تبیان، دستیار زندگی
تن من را به هوای تو شدن ریخته اند علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند جلوه واحده را بین دو تن ریخته اند این حسینی است که در غالب من ریخته اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تو زینب داری

(طفلان حضرت زینب علیهاالسلام)

حضرت زینب

تن من را به هوای تو شدن ریخته اند

علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند

جلوه واحده را بین دو تن ریخته اند

این حسینی است که در غالب من ریخته اند

ما دو تا آینه روبروی یکدگریم

محو خویشیم اگر محو روی یکدگریم

ای به قربان تو و پیکر تو پیکرها

ای به قربان موی خاکی تو معجرها

امر کن تا که بیفتند به پایت سرها

آه، در گریه نبینند تو را خواهرها

از چه یا فاطمه یا فاطمه بر لب داری

مگر از یاد تو رفته است که زینب داری

حاضرم دست به گیسو بزنم- رد نکنی

خیمه را با مژه جارو بزنم- رد نکنی

حرف از سینه و پهلو بزنم- رد نکنی

شد که یک بار به تو رو بزنم- رد نکنی؟!

تن تو گر که بیفتد تن من می افتد

تو اگر جان بدهی گردن من می افتد

دلم آشفته و حیران شدو...حرفی نزدم

نوبت رفتن یاران شدو...حرفی نزدم

اکبرت راهی میدان شدو...حرفی نزدم

در حرم تشنه فراوان شدو...حرفی نزدم

بگذار این پسران نیز به دردی بخورند

این دو تا شیر جوان نیز به دردی بخورند

نذر خون جگرت باد، جگر داشتنم

سپرسینه ی تو"سینه سپر"داشتنم

خاك پای پسران تو پسر داشتنم

سر به زیرم مکن ای شاه به سر داشتنم

سر که زیر قدم یار نباشد سر نیست

خواهری که به فدایت نشود خواهر نیست

راضی ام این دو گلم پرپر تو برگردند

به حرم بر روی بال و پر تو برگردند

له شده مثل علی اکبر تو برگردند

دست خالی اگر از محضر تو برگردند...

دستمال پدرم را به سرم می بندم

وسط معرکه چادر ،کمرم می بندم

تو گرفتاری و من از تو گرفتارترم

تو خریداری و من از تو خریدارترم

من که از نرگس چشمان تو بیمارترم

بخدااز همه غیر از تو جگردار ترم

امتحان کن که ببینی چقدر حساسم

بخداوندقسم شیرتر از عباسم

بگذارم بروی،باز شود حنجرتو؟!

یا به دست لبه ای کند بیفتد سر تو

جان انگشت تو افتد پی انگشتر تو

می شود جان خودت گفت به من خواهر تو؟

طاقتم نیست ببینم جگرت می ریزد

ذره ذره به روی نیزه سرت می ریزد

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


علی اکبر لطیفیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.