سیـــزده بار ...
(حضرت قاسم بن الحسن)
ساحل بحر کرم پُر موج است میل سیمرغ بقا بر اوج است علم اعداد ریاضــی برگشت عدد سیزده امشب زوج است ** سیــزده بار حزینـــم امشب با غم و غصه عجینم امشب به خود عشق قسم ، دلشده ی سیزده سالــه ترینــم امشب ** سیزده بار زخود رستم من سیزده مرتبــه سرمستم من سیزده بار به آقا سوگنــد قاسم ابن الحسنی هستم من ** سیـــزده بار دلــم در محــن است تا سحر ذکر دلم یا حسن است آن شهیدی که شب روضه ی اوست سیزده ساله ترین بی کفن است ** گر مسلمان امام حسنیــد سائل لطف مدام حسنید سیزده بار بگوئید حسین تا بفهمند غــلام حسنید ** سیزده حجــله بنا بگذاریــد سـیزده بـار حـنـا بـگذارید سفره ی عقد بچینید و در آن قـاب عکس شهدا بگذارید ** سیزده بار حسینـــی بشــوید بر بلا شـــاهد عینی بشوید حال که رخصت گریه دارید فاتحه خوان خُمینی بشوید *** یاد از پیر جماران بکنید سیزده مــوی پریشان بکنید سر دهید اشهد انّ قاسم خویش را باز مسلمان بکنید ** سیزده بار ز خود پر بکشید سیزده جام بلا سر بکشید یاد از حجله قاســـم بکنید سیزده لاله ی پرپر بکشید ** کوفیان یکدفعه بی تاب شدند در شگفت از رخ مهتاب شدند تا که از خیمه خود کرد طلوع سیزده قـــرص قمر آب شدند ** چه جمالی کَفَلق لایق اوست سیزده حور و ملک شایق اوست بسکه دارای کمالات است او سیزده بار خدا عاشق اوست ** دیده شد قبقبه ، چشمش کردند بلکه صد مرتبه چشمش کردند قمــر سیزده تا کــه ســـر زد چشمها یک شبه چشمش کردند ** سیزده مرتبه در خویش شکست استخوانش ز پس و پیش شکست سنگها قصد طوافـــش کردند شیشه ی تنــگ بلوریش شکست ** آتش جنگ چو افروخته شد جگر فاطمه ها سوخته شد حرکت نعل ز اندازه گذشت بدنش روی زمین دوخته شد بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
سعید توفیقی