تبیان، دستیار زندگی
معماری از مهم ترین و تاثیر گذار ترین هنرهای جهان خصوصا در دیدگاه شرقی است در این مقاله می توانید به بحث های بنیادین در باب چیستی هنر معماری پی ببرید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حقیقت نهفته در هویت معماری(1)

بحثی در چیستی معماری


معماری از مهم ترین و تاثیر گذار ترین هنرهای جهان خصوصا در دیدگاه شرقی است. در این مقاله می توانید به بحث های بنیادین در باب چیستی هنر معماری پی ببرید.

حقیقت نهفته در هویت معماری(1)

مبحث هویت یا «كیستی» همواره در ذهن انسان با مراتب گوناگونی مطرح‌ بوده ‌است. پرداختن به این پرسش بنیادی به خاستگاه پرسشگر از سویی و به ریشه‌های پدید آمدن بحث از سوی دیگر بازمی‌گردد. دو دیدگاه بسیار متداول بررسی این بحث در حال حاضر یكی بحران هویت بعد از مدرن است كه به انسان و خاستگاه او برمی‌گردد و دیگری تداخل مفهوم كلمه هویت با معنای تشخص است.

1- بحران هویت اساساً بحثی است متعلق به جامعه‌ای كه تفكر «مدرن» یا «تجددگرایی» در آن زاده ‌شد و سپس پی‌آمدهایی داشت كه با نام «پس از مدرن» در چون و چرایی‌هایی فلسفی، بحران هویت نام‌گرفت. این بحران به هویت شخصی یا همان جایگاه «خود» در زمان و مكان برمی‌گردد كه از نقطه‌ نظر روان‌شناختی و جامعه‌شناختی بسیار بحث عمیق و گسترده‌ای‌است. 2- مورد دوم یعنی درهم‌آمیختگی معنای هویت با تشخص، تا حدودی به مورد اول ارتباط پیدامی‌كند. به این ترتیب سرگشتگی یا گم‌گشتگی فرد در پیوستن و گسستن در برون و درون خود نسبت به آنچه در پیرامونش می‌گذرد او را بی هویت یا به عبارتی بی تشخص می‌كند. این تصور هنگامی پدید می‌آید كه مجموعه وجودی و رفتاری یك فرد دارای هیچ نوع اعتبار خاصی نبوده، هست و نیست او هیچ اثری در مدار و جریان زندگی خودش و دیگران نداشته‌ باشد. در چنین حالتی بحث بی‌هویتی پیش ‌می‌آید در صورتی‌ كه از نظر معنای كلمه‌، هر انسانی به هر ترتیب دارای «آدرس و مشخصات» است كه كیستی یا هویت او را روشن‌ می‌كند. اما اینجا مراد از به‌كاربردن هویت تنها نام و وابستگی‌های مكانی و اجتماعی یك فرد نیست، بل ویژگی‌های وجودی و آثار و تبعات آن‌ها مطرح‌است. هویت به معنای بحران تجددگرایی و هویت به معنای نداشتن تشخص، در هر دو حالت به انسان و زندگی اجتماعی او برمی‌گردد. در این مقاله پرسش این است كه آیا هویت به حضور انسان باز می‌گردد یا آنكه در شیء نیز مصداق‌ دارد؟ چنان‌كه مشاهده می‌شود چنین نگرشی به معماری نیز تسری ‌داده‌ شده ‌است. آیا این امر اجتناب‌ناپذیر ناشی از همان پی‌آمدهای دو مورد -بحران هویت و تشخص- یادشده است یا اینكه سرچشمه‌های دیگری دارد كه در عرصه‌های گوناگونی باید آن‌را جست؟ بحث هویت معماری مدت‌های مدیدی است که مطرح‌ شده و كاویدن هویت در معماری در ذهن هر پژوهنده‌ای حضوردارد.

با در نظرگرفتن مطالب یادشده، در این مقاله تلاش بر این است كه بررسی متفاوتی در باب هویت معماری از منظر «چیستی معماری» ارائه ‌شود؛ متفاوت از این نظر كه به جای بررسی دو حالت بحران هویت و تشخص، به نسبت میان هویت، ماهیت، و معماری پرداخته‌خواهدشد. چنین نگاهی امكان شكافتن موضوع را فارغ از تأکید بر مكان و زمان فراهم‌می‌آورد، از طرح‌كردن مصداق بی‌نیاز است و راه را برای كاویدن سرچشمه بحث بازمی‌كند كه خود آغازی خواهد بود برای مطالعه‌ مصداق‌ها.

