تبیان، دستیار زندگی
ولایت بحسب رتبت اعلى و ارفع از رسالت و نبوت است چون ولایت نبى جنبه حقانى دارد و نبوتش وجهه خلقى، لذا ولایت، باطن نبوت و رسالت است و ینل به این دو مبتنى بر آن مى باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه


معجزات سفراى الهى بر دو قسم است: قولى و فعلى. معجزات فعلى تصرف در کائنات به وقت ولایت تکوینى باذن الله تعالى است. از آنجمله است واقعه شجره قاصعه ى نهج البلاغه که درخت به امر رسول الله "صلی الله علیه وآله" از جاى خود کنده شد و مانند مرغى بال زنان بسوى پیغمبر اکرم شتافت.


علامه حسن زاده آملی

معجزات سفرای الهی

معجزات سفراى الهى بر دو قسم است: قولى و فعلى. معجزات فعلى تصرف در کائنات به وقت ولایت تکوینى باذن الله تعالى است. از آنجمله است واقعه شجره قاصعه ى نهج البلاغه که درخت به امر رسول الله "صلی الله علیه وآله" از جاى خود کنده شد و مانند مرغى بال زنان بسوى پیغمبر اکرم شتافت.

قلع درب خیبر بدست یدالله امیر "علیه السلام" که خود فرمود: ''والله ما قلعت باب خیبر و قدفت به اربعین ذراعا لم تحس به اعضائى بقوه جسدیه و لا حرکه غذائیه و لکن ایدت بقوه ملکوتیه و نفس بنور ربها مضیئه'' در عداد معجزه فعلى است. معجزات قولى، علوم و معارف است که به تعبیر امیر "علیه السلام" در خطبه اشباح نهج البلاغه از ملائکه اهل امانت وحى از حظائر قدس ملکوت بر مرسلین نازل شده است.

معجزات فعلى، موقت، و بعد از وقوع، عنوان تاریخى دارند بخلاف قولى که دائمى اند. آن، عوام را بکار آید که با محسوسات آشنایند، و این خواص را که گوهر شناسند.

بقول خواجه در شرح اشارات: ''الخواص للقولیه اطوع و العوام للفعلیه'' در سلسله معجزات قولى، قرآن مجید است که صورت کتیبه خاتم "صلی الله علیه وآله" است، و معارف صادر از اهل بیت عصمت و وحى چون نهج البلاغه و زبور و انجیل آل محمد "صلی الله علیه وآله" صحیفه سجادیه و جوامع روایى، تالى آن.

آرى تنها معجزه فعلى باقى پیغمبر قبله مدینه طیبه است که بدون اعمال قواعد و آلات نجومى آن را در غایت استوا تعیین فرمود و بسوى کعبه ایستاده و فرمود: ''محرابى على المیزاب''.

اگر کسى با نظر تحقیق و انصاف در معارف اهل بیت وحى تدبر کند اعتراف مى کند که این همه معارف از مدرسه معلم ندیده، جز از نفوس موید به روح القدس نتواند بود، و خود آنها بهترین حجت بودن آنان است که: ''الدلیل دلیل لنفسه''. نهج البلاغه نمونه اى بارز از این کالاى پر بهاى بازار معارف است.

بحرانى در تفسیر برهان از صادق آل محمد نقل مى کند که: ''ادنى معرفه الامام انه عدل النبى الا درجه النبوه''. رسول و نبى، از اسماء الله نیستند ولى ''ولى'' از اسماء الله است لذا ولایت منقطع نمى گردد، به خلاف رسالت و نبوت. چون ولایت شامل رسالت و نبوت تشریعى و غیر تشریعى که در اصطلاح اهل معرفت نبوت عامه گویند و انباء معارف و اخبار حقایق را از وى دانند، مى باشد، در فص عزیز، عزیزى به فلک محیط عم تعبیر گردید

ادعیه ماثوره و مناجاتها، هر یک مقامى از مقامات انشائى و علمى آن بزرگان است. لطائف ذوقى و دقائق شهودى که در اینها نهفته است در روایات نیست که در اینها مخاطب مردم اند و با آن بفراخور فهمشان سخن مى گفتند، و در آنها با جملال مطلق بخلوت راز و نیاز مى نشستند لذا آن را که در گنجینه نگارخانه عشق داشتند بزبان آوردند.

