دستگاه ذهن در روان کاوی
همان گونه که مستحضرید اهمیت علم روان شناسی درکشورمان به صورت مدرن آن در چند دهه ی اخیر، بیش از پیش آشکار شده است.
به عبارت دیگر می توان گفت برای حل قسمت عمده ای از مسائلی که بشر امروز با آن روبرو است باید از علم روانشناسی کمک گرفت.
در همین راستا کتاب روان شناسی سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی بیش از یک دهه است که در چرخه ی آموزش کشور قرار دارد. مرکز یادگیری تبیان نیز به منظور یاری رساندن به شما دانش آموزان و دانشجویان عزیز، سلسله مقالاتی را در این ارتباط در نظر گرفته، که امید است مورد بهره مندیتان قرار گیرد.
در مقاله ی پیشین خواندیم که زیگموند فروید (1939-1857) بنیانگذار روان کاوی،پزشک بود و در بیش تر دوران بزرگسالی خود طبابت می کرد. او ابتدا به عصب شناسی علاقمند شد و دست به آزمایش های متفاوتی زد که شاید در ابتدا چندان هم به روان کاوی مرتبط نبود.
هم چنین اشاره شد که مکتب روان کاوی متأثر از افراد به نامی چون داروین و نیچه بوده و دانشمندانی چون لایب نتیز و سنت توماس یافته هایی مرتبط با این مطلب داشته اند که در اندیشه ی فروید تأثیر به سزایی داشته اند...
دستگاه ذهن
فروید معتقد بود که ذهن ما شامل سه بخش است. من (بالغ)، فرا من (والد) و نهاد(کودک). در شخص بهنجار، این سه به صورت یک سازمان متحد عمل می کنند.
نهاد اساسی ترین جنبه ی شخصیت بوده مانند یک کودک ناز پرورده عمل می کند، زیرا خواهان ارضای فوری امیالش است.
نوزاد سرا پا نهاد است. عطسه می کند، سرفه می کند می مکد دفع می کند...
اگر زندگی در این سطح ابتدایی، کاملا رضایت بخش بود نیازی به رشد شخصیت نداشتیم. نهاد نا کامی را نمی خواهد، اما باید به آن تن در دهد.
اینجاست که جنبه ی دوم نهاد که فرایند نخستین نام دارد وارد عمل می شود. این جنبه، نهاد را با تصور چیزی که دوست دارد، مواجه می کند. لازم به یاد آوری است که این اتفاق کاملا ذهنی رخ می دهد.
درست یا غلط را نمی داند و همواره باید تحت نظارت من باشد. اگر من قید و بندهای خود را بر دارد ممکن است رفتار تکانشی رخ دهد.
برای مثال اگر یک نوزاد گرسنه باشد و مادرش در تغذیه ی او تأخیر کند، فرایند نخستین تصور شیشه شیر و پستانک را تولید می کند. نهاد تنها نظام دستگاه ذهن است که کاملا نا هشیار می باشد.
غرایز در نهاد قرار دارند و به عنوان منبع انرژی روانی که شخصیت را کنترل می کند، خدمت می کنند. نهاد مخزن خاطرات سرکوب شده نیز هست.
نهاد نمی تواند فکر کند بلکه فقط می تواند بخواهد. بدوی و همیشه بچه گانه است. فروید آن را مخزن هیجان ها نامید.
با رشد شخصیت، من (بالغ) از نهاد به وجود می آید. من با به دست آوردن انرژی از نهاد، می تواند فعالیت رواین را انجام دهد.
من مجری شخصیت می شود و هم در خواست های نهاد و هم فرامن (والد) را کنترل می کند. همان گونه که نهاد مظهر اصل لذت است، من مظهر اصل واقعیت است. من تا اندازه ای هشیار و تا حدودی نا هشیار عمل می کند.
یکی از وظایف من، یافتن راه هایی برای ارضا کردن در خواست های نهاد است. و اغلب این کار تا زمان مناسب به تعویق می افتد. من برای انجام این کار مجبور است مقداری از انرژی خود راصرف کنترل کردن نیروهای پر توقع نهاد کند.
من کارکرد مهم دیگری نیز دارد و آن فرآیند ثانوی است.
فرآیند ثانوی مستلزم برنامه ریزی برای عمل، یا مسأله گشایی است. اگر نهاد گرسنه باشد، من باید غذا پیدا کند. من برای یافتن راه های ارضا کردن نهاد، مجبور است واقع بین باشد. تا شخصیت دچار مشکل نشود. من هم چنین دنیای بیرونی را درک می کند، یادآوری می کند و انواع دیگر فعالیت های روانی را انجام می دهد. و در واقع میانجی بین دنیای واقعیت و نهاد است.
فرامن (والد) زمانی به وجود می آید که کودک معیارهای اخلاقی والدین خود را کسب می کند. فرامن از من به وجود می آید و اصل اخلاقیات است. و ممکن است من را به خاطر افکار یا اعمال بد، تنبیه کند.
در اوایل رشد، زمانی که کودک در سال های پیش از دبستان قار دارد، باید درست را از غلط تشخیص دهد.
فرامن دو جنبه دارد:
وجدان و خود آرمانی
وجدان از آن چه فرد آن را غلط می داند و نباید انجام دهد، تشکیل می شود و خود آزمانی از آن چه درست و مناسب است، تشکیل می شود.