آمده‌است كه معماری یا هر پدیده دیگری در این عالم پدیدآورنده‌ای دارد. به دیگر سخن اگر به معماری به عنوان یك «اثر» یا معلول نگاه كنیم چه تعریفی می‌توان بر آن متصورشد؟ در این صورت به موضوع مورد بحث یعنی یك «اثر یا بنا» عامل دیگری به نام پدیدآورنده وارد كرده‌ایم كه این عامل می‌تواند در تعریف معماری تأثیر داشته‌باشد. اما حضور پدیدآورنده در تعریف یك اثر چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟ در این صورت به مقوله علت و معلول می‌رسیم به این معنا که برای به‌وجودآمدن یک بنا لزوماً عامل یا علتی به نام پدیدآورنده ضروری است.

هویت و معماری

معماری چیست؟ آیا این پرسشی جدید در حیطه زندگی و تفكر انسان است؟ آیا پرسش‌های انسان از خود و گزینش مکانی برای زندگی طی گذر زمان تفاوت یافته‌اند؟ نگاهی اجمالی به تاریخ هستی بشر نشان‌می‌دهد كه انسان در جایگاه موجودی كه قادر به تفكر است و می‌تواند نسبت به وضعیت خود تصمیم ‌بگیرد، همواره با موضوع سكونت روبه‌رو بوده ‌است. از انتخاب یك غار تا برپایی پیچیده‌ترین سكونتگاه، انسان راهی بس طولانی از نقطه نظر تاریخی طی‌ كرده ‌است؛ ولی آیا در این مسیر «انسان ‌بودن» او در طلب خواست‌ها، طرح‌ پرسش‌ها، و پدیدآوردن آثار به راستی دگرگون‌ شده‌ است؟ ورود به این بحث از منظر چیستی معماری، به عنوان موضوعی كه هماره با هستی انسان در این عالم عجین است می‌تواند رهگشای چشم‌اندازهای متفاوتی به مقوله هویت و معماری باشد.

پرسش از چیستی یا ماهیت هر موضوع، پرسشگر را به كدام سو هدایت‌می‌كند؟ نخستین تلاش برای یافتن پاسخی در برابر هر «چیستی» تعریف است. اما تعریف خود چیست؟ در تعریف تعریف آمده است: «تصور مجهولی كه با تصور معلوم شرح ‌داده ‌شود»2؛ «هر نوع دلالت به معنی یك واژه، به وسیله واژه‌های معادل، مصداق یا اشاره»3.

به این ترتیب اگر تعریفی از چیزی ارائه شود این تعریف ناچار باید با كلماتی باشد كه شنونده را دچار سردرگمی و مجهولات بیشتری نكند. پس هر تعریفی برای هر چیزی می‌تواند پذیرفتنی نباشد. پرسش بعدی این است كه چرا تعریف‌های گوناگون برای چیزها وجود دارند؟ در اینجا به این نكته باید اشاره كرد كه اگر مراد از تعریف رسیدن به فهمی همگانی4 باشد، آن‌گاه می‌توان به تعریف قراردادی بسنده كرد و به كندوكاو در موضوع نپرداخت. اما هنگامی كه نظر به جست‌وجو در معناست، دیگر نمی‌توان به «تعریف ‌عام» بسنده‌كرد و می‌بایست فراتر از فهم ‌همگانی گام ‌زد. در ارائه تعریف معماری چنین بحثی مصداق دارد، زیرا اگر هنگام بررسی چیستی معماری به فهم همگانی یا تعریفی عام پسند به این معنا كه معماری ساختمان ساختن است، معماری سرپناه ایجاد كردن ‌است، معماری توده‌ای از حجم و مصالح است، معماری تحدید فضا است، یا چندین تعریف دیگر از این دست قناعت كنیم، آن‌گاه معماری را فعالیتی از سر نیاز و بدون مبنا و سرچشمه‌ای خاص، خواهیم پذیرفت و در این حالت دیگر امكان بررسی معماری از نقطه نظر ویژه‌ای مانند «هویت» وجود نخواهد داشت. پس در وهله اول گریزی نیست جز اینكه از تعریف معماری در حد فهم همگانی -به عنوان یك نیاز اولیه و ضروری- گذركرده، به شرح‌های دیگری از معماری كه می‌تواند نسبتی با هویت برقرار‌كند پرداخته‌شود.

آمده‌است كه معماری یا هر پدیده دیگری در این عالم پدیدآورنده‌ای دارد. به دیگر سخن اگر به معماری به عنوان یك «اثر» یا معلول نگاه كنیم چه تعریفی می‌توان بر آن متصورشد؟ در این صورت به موضوع مورد بحث یعنی یك «اثر یا بنا» عامل دیگری به نام پدیدآورنده وارد كرده‌ایم كه این عامل می‌تواند در تعریف معماری تأثیر داشته‌باشد. اما حضور پدیدآورنده در تعریف یك اثر چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟ در این صورت به مقوله علت و معلول می‌رسیم به این معنا که برای به‌وجودآمدن یک بنا لزوماً عامل یا علتی به نام پدیدآورنده ضروری است.