نهج البلاغه، در جمع شئون و امور حیات انسانى نهجى قویم است که اگر در آن ترتیب حروف تهجى از الف تا یا، در هر یک از آن شئون بحث گردد اصول و امهاتى را حائز است که هر اصلى خود شجره ى طیبه فروع و اثمار بسیار است.

بر اثر عظم مقام و منزلت گفتار آنجناب که مسحه اى از علم الهى، و قلبى از نور مشکوه رسالت، و نفخه اى از شمیم ریاض امامت است، از زمانش تاکنون بسیارى از اعاظم علما در جمع آورى کلماتش سعى بلیغ مبذول و اهتمام بسزا اعمال نموده اند و عده اى از آنان را در رساله اصل این وجیزه ذکره کرده ایم.

''اللهم بلى لا تخلو الارض من قائم لله یحجه'' "نهج البلاغه"

عقل و نقل متفق اند بر اینکه نشانه ى عنصرى هیچگاه خالى از انسان کامل مکمل که واسطه فیض است، نیست. و هر دو ناطقند که: ''الامام اصله قائم فعله دائم. کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فى السما توتى اکلها حین باذن ربها'' این سنت الهى در نظام ربانى و عالم کیانى است: ''فلن تجد لسنه اله تبذیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا''.

امام علی

اشاراتی به اوصاف اولیاء الله

در نهج البلاغه حدود یکصد و چهل مورد از بیان ولى الله اعظم وصى علیه السلام در اوصاف اولیاء الله اعم از رسول و نبى و وصى و ولى آمده است که هر یک در موضوع مذکور اصلى پایدار و دستورى استوار، و مشرب آب حیات و منبع شراب طهور است و در رساله نامبرده بیش از هفتاد موضع را باختصار و فهرست وار نقل و در پیرامون برخى از آنها بحث کرده ایم و در این خلاصه بایجاز اشارتى مى نماییم:

ولى الله

این چنین انسان ولى الله است، ''ولهم خصائص حق الولایه'' "نهج البلاغه ذیل خطبه دوم" ولى، از اسماء الله است ''و ینشر رحمته و هو الولى الحمید'' "شورى آیه 29" و اسماء الله باقى و دائم اند ''فاطر السموات و الارض انت و لى فى الدنیا و الاخره'' "یوسف 102".

مظهراتم و اکمل این اسم شریف صاحت ولایت کلیه است و آن انسان کامل است که تواند باذن الله در ماده کائنات تصرف کند و قواى ارضیه و سماویه را در تحت تسخیر خویش در آورد بلکه چه جاى تصرف که اقتدار بر انشاى اجرام عظیمه دارد. چه: ''العارف بخلق بهمته ما یکون له وجود من خارج محل الهمه''.

این اذن الله، اذن قولى نیست بلکه اذن تکوینى منشعب از ولایت کلیه مطلقه الهیه است ''و اذ یخلق من الطین کهیئه باذنى'' "مائده 111"، و این ولایت تکوینى است نه تشریعى چه تشریعى خاص واجب الوجود است که شارع و مشرع است و براى عبادتش شریعت و آیین قرار مى دهد و جز او کسى حق تشریع شریعت ندارد. پیغمبر مامور بانذار و تبشیر است و مبلغ و مبین احکام، نه مشرع ''انما انت منذر و انما انت مبشر''.

ولایت

ولایت بحسب رتبت اعلى و ارفع از رسالت و نبوت است چون ولایت نبى جنبه حقانى دارد و نبوتش وجهه خلقى، لذا ولایت، باطن نبوت و رسالت است و ینل به این دو مبتنى بر آن مى باشد.

