تبیان، دستیار زندگی
محمد بن عبدالوهاب، از درود فرستادن به پیامبر گرامی - صلی الله علیه و آله وسلم - در شب های جمعه منع کرده بود و نیز دستور داده بود با صدای بلند، بالای مناره بر پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - درود نفرستند و برای همین جهت، مؤذن کوری را، که مردی شایسته بو
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حامد حسینی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وهابیت و بدعت های رایج

وهابیت


در نوشتار پیشین به سه دیدگاه که قلمرو و دامنه بدعت را از زاویه های گوناگون مورد بررسی قرار می داد به اختصار پرداختیم و در این نوشتار دیدگاه چهارمی که در حقیقت آبشخور بسیاری از اعتقادات وهابی و سرچشمه بیشتر رفتارهای مسلمان ستیز آنان است پرداخته و در نوشتار بعدی چالشهای نظری و اعتقادی دیدگاه آنان را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.


دیدگاه چهارم

در این نظر مفهوم بدعت به شدت توسعه داده شده  و با تنگ نظری خاصی بسیاری از مسلمانان و فرق اسلامی را بدعت گذار و منحرف دانسته و  تنها خود را از  این اتهام مبرا می داند. در میان مذاهب و مکاتب اسلامی صرفا در وهابیت این تنگ نظری دیده می شود که نشان از انحراف شدید آنها  از مذاهب اسلامی و زاویه شدید با دیگر مسلمانان است . کسانی که انگشت اتهام بدعت  را به سوی مسلمین نشانه می روند همان کسانی  هستند که داعیه دار اندیشه های سلفی گری و وهابیت می باشند که برابو محمد حسن ابن علی بربهاری، ابن تیمیه  حرانی، و محمد ابن عبدالوهاب از شاخص ترین رهبران این جریان فکری می باشند.

1.       ابو محمد حسن بن علی بن خلف بربهاری دانشمند  معروف حنبلی قرن چهارم، افکارش را در کتابی به نام السنة بیان کرده و متن کامل آن را قاضی ابی الحسین محمد بن ابی یعلی در طبقات الحنابله (1) نقل کرده است.

وی هرگونه بحث و تفکر در ذات و صفات خدا را بدعت دانسته و نوشته است: بدان آنچه که فرقه جهمیه را در گمراهی و هلاکت انداخت، به این دلیل بود که آنان درباره خدا تفکر می کردند. (2)

هم چنین معتقد است که خداوند را در قیامت با چشم سر می توان دید. (3)

وی شیعیان را نیز به جرم ایمان به رجعت و علم غیب برای امامان تکفیر، و آنان را متهم می کند که معتقدند علی بن ابی طالب زنده است وقبل از قیامت رجعت می کند. (4)

این سخن نشان می دهد که وی تصور درستی از رجعت نداشته است. رجعتی که شیعیان و برخی از دانشمندان اهل سنت به آن معتقدند، رجوع به دنیا بعد از مرگ است. درباره علم غیب امامان نیز باید گفت که شیعه براساس آیات متعدد قرآن (5) و روایات متواتر (6) به علم غیب معتقد است.

محمد بن عبدالوهاب، از درود فرستادن به پیامبر گرامی - صلی الله علیه و آله وسلم - در شب های جمعه منع کرده بود و نیز دستور داده بود با صدای بلند، بالای مناره بر پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - درود نفرستند و برای همین جهت، مۆذن کوری را، که مردی شایسته بود و با صدای خوبی اذان می گفت کشت

بربهاری در فروع دین بر سه نکته تاکید دارد و احیای دین را منوط به رعایت این سه نکته می داند. (7)

1- پرهیز از بدعت، واژه بدعت در این اثر فراوان به کار رفته است. به گونه ای که شاید کمتر صفحه ای یافت شود که در آن واژه بدعت چند بار به کار نرفته باشد. وی در این باره نوشته است: از نوآوری های کوچک در کار دین بپرهیزید; زیرا همین بدعت های کوچک، اندک اندک پا می گیرد، بزرگ می شود و . . . و در پایان به دینی مبدل می شود و مردمان زیادی بدان می گروند.» (8)

وی نوشته است: «هرگونه علمی که بندگان از علوم باطنی ادعا کنند که در کتاب و سنت یافت نشود، بدعت و گمراهی است و کسی حق ندارد بدان عمل، و مردم را به آن دعوت کند.» (9)

2- پرهیز از عمل به رای و قیاس. وی نوشته است: «یکی از اسباب نابودی و گمراهی جهمیه این بود که قیاس را وضع کردند و دین خدا را طبق رای خود قیاس می کردند و در نتیجه، به سوی کفر روشن کشیده شدند.» (10)

