تبیان، دستیار زندگی
اختاپوس نام فیلمی است که برای کودکان ساخته شده است . فیلمی که مایه های یک فیلم موفق را دارد فقط در برخی موارد ، با بی توجهی باعث دفع مخاطب می شود ، یکی هم همین عنوان نا مانوس است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آهوی پیشونی سفید، فریب خورده است


اختاپوس نام فیلمی است که برای کودکان ساخته شده است . فیلمی که مایه های یک فیلم موفق را دارد فقط در برخی موارد ، با بی توجهی باعث دفع مخاطب می شود ، یکی هم همین عنوان نا مانوس است.

اختاپوس

از اواخر دهه ی شصت خورشیدی ،  فیلم هایی از سینمای کودک  در ایران ساخته شدند ، که نه فقط مربوط به کودکان که برای کودکان هم  بودند. فیلم هایی که در دهه ی هفتاد هم تعداد آن ها افزایش یافت و دنیای خیال انگیز کودکان مهم ترین شاخص این گونه فیلم ها بود.

و بعد از آن در دهه ی هشتاد، رونق از این سینما رفت و کارگردان هایی که با بودجه ی جشنواره ی فیلم کودک و به کمک فارابی قرار بود،  فیلم کودک بسازند هم به سراغ این گونه ی سینمایی نرفتند. دنیای شاد خیال انگیز که قصّه ی فیلم در بستر داستانی روایت می شود و قصد آموزش های مستقیم در آن کمرنگ است.

حالا سید جواد هاشمی به تهیه کنندگی مسعود اطیابی فیلمی ساخته است که احیای دوباره سینمای کودک در مفهوم جامع آن است. این ستایش در نفی و نادیده گرفتن اشکالاتی نیست که در مورد فیلم می توان برشمرد. اما تلاش و احترام به شعور مخاطب کودک اولین نشانه ای است، که لزوم حمایت از چنین فیلم هایی را بیش تر مشخص می کند.

اختاپوس

آهوی پیشانی سفید بر اساس الگوی قصه های پریان شکل می گیرد. اتلاق صفت افسانه ای یا فانتزی برای این گونه داستان، معرّف ویژگی ماهوی این گونه از سینما نیست. ویژگی که در شناخت شناسی این گونه از سینما باید لحاظ شود و متأسفانه در کمتر نقدی، عنوان یا صفت اصلی ژانر فیلم ذکر می شود. داستان های کلاسیکی که پیش از این در سینمای جهان از آن ها فیلم یا انیمیشن ساخته شده است کم نیستند ، با این وجود هنوز هم در سینمای مدرن غرب نیز به ساختار این داستان ها، دست زده نمی شود. البته در پرداخت نسخه های جدیدتر مایه های پست مدرن در شخصیت پردازی و نه روند منطقی درام، دیده می شود. اما از پنج، شش رکن اصلی سازنده ی درام اکثریتشان حفظ می شود. در شناخت شناسی داستان کلاسیکی مثل شنل قرمزی، قصه (پیام داستان) و نقطه ی هدف مخاطب، دختران در مرز بلوغ هستند. بی آن که اشاره ی مستقیم به این مفهوم در مسیر داستان مشاهده یا روایت شود.

بدون تردید، فراتر از دلمشغولی های اجتماعی و سیاسی نویسنده و کارگردان آهوی  پیشونی سفید  اصل، بر همین رویکرد است. در توجیه چنین داستان هایی، اهمیت دراماتیک در داستانی است که بدون لکنت باید تعریف شود و دست کم باید به اصلی پرداخته شود که مصالح ابتدایی همه ی داستان های دراماتیک است: جنگ میان خیر و شر.

اگر در فیلمی مثل آهوی پیشونی سفید، طراحی صحنه و لباس شرط لازم در جذب مخاطب باشد فیلم برداری و نورپردازی شرط کافی خواهد بود. فیلم برداری و نورپردازی این فیلم از بهترین نمونه های فرم شناسی بر اساس محتوای داستان است.