نبى "صلی الله علیه وآله" به وصى "علیه السلام" فرمود: ''انک تسمع ما اسمع و ترى ما ارى الا انک لست ببنى'' "نهج البلاغه خطبه قاصعه"

على "علیه السلام" را فضل نبوت نیست ولى به نور ولایت مى شنود آنچه را رسول مى شنود و مى بیند آنچه را رسول مى بیند. مسعودى در مروج از سبط اکبر رسول "صلی الله علیه وآله" در وصف وصى "علیه السلام" پس از شهادت و رحلتش، نقل کرده است که: ''و الله لقد قبض فیکم اللیله رجل ما سبقه الا و لون الا بفضل النبوه''.

و نیز بحرانى در تفسیر برهان از صادق آل محمد نقل مى کند که: ''ادنى معرفه الامام انه عدل النبى الا درجه النبوه''. رسول و نبى، از اسماء الله نیستند ولى ''ولى'' از اسماء الله است لذا ولایت منقطع نمى گردد، به خلاف رسالت و نبوت. چون ولایت شامل رسالت و نبوت تشریعى و غیر تشریعى که در اصطلاح اهل معرفت نبوت عامه گویند و انباء معارف و اخبار حقایق را از وى دانند، مى باشد، در فص عزیز، عزیزى به فلک محیط عم تعبیر گردید.

ولایت تشریعى و تکوینى هر دو در مقام توحید فعل به یک ولایت بازگشت مى کنند. لا اله الا الله وحده وحده وحده، که توحید ذات و صفات و افعال است نه تاکید. و الیه یرجع الامر کله.

ولایت بحسب رتبت اعلى و ارفع از رسالت و نبوت است چون ولایت نبى جنبه حقانى دارد و نبوتش وجهه خلقى، لذا ولایت، باطن نبوت و رسالت است و ینل به این دو مبتنى بر آن مى باشد

خلیفه الله

این چنین انسان خلیفه الله است، ''اولئک خلفا الله فى ارضه و الدعاه الى دینه'' "نهج البلاغه حکمت 147".

خلیفه باید بصفات مستخلف عنه و در حکم او باشد و گرنه خلیفه نیست. لذا فرمود ''و علم آدم الاسماء کلها'' که جمع محلى به الف و لام موکد به کل آورد '' و انى جاعل فى الارض خلیفه'' دال است که وصف دائمى حقیقه الحقایق جلت عظمته جاعلى این چنین است، پس همواره مجعولى آن چنان باید زیرا ''جاعل'' است نه ''جعلت و اجعل'' و نحوهما. چنانکه کلمه ''انى'' آیه ناطق است که جز حق تعالى هیچکس حق تعیین خلیفه ندارد، همانند: ''انى'' و ''عهدى'' آیه ''و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات'' "بقره 120" همانطور که جز حق تعالى کسى حق تشریع ندارد و این ولایت خاص واجب الوجود است و متخلف در قرآن و سنت ظالم خوانده شد.

معدن کلمات الله

این چنین انسان معدن کلمات الله است. ''فیهم کرائم القرآن و هم کنوز الرحمن'' "نهج البلاغه خطبه 152" این مقام در صحف عرفانیه تعبیر به مرتبه عمائیه است که مرتبه انسان کامل است و آن جمع جمیع مراتب الهیه و کونیه از عقول و نفوس کلیه و جزئیه و مراتب طبیعت در اصطلاح اهل الله تاآخر تنزلات و تطورات وجود است و فرق و تمیز به ربوبیت است چنانکه قائم آل محمد "صلی الله علیه وآله" در توقیع رجبى فرمود: ''فجعلتهم معادن لکلماتک... لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک...'' دو ضمیر ''بینها الا انهم'' مانند دو ضمیر کریمه: ''علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم'' است و در ''فیهم کرائم القرآن'' سخنى در پیش است.

                                                                                                                                                  فرآوری : زهرا اجلال

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع :

بیانات آیت الله جوادی آملی ، خبرگزاری فارس

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.