3- مسلمانان را به بازگشت به دین عتیق به گونه ای که در روزگار سه خلیفه اول رایج بود، فرا می خواند. (11)

ابن تیمیه نیز که یکی از شارحان افکار حنبلیان و به ویژه «بربهاری» است، همانند بربهاری احیای دین را در دو بخش اصول وفروع بر دو اصل مبتنی می داند:

نخست: پیروی از سلف

دوم: اصل عدم تاویل

چنانکه نوشته است: «بعضی از جهال می پندارند راه سلف درباره فهم صفات و اسمای خدا سالم تر است ولی راه خلف و متاخران استوارتر و علمی تر. اما بیشتر اینان بدعت گزار و منحرف اند; زیرا راه فیلسوفان را بر راه سلف صالح ترجیح می دهند .» (12) وی براساس این دو اصل، همه صفات افعالی که در قرآن ذکر شده و حاکی از جسم بودن و قابل مشاهده بودن خداوند برای بشر است صحیح دانسته و تاویل آن ها را روا نمی داند; مانند اثبات دست برای خدا، (13) جلوس خدا بر عرش (14) ودیدن خدا در آخرت (15) و . . .

وی با تکیه بر این دو اصل در بخش توحید صفاتی نه تنها موجب احیای افکار دینی نشده بلکه سر از شرک و تجسیم درآورده است. افکار وی در بخش توحید افعالی و عبادی نیز بسیار خشک و غیرقابل انعطاف است و اختلاف نظری که او در این بخش با سایر مذهب های اسلامی داشت منشا تکفیرها، طعن ها و اتهامات گوناگون وی به سایر مذهب های اسلامی گردید. به عقیده وی درخواست شفاعت از اولیا و استعانت از غیرخدا، نذر برای غیرخدا و . . . را شرکت و بدعت معرفی کرده است. (16)

وهابیت

این جریان فکری توسط محمد بن عبدالوهاب به عنوان یک مذهب و شیوه خاص در جامعه پیاده شد. وی با استفاده از موقعیت به دست آمده تلاش در پیاده کردن افکار ناصحیح خود را مغتنم شمرد و آن ها را در منطقه حجاز به مورد اجرا گذاشت. بدین سان بود که مشاهد انبیا و اولیا را تخریب، و همه آثار باستانی و فرهنگی و مذهبی منطقه حجاز را نابود کرد. محمد بن عبدالوهاب همانند اسلاف خود، احیای دین را شعار خود قرار داد و بیشتر مباحثش درباره بدعت زدایی در مساله توحید بود. وی معتقد است: «کفار زمان پیامبر به خالق بودن و رازق بودن الهی معتقد بودند و مشکل آنان تنها در توحید الوهی بوده است و آن این است که جز خدا را نباید خواند و به غیر او نباید دل بست. خدایی جز او نیست و شریکی ندارد. نباید پیش غیر او استغاثه نمود و برای غیر او قربانی، یا نذر کرد، چه آن غیر، ملک مقرب باشد یا نبی مرسل. کسی که به غیر خدا استغاثه کند به تحقیق کافر شده و کسی که برای غیرخدا ذبح و قربانی نماید، همانا کافر شده است.» (17)

وی معرفت و شناخت شرک را در پرتو شناخت چهار قاعده میسر دانسته که عبارتند از:

1- کافرانی که پیامبر با آنان به مبارزه برخاست، همه به خالق، رازق، محیی و ممیت بودن خدا اعتراف داشتند; (18)

2- کافران، بت ها را وسیله قرب به خدا قرار داده بودند; (19)

3- مشرکان هنگام بعثت پیامبر، موجودات مختلفی را می پرستیدند; از آن جمله خورشید و ماه، (20) بندگان صالح، (21) ملائکه،  انبیا و پیامبران، درختان و جمادات; (22)

4- مشرکان زمان ما، شرکشان از شرک مشرکان صدر اسلام بزرگ تر است; زیرا آنان تنها در هنگام آسایش غیرخدا را می خواندند ولی اینان در همه حال غیرخدا را می خوانند. (23)

منظور وی از مشرکان زمان ما، تمام فرقه های اسلامی غیر از طرفداران مذهب حنبلی است و شاهد این مدعا این است که وی در کتاب مجموعة التوحید بسیاری از مراسم رایج میان مسلمانان را شرک قلمداد کرده است که برای نمونه عنوان های چند باب از ابواب کتاب مجموعة التوحید را نقل می کنیم:

