شریفه دو فراز وجود دارد؛ نخست می فرماید: لا یحبّ الله ... خداوند متعال بدگویی و افشای عیوب دیگران را دوست ندارد؛ جز کسانی که به حقوقشان تجاوز شده است و این گونه افراد استثنا شده اند. دوّم: الاّ مَن ظلم، این فراز هشداری است به همه ستمگران که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگری داده، بلکه چنین فریادی محبوب الهی قرار گرفته است.

البته در اینجا آیات دیگری هم قابل استناد است اما به جهت اختصار به تعدادی از آنها اشاره شد.

نویسنده: شکوری، شبکه تخصصی قرآن تبیان


منابع:

1.  تفسیر نمونه، ذیل آیات شریفه

2.درس‌هایی از قرآن

3. تفسیر نمونه، ذیل آیات شریفه

4.سوره یوسف، آیه 84.

5. همان، آیه 85.

6.سوره نساء، آیه 148.