مقدماتی‌ترین نگرش فلسفی در این باره قرن‌هاست كه توضیح می‌دهد علت بر چهار نوع است: یكم، علت مادی یعنی ماده‌ تشكیل‌ دهنده؛ دوم، علت صوری یعنی شكلی كه ماده به آن درمی‌آید؛ سوم، علت غایی یعنی هدفی كه صورت و ماده را تعیین‌ می‌كند؛ چهارم، علت فاعلی كه معلول را پدیدمی‌آورد 5. با این نگاه نه تنها پدیدآورنده، بل دو مورد دیگر، شكل و هدف نیز به تعریف معماری می‌تواند افزوده‌شود. پس می‌توان گفت معماری توده‌ای از مواد شكل‌ داده ‌شده‌ است كه شخصی برای هدفی معین پدید ‌آورده ‌است. اما آیا این تعریف فراتر از فهم همگانی یا عام است؟ به نظر می‌رسد كه پاسخ منفی باشد، زیرا نكته‌ای در این تعریف وجود ندارد كه با تعریف تعریف مبنی بر اینكه امری مجهول، با واژه‌های معلوم باید شرح‌داده‌شود تناقض داشته‌باشد. پس چه نكته‌ای است كه یك تعریف را از حد فهم همگانی فراتر می‌برد؟

بررسی كلمه «هویت» و «ماهیت» شاید پهنه جست‌وجو را اندكی بازترنماید. آمده است كه «كلمه ماهیت در اصل ماهویت بوده‌است، «یاءِ» آن «یاءِ» نسبت و «تاءِ» آن «تاءِ» مصدریه است و «واوِ» قلب به «یاء» و «یاء» در «یاء» ادغام شده‌است و «هاء» آن مكسورگردیده‌است؛ برخی دیگر گویند كه ماهیت مشتق از «ماهو» بوده كه مركب از «ماء» استفهامیه و «یاء» نسبت و «تاء» مصدریه است و همزه زائد بعد از الف به هاء تبدیل‌شده‌است و گاه به جای ماهیت، مائیت هم گفته‌می‌شود

پرسش این است كه فهم همگانی چه زمانی تحقق می‌یابد؟ تعریف یادشده از معماری در ذهن هر شنونده‌ای عبارت «صحیح ‌است» را به دنبال‌دارد. زیرا به تمام اموری پرداخته، كه با نگرش عقلی و منطقی پذیرفتنی‌است‌ و تمامی علل چهارگانه را به سادگی توضیح‌‌می‌دهد و ثابت‌‌می‌كند. به این ترتیب كه «معمار» حضوردارد، «بنا» با شكلی خاص دیدنی‌است، «مواد» قابل دیدن و شرح‌پذیرند، كاربرد نیز از ابتدا معین ‌بوده ‌است. این تعریف صحیح‌است و نكته‌ای در آن دیده‌نمی‌شود كه نیاز به گشوده‌شدن داشته‌باشد. پس اگر ارائه تعریفی صحیح، تمامی امور مربوط به یك موضوع را مشخص‌كند باید پایان راه باشد و دیگر موردی برای جست‌وجو به‌جا نماند. ولی آیا چنین‌است؟ آیا نمی‌توان پرسید كه فراتر از علل چهارگانه چیزی هست یا نه؟ آیا نمی‌توان پرسید كنارهم‌آمدن این چهار علت چگونه امكان‌پذیرشده‌است؟ آنچه كه این چهار علت را از یكدیگر متفاوت می‌كند چیست؟