نذر برای غیرخدا شرک است. استغاثه به غیر خدا و کمک خواستن از غیرخدا شرک است. خواندن غیرخدا شرک است. بستن نخ به حلقه های ضریح برای بر طرف کردن بلا شرک است. پرستیدن خدا در کنار قبر بنده صالح شرک است و ... . با این بهانه «محمد بن عبدالوهاب، از درود فرستادن به پیامبر گرامی - صلی الله علیه و آله وسلم - در شب های جمعه منع کرده بود و نیز دستور داده بود با صدای بلند، بالای مناره بر پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - درود نفرستند و برای همین جهت، مۆذن کوری را، که مردی شایسته بود و با صدای خوبی اذان می گفت کشت; چون به او گفته بود که بالای مناره، بعد از اذان، درود بر پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - نفرستد و مرد مۆذن، به دستور او توجهی نکرده و بر پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - درود فرستاده بود. از این رو، دستور داد او را بکشند و گفت: گناه صدای ساز و آواز در خانه زنان بدکار، کمتر از کسی است که بالای مناره ها درود ورحمت بر پیامبر بفرستد.» (24)

گناه صدای ساز و آواز در خانه زنان بدکار، کمتر از کسی است که بالای مناره ها درود و رحمت بر پیامبر بفرستد

سلیمان بن سحمان النجدی، نواده محمد بن عبدالوهاب،نیز در مورد بدعت های رایج در میان مسلمانان نوشته است: «محراب های چهارگانه در مسجدها که برای هر یک از امامان چهار مذهب [حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی] ساخته می شود، بدعت است. هم چنین خواندن قرآن با صدای بلند، درود فرستادن بر پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله وسلم -  خواندن ذکر یا دعایی بعد از اذان و در شب جمعه و شب های ماه رمضان و شب عید فطر و عید قربان، تشکیل اجتماع برای بزرگداشت تولدها و وفیات بزرگان دین و خواندن قصیده های مولودیه با لحن های مخصوص، مخلوط کردن شعرها با درود بر پیامبر و با ذکرها و قراءت قرآن و خواندن آن ها بعد از نماز تراویج، تسبیح به دست گرفتن برای گفتن ذکر، بلند کردن صدا به ذکر «لا اله الا الله » هنگام تشییع جنازه و هنگام پاشیدن آب روی قبر، پوشیدن لباس های بلند درویشی، آویختن شمشیر و پرچم در حسینیه ها و مکان هایی که مجالس برپا می شود. طنبور و دایره زدن و هر چه مانند این ها، صدا داشته باشد مانند: شیپور، تکرار لفظ جلاله و اسمای دیگر خدا و . . . بدعت شمرده می شود.» (25) که این اعتقادات به ریخته شدن خون هزاران مسلمان در طول تاریخ ،منجرشد.

نتیجه

اگر دیدگاه تنگ نظرانه وهابیت را بپذیریم و با چنین دید بسته ای به احکام شرع نگاه کنیم نباید هیچ تغییری در زندگی دینی و دنیایی مسلمانان بپذیریم. باید با همان لباس صدر اسلام نماز بخوانیم، همان فکرهایی که آنان به ذهنشان می رسید به ذهن ما برسد و همان گونه که آنان به زنده ها یا اموات خود احترام می گذاشتند ما هم ادای احترام کنیم. واضح است که این طور دینداری به نظر هیچ عالم دینی صحیح نیست. علمای شیعه و تمام فرق دیگر اهل سنت با این جمودها و زیاده روی ها مخالفت کرده و به نقد آن در کتب خود پرداخته اند.

پی نوشت:

1-      طبقات الحنابله ، ج 2، ص 18- 44

2-      همان، ج 2، ص 29- 30

3-      همان، ص 30

4-      همان، ج 2، ص 41

5-      ر . ک: سوره آل عمران  آیه 179; سوره جن  آیه 26; سوره یس آیه 12; سوره حاقه آیه 30; سوره حدید  آیه 23

6-      . اثبات ولایت ورساله علم غیب، ص 318

7-      همان

8-      طبقات الحنابله، ج 2، ص 1

9-      همان، ص 35

10-  العقیدة الحمویة الکبری، ضمن مجموعة الرسائل الکبری، ج 1، ص 427

11-  سوره مائده  آیه 64

12-  سوره اعراف  آیه 54

13-  منهاج السنة النبویه، ج 1، ص 215

14-  مجموعه رسائل الدنیه و السلفیة ، ص 27.

15-  همان، رساله خامسه، ص 153

16-  سوره زمر  آیه 3

17-  سوره فصلت  آیه 37

18-  سوره سبا  آیه 40 و 42

19-  سوره مائده  آیه 116

20-  سوره اعراف  آیه 138 و140

21-  سوره عنکبوت  آیه 65- 66

22-  مجموعة التوحید، رساله اولی، ص 73

23-  مجموعة التوحید، ص 16 و24 و36

24-  خلاصة الکلام، ص 230

25-  مجموعة التفسیر، ابن تیمیه، ص 340

                                                                                                                                                 سید حامد حسینی

بخش اعتقادات شیعه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.