مفهومی که در روایت کلاسیک آهوی پیشونی سفید نیز بدون هیچ لفافه ای، برجسته و پررنگ می شود. پیشونی سفید ظاهراً متعلق به سینمای کودک است. اگر این فیلم را با کودکان و نوجوان ها ببینید ،  قبولی با نمره ی بالای فیلم را تایید می کنید.  امّا همان طور که در ابتدای روایت راوی داستان در فیلم هم مشاهده می کنیم و می شنویم این داستان برای بزرگترها هم هست و از قضا همین قسمت چشم اسفندیار فیلم می شود. دیالوگ ها بیش از ان چه که در خدمت روند داستان باشد، متضمن نشانه شناسی هایی است که مفهوم سبملیک شخصیت پردازی را پررنگ تر نشان می دهد.

هرچند که در این میان سعی شده است که از چاشنی کمدی استفاده شود، با این حال بیشتر درگیر ذهنیت های اجتماعی نویسنده و کارگردان است.

گفت و گوهای روباه و گرگ از همین دسته رویکرد اجتماعی در داستانی کلاسیک است.

اختاپوس

در نگاه دیگری به  پیشونی سفید ، با فیلمی موزیکال روبرو هستیم. موسیقی و شعر وقتی برای کودکان نوشته و اجرا می شود، باید مطابق با فرهنگ معیار کودکانه ی آن زمان باشد. شاید ملودی های ابتدایی، یادآور فضایی کودکانه باشد، اما ملودی هایی نیستند که در خاطر بمانند. این حکم در مورد ترانه ها هم صادق است. موفقیت فیلم های موزیکال در همین نکته است که آهنگسازی در گام و ردیف و دستگاهی باشد که در حافظه ی مخاطب بماند ،  بتوانند آن را به خاطر بسپارند و ترانه ی آن را زمزمه کنند. اگر از تماشاچی های کودک، نوجوان و یا بزرگسال بعد از دیدن فیلم سوال شود که کدام ترانه را به خاطر سپرده اند، شاید نظرسنجی به نفع سازندگان فیلم نباشد. و بیشتر حرکات را به خاطر سپرده باشند.

که البته ماندگاری اکت های نمایشی در ذهن نماشاچی از قسمت هایی است که در فیلم به درستی چینش شده اند .

اگر در فیلمی مثل آهوی پیشونی سفید، طراحی صحنه و لباس شرط لازم در جذب مخاطب باشد فیلم برداری و نورپردازی شرط کافی خواهد بود. فیلم برداری و نورپردازی این فیلم از بهترین نمونه های فرم شناسی بر اساس محتوای داستان است.

زوج عفریته (با بازی گوهر خیراندیش) و عمو عجوزه (با بازی امین زندگانی) در تقابل دراماتیک درستی با آقاموشه (با بازی امین حیایی) و خاله سوسکه (با بازی نیلوفر خوش خلق) قرار دارند اما آهوی پیشونی سفید در میان کشاکش خیر و شر، تنهاست و عاطفه ی پدر و دختری، موجب سمپاتی تماشاچی نمی شود،  خصوصاً این که گریم متفاوت پدر (با بازی محمدرضا شریفی نیا) در تضاد و یا بهتر است بگوییم در تناقض با شخصیت های اصلی داستان است. و شاید همین نکته که در لایه های درونی ساختار فیلم قرار دارد، باعث شده باشد که تبلیغ سینه به سینه برای این فیلم صورت نگیرد.

آهوی پیشونی سفید، تلاش قابل ستایشی است ، خصوصاً این که در سینمای خالص روایت می شود. در رویاسازی که فقط متعلق به سینماست. اما کم و کاستی های شرایط عمومی سینما، موجب شده است که به جایگاه واقعی اش در جذب مخاطب دست پیدا نکند.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان