تبیان، دستیار زندگی
راستش را بگو ساخته ی محمدرضا آهنج با حضور یک دوجین از بازیگران سرشناس سینما و تلویزیون است . داستانی پر کاراکتر که نگاهی آسیب شناسانه و سیاسی می خواهد داشته باشد . اما بیشتر نمایانگر تمایل به سمت فضای باز سیاسی است . فضای بازی که برای نشان دادن آن ، از عن
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معیار صداقت راستش را بگو


راستش را بگو ساخته ی محمدرضا آهنج با حضور یک دوجین از بازیگران سرشناس سینما و تلویزیون است . داستانی پر کاراکتر که نگاهی آسیب شناسانه و سیاسی می خواهد داشته باشد . اما بیشتر نمایانگر تمایل به سمت فضای باز سیاسی است . فضای بازی که برای نشان دادن آن ، از عنوان پر طمطراق راستش را بگو شروع کرده اند.

معیار صداقت راستش را بگو

وجه تسمیه ی «راستش را بگو» نه نمادین است و  نه استعاری.  و نه این که از الگوی نام گذاری های مدرن استفاده کرده است. "راسش را بگو" همان چیزی را روایت می کند که پیش از دیده شدنش در مخاطب توقع ایجاد کرده. اگر آنونس هایش را ببینی، جا می خوری که: عجب: چه سوژه ای! چه حرف های جالبی!

اما کافی است که از سر سرگرم شدن، یا این که با کمی دقت نقادانه بنشینی و چند قسمت را ببینی. آن وقت دستگیرت می شود که "راستش را بگو" اگر محکوم به عدم صداقت نباشد ،  لااقل همه چیز را نمی گوید و در موارد دیگر این قدر حرف می زند، این قدر سخنرانی می کند، این قدر شعار می دهد و بیانیه صادر می کند که خسته می شوی. و جالب این که در دیالوگ قهرمانش- وحید -این جمله را می شنوی که از آدم هایی که زیاد حرف می زنند اساسا خوشش نمی آید !

"راستش را بگو"  میان زبان سیاسی و زبان اجتماعی معلق است. با توجه به خط اصلی داستان توقع داری که با سینمایی سیاسی مواجه شوی ، اما ترکیب بندی های توجیهی، رنگ آمیزی و شخصیت شناسی ها، متمایل به فضایی اجتماعی است. این مفهوم دو علت می تواند داشته باشد اول این که ریسکی که کارگردان برداشته ، مطابق پیش بینی ملزومات نبوده است : ساختن فضای سیاسی بی آن که مصالح روایت آن را در اختیار بگیرد.

اگر نمی توانسته بحران های سیاسی را در بستر اجتماع به تصویر بشکد، می توانسته اجتماع را در پیش زمینه مطرح کند و سیاست را به عنوان یکی از ارکان جامعه شناسانه ی این اجتماع  نقد کند .

علت دیگر این عدم تطابق فرم و محتوا شاید در مطالعه ی اندک نویسندگان مجموعه در مورد مفاهیم جامعه شناختی است. برای هر کسی که دوره های آکادمیک دانشی را سپری کرده باشند، محتوای تحقیقات و مۆلفه های سازنده ی آن پیش از این که غیردانشی به نظر بیاید مضحک است: اساتید و دانشجویان برای دفاع از پایان نامه ای جمع می شوند ، اما  جلسه ی دفاع را به درد دل های در سطح می گذرانند. با هم شوخی می کنند و از دلمشغولی هایشان  می گویند. بدون این که محل مراجعه ی اثبات قضایا بدون فرض و ادله ی علمی و بر اساس قیاس، استقرار و یا استنتاجی علمی و آکادمیک شکل بگیرد. و نکته ی جالب این که از حرف های یک دانشجو که بدون یک استثنا همه و همه تکراری است آن چنان به وجد می آیند که معلوم نیست ، درس هایی که خوانده اند در چه سطح بوده که با یک انشای متوسط در حد دوم راهنمایی این طور عنان از کف می دهند .