فراتر از علل چهارگانه را كجا می‌توان جست‌وجوكرد؟ گام زدن دركدام وادی است كه آنجا پرسش‌ها با درست و غلط سنجیده‌ نمی‌شوند؟ اگر باز پرسیده‌شود كه چه چیزی موجب كنارهم‌آمدن این چهار علت یا فراورده‌شدن یك اثر می‌شود آیا می‌توان تنها به تعریف و امر صحیح بسنده‌كرد؟ در این مرحله ناچار به بستری كه این فراورده در آن پدیدآمده یعنی عالم هستی باید اشاره‌كرد. در هستی چه پرسشی از یك پدیده می‌توان كرد؟ چیستی یا كیستی؟ آیا از یك اثر می‌توان پرسید «كیستی»؟ آیا از یك انسان می‌توان پرسید «چیستی»؟ اگر از یك انسان پرسیده‌ شود چیستی، جز اینكه بگوید «انسان» چه انتظار دیگری می‌رود؟ اگر از یك بنا پرسیده شود چیستی، جز آنكه بگوید توده‌ای از ماده شكل‌پذیرفته، چه تصور دیگری وجوددارد؟ اگر از انسان بپرسند كیستی، چه خواهد گفت؟ آیا نامش را خواهدگفت؟ نام او برای شنونده كافی است؟ اگر از یك بنا بپرسند كیستی، چه خواهد گفت؟ آیا نامی بر كالبد خود خواهدداشت؟ آیا نوع استفاده شدنش نامش است یا عنوان «سبكی» كه براساس آن نام‌گذاری‌اش كرده‌اند؟ هنگامی كه از كیستی معماری پرسیده‌می‌شود با چه طیفی از پاسخ روبه‌رو خواهیم‌شد؟

بررسی كلمه «هویت» و «ماهیت» شاید پهنه جست‌وجو را اندكی بازترنماید. آمده است كه «كلمه ماهیت در اصل ماهویت بوده‌است، «یاءِ» آن «یاءِ» نسبت و «تاءِ» آن «تاءِ» مصدریه است و «واوِ» قلب به «یاء» و «یاء» در «یاء» ادغام شده‌است و «هاء» آن مكسورگردیده‌است؛ برخی دیگر گویند كه ماهیت مشتق از «ماهو» بوده كه مركب از «ماء» استفهامیه و «یاء» نسبت و «تاء» مصدریه است و همزه زائد بعد از الف به هاء تبدیل‌شده‌است و گاه به جای ماهیت، مائیت هم گفته‌می‌شود6. اضافه شده‌است كه ماهیت نزد حكما عبارت از پرسش به ماهو است و پاسخ آن درباره حقیقت یا گوهر اشیا است و ماهیت بر آنچه شیئیت شیء بدان است اطلاق می‌شود7.

پی نوشت:

1- این دو كلمه معادل «dignity»و «identity» آورده شده‌است.

در “American Heritage Dictionary”‌ در معنی «identity» چنین آمده است: 1.مشخصه‌هایی كه به واسطه آن یك چیز به صراحت قابل شناسایی‌است؛ 2. مجموعه‌ای از رفتارها و ویژگی‌های شخصیتی كه به واسطه آن عضو گروه خاصی تشخیص‌داده‌می‌شود؛ 3. كیفیت یا شرایطی كه به واسطه آن مساوی چیزی قرارداده‌شود؛ 4. ویژگی‌های فردی؛ ریشه لغت در لاتین به معنای بودن است.

و در معنی «dignity»: 1.كیفیت یا وضعیت با ارزش ناشی از احترام؛ 2. میراث ناشی از ناب و اصیل بودن؛ 3. احترام و افتخار ناشی از مقامی والا؛ ریشه لاتین آن از ارزش است.

2- نگاه كنید به «منطق صوری»، دكتر محمد خوانساری، ص 19

3- نگاه كنید به «تحلیل فلسفی»، نوشته جان هاسپرس، ترجمه سهراب علوی نیا، ص 55

4- فهم همگانی یا شعور منطقی معادل «common sense»

5- نگاه كنید به «فلسفه تكنولوژی»، ترجمه شاپور اعتماد، صص 5-9

6- نگاه كنید به «فرهنگ علوم فلسفی و كلامی»، دكتر سید جعفر سجادی، صص 648-649

7- همان، ص 649

بخش هنری تبیان


منابع

سایت فرهنگستان هنر/ نوشته دكتر نادیه ایمانی/ عضو هیئت علمی گروه معماری دانشگاه هنر

هیدگر، مارتین و دیگران، «فلسفه تكنولوژی» (مجموعه مقاله)، ترجمه شاپور اعتماد، نشر مركز، تهران، 1377

گیدنز، آنتونی، «تجدد و تشخص»، ترجمه ناصر موفقیان، نشر نی، تهران ،1378

سجادی، سیدجعفر، «فرهنگ علوم فلسفی و كلامی»، انتشارات امیركبیر، تهران، 1375

هاسپرس، جان، «تحلیل فلسفی»، ترجمه سهراب علوی‌نیا، مركز ترجمه و نشر كتاب ، چاپ اول، 1370

خوانساری، محمد، «منطق صوری» (جلد اول و دوم)، انتشارات آگاه، 1372

احمدی، بابك، «حقیقت و زیبایی، درس‌هایی از فلسفه هنر»، نشر مركز، 1374.