کافی است که از سر سرگرم شدن، یا این که با کمی دقت نقادانه بنشینی و چند قسمت را ببینی. آن وقت دستگیرت می شود که "راستش را بگو" اگر محکوم به عدم صداقت نباشد ، لااقل همه چیز را نمی گوید و در موارد دیگر این قدر حرف می زند، این قدر سخنرانی می کند، این قدر شعار می دهد و بیانیه صادر می کند که خسته می شوی. و جالب این که در دیالوگ قهرمانش- وحید -این جمله را می شنوی که از آدم هایی که زیاد حرف می زنند اساسا خوشش نمی آید !

علاوه بر همه ی این ها، "راستش را بگو" در شخصیت پردازی دراماتیک، بسیار ناموفق است. ویژگی های شخصیتی حاصل کنش ها و واکنش ها نیست. در اصطلاح سینمایی، اکت های تصویری، نمایشگر ویژگی های اخلاقی نیستند. ویژگی های هر فرد از زبان خودش و دیگران نقل می شود و یا دست کم به مرور خاطرات و رویاهای برخی افراد، مستمسک می شود.

زیر سوال بردن برخی از آدم ها که جایگاه حقوقی شان، وجه شخصیت حقیقی شان را می سازد ، فقط نوعی جنجال است. جنجال برای جذب مخاطب و دست آخر ایجاد سمپاتی برای نتیجه گیری که موضوع نظر نویسنده و کارگردان و تهیه کننده است. زیر سوال بردن برخی از آدم ها به جهت راست گویی "راستش را بگو" نیست.  به این دلیل است که این سریال نشانه ی فضای باز سیاسی باشد. فضای بازی که به قیمت هزینه کردن از کسانی باشد که با وجود کم و کاستی ها ، بخشی از تاریخ تلاش برای حفظ ارزش ها بوده اند.

معیار صداقت راستش را بگو

"راستش را بگو" نقش بازی های زیادی دارد ، که در خرده داستان های هر کدام ،  می توانند نقش اول باشند. دست کم در مورد شش یا هفت نفر این نکته صادق است که البته در نگاه مدرن داستان پردازی سینمایی مدرن، این اشکال نیست،  اما بار دراماتیک همه ی این نقش بازی ها باید در وجود یک شخصیت متمرکز شود. شخص بازی که چه از نظر اکت های سینمایی و چه از نظر توجیه روند منطقی داستان بار دراماتیک کل قصه را به دوش بکشد. علاوه بر این انتخاب بازیگران با ماهیت هر نقش هم خوانی ندارد و پیش از آن که شخصیت در خاطر تماشاچی بماند. نام بازیگر، برجسته تر می شود.

ریتم داستان در برخی از قسمت ها، ضرب آهنگ یک فیلم پلیسی- معمایی است و در برخی قسمت ها به سمت رمانتیکی خاطره بازانه می رود که البته در تمام این نماها سبک روایت در میزانسن ها تغییر نمی کند. به شیوه ای تقلیدی، نورپردازی اکسپرسیونیستی در فیلم حاکم است که با حرکت دوربین هماهنگ نمی شود. و فقط مجموعه ای از تصاویر می شود که از مفهوم میزانسن فقط به قاب بندی ابتدایی آن توجه شده است.

"راستش را بگو" می توانست فصل تازه ای در کارهای تلویزیونی باشد، از جهت مضمونی  که بستر  داستانی آن قرار می گیرد. فقط کافی بود که سازندگان به قصه ای سرراست و بدون لکنت می رسیدند اگر قصه هایشان را فقط تعریف می کردند و در فکر تفاخر تصاویر تلویزیونی نبودند و اگر نمی خواستند همه ی حرف های ناگفته را یکجا به خورد تماشاچی بدهند.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان