هویت ملی در سینما
مساله بومیسازی و تلاش برای پیوند میان مفاهیم و پدیدههای مدرن با ویژگیها و مولفههای ایرانی در سالهای اخیر در عرصههای مختلفی پدیدار شده و بویژه در ساحتهای فرهنگ و هنر از اهمیت و گستردگی بیشتری برخوردار بوده است.
ایرانیكردن تكنولوژیها و فناوریهای غربی در راستای همخوانی و سنخیت فرهنگی آنها برای دریافت درونیتر و كارآمدتر از سوی مصرفكنندگان و مخاطبان صورت میگیرد تا به اصطلاح هویتمند شوند و رنگ و بوی وطنی به خود بگیرند.
سینما در این میان به واسطه ماهیت چندگانهای كه دارد و برخوردار بودن از خاصیت صنعت، هنر و رسانه، در نسبت با این معنی، پیچیدگی و پارادوكسهای بیشتری دارد و مناقشههای زیادی را دامن زده است. در واقع دشواری مسأله سینمای ملی در تبیین مفهومی و ابهاماتی است كه پیرامون این واژه وجود دارد.
به طور كلی مفاهیم تركیبی مثل سینمای ملی، سینمای دینی، سینمای معناگرا و ماورائی و مفاهیمی از این دست همچنان كانون مناقشات و جدلهای بسیاری است و هنوز به موقعیت روشن و شفافی دست نیافته است.
به عبارت دیگر اطلاق واژه سینمای ملی به گونه یا ژانری خاص مورد توافق جمعی منتقدان و اهالی سینما واقع نشده و معیار و ملاك مشتركی برای ترسیم و تعریف ماهیت آن صورت نگرفته است.
نگارنده میكوشد برخی از این مناقشهها را مطرح كند تا تصویر كلی از دیدگاهها و نظرات متفاوت راجع به سینمای ملی را ترسیم كند.
براستی «سینمای ملی» چیست؟ چه ویژگیهایی دارد و چگونه به وجود میآید؟ آیا سینمای ملی یك حقیقت انضمامی و تاریخی است یا صرفا در عالم انتزاع و مباحث نظری به مفهومی بدل شده كه به كار فهم پدیده سینما میآید؟ یا اساسا سینمای ملیگونهای از ژانر سینمایی است؟ به هر حال مناقشات و تناقضات فراوانی در پس چیستی سینمای ملی وجود دارد كه در شرایط فرهنگی ـ سیاسی معاصر باردیگر ضرورت بازخوانی و نقد و تحلیل آن را ایجاب میكند.
سینمای ملی مفهوم پیچیدهای است كه با رویكردها و دیدگاههای گوناگون میتواند مورد تعریف و تفسیر قرار گیرد. دست كم میتوان سه نظریه یا تحلیل از سینمای ملی داشت.
در نظر اول، سینمای ملی آنگونه سینمایی است كه مبتنی بر فرهنگ، ایدئولوژی، آداب و رسوم و تاریخ قومی یك سرزمین بنا شده است و رنگ و بوی وطنی دارد به این معنی كه مناسبات انسانی و اجتماعی حاكم بر داستان بازنمایی فرهنگ، منش و رفتارشناسی ایرانی است.
در این تلقی، ملیت آن قدر كلی، انتزاعی و بیكرانه تعریف میشود كه مرز مشخصی برای ملیبودن نمیشناسد، بر این اساس میتوان هر گونه فیلمی را كه در فضای جغرافیای ایران ساخته میشود سینمای ملی دانست.
كما اینكه بسیاری افراد، هر فیلمی را كه در ایران و توسط كارگردان و بازیگران وطنی تولید شود، نمودی از سینمای ملی میدانند و ملیبودن ماهیتی غیر از همین عناصر ایرانی یك اثر سینمایی ندارد، به عبارتی دیگر ملیت در ساحت انسانی و عاملیت یك اثر هنری معنی میشود و هویت و دغدغههای ملی به واسطه همین حضور به دست میآید.
طرفداران این نظریه بر این باورند كه مگر ملیت، سنجشپذیر است كه مثلا فیلمی را اندازه بگیریم تا ببینیم وزن ملی بودن آن چقدر است؟ در نگاه آنان ملی بودن با ایرانی بودن مولف و اثر او رابطه دارد و هیچگونه تبصره و معیار و قرائتی فرا ذاتی برای ملیت را برنمیتابد.
برخی بر این باورند كه مگر ملیت، سنجشپذیر است كه مثلا فیلمی را اندازه بگیریم تا ببینیم وزن ملی بودن آن چقدر است؟ در نگاه آنان ملی بودن با ایرانی بودن مولف و اثر او رابطه دارد و هیچگونه تبصره و معیار و قرائتی فرا ذاتی برای ملیت را برنمیتابد
در دیدگاه دوم سینمای ملی به سینمایی نسبت داده میشود كه فیلمنامه و موضوع داستان برگرفته از وقایع و قهرمانهای ملی یك كشور باشد، لذا فیلمهایی كه درباره شخصیتهای بزرگ تاریخی یا حوادث و وقایع مهم تاریخی ساخته میشود، نام سینمای ملی به خود میگیرد.
در این معنی مثلا سریالهای امیركبیر و میرزاكوچكخان یا فیلم تختی بهروز افخمی و هزاردستان علی حاتمی و فیلمهای دفاع مقدس جزو سینمای ملی قرار میگیرد.
در این رویكرد ملیبودن نه در فرم و تكنیك سینما و نه در وجود جامعهشناختی و مردمشناسی فیلم یا چگونگی آفرینش اثر هنری، بلكه در هویت تاریخی و جغرافیایی آن معنی میشود و نسبت به دیگر نظریهها كمتر محل منازعه و دعوا قرار میگیرد. مگر اینكه در پردازش وقایع و حوادث ملی، تفسیر و گزینش ایدئولوژیكی لحاظ شود!
اما در رویكرد سوم بیشتر مرزبندیهای سیاسی معیار قرار میگیرد تا در جنگ رسانهای معاصر، سینمای ایران سنگر مستحكمی داشته باشد.
در واقع عنصر مهمی كه در این مفهوم از سینمای ملی برجسته میشود، عنصر هویت و آن هم گونه سیاسی آن است كه از فربهی هویت فرهنگی ـ تاریخی كاسته و آن را در هویتی حزبی و سیاسی خلاصه میكند.
در این رویكرد سینما از قالب یك پدیده هنری به شیوه و تكنیك مبارزاتی بدل شده كه قرار است از این طریق، پیام و شعار خود را به گوش دیگران برساند.
یعنی سینما فراتر از كاركردهای ذاتی هنری ـ رسانهای خویش به سلاحی موثر در نبرد فرهنگی میماند كه باید خاكریزهای فكری دشمن را تسخیر كند.
سینما به عنوان یكی از دستاوردهای هنری ـ تكنیكی مدرن همانند دیگر عناصر دنیای جدید در بستر تاریخی دیگری روییده است و تناسب جامعهشناختی كمتری با ما دارد، اگرچه گونهای دیگر از نمایش مثل تعزیه یا پردهخوانی در اینجا سابقه تاریخی دارد.
این پدیده شگفتانگیز قرن بیستم بویژه در گفتمان غربستیزانه، تكنیكی است كه پیامش در ذاتش نهفته و طبق نگرش مك لوهانی (رسانه خود پیام است) بیشتر به هویتسازی بر اساس سینمای غرب توجه میكند تا با بازسازی محتوایی و دمیدن روح خویش (هویت ملی) در تكنیك و ابزار سینما به نفع اندیشه، آرمانها و پیامهای غیرغربی بهره بگیرد.
تاكید بر سینمای ملی بر ساخته این نگرش، اتفاقا ملیبودن را در همین بومیكردن سینما در تزریق و ترویج انگارههای خودی (ایرانی ـ اسلامی) دنبال میكند اما روشن نمیكند كه حدود این ملیبودن تا كجاست و تعیین شاخصههای آن شایسته چه كسی است.
از سوی دیگر ملیبودن سینما در عصری كه دیگر هویت جمعی آدمی در بستر رسانهها و ارتباطات معاصر، انسجام و یكدستی خود را از دست داده و به هویت چهلتكه بدل شده است چگونه قابل بازشناسی است؟ اگر منظور از سینمای ملی، استقلال هویتی و بومیكردن این صنعت براساس ویژگیهای درونی است چگونه میتوان در جامعه جهانی امروز برای سینمای ملی، هویتی تعریف كرد كه مستقل از عناصر غیرخودی نباشد. مگر نه اینكه هیچ دستاورد بشری محصول معرفتی یك جغرافیای خاص نیست و از تعامل و تاثر جوامع گوناگون به دست آمده است.
تفسیر سینمای ملی در معنای سینمای ناب توهمی بیش نیست ضمن اینكه سینما به عنوان هنر، دارای یك زبان مشترك نیز هست و دردها و رنجهای آدمی و خواستهها و نیازهای بشری فراتر از مرزهای جغرافیایی و تاریخی دارای خاصیتی مشترك و بین الاذهانی هستند.
آیا پرداخت به آنها خیانت به سینمای ملی به حساب میآید؟ گاهی تصور میشود با اضافهكردن یك واژه بومی به یك مفهوم مدرن، میتوان آن را ملی كرد.
بسیاری از دستاوردهای بشری صرفا بشری و فراجغرافیایی است و نمیتوان با آراستن آن به صورت و زینت محلی به ملیشدن آن حكم داد.
به هر حال سینمای ملی مفهومی است كه باید بیش از این به آن پرداخته شود تا به نام بومیكردن، ملیت در معنای دولتی یا جناحی تقلیل نیابد، بخصوص آنكه یكی از عناصر قدرتمند این ملیت هویت دینی است: مسالهای كه ممكن است به خلط مبحث میان سینمای ملی و سینمای دینی منجر شود و بر پیچیدگی آن بیفزاید. در عین حال باید مراقب بود تا سینما در هویت و ماهیت خویش، مستقل از فرهنگها و ملیتها نیز معنی نشود. شاید سینمای ما بیش از ملی شدن به سینما بودن محتاج باشد.
نگرشهایی كه در این یادداشت به طور اجمالی به آن اشاره شد، تنها بخشی از مناقشات موجود در تعریف سینمای ملی است.
دایره معیارها و شاخصهای تعیین سینمای ملی بویژه با توجه به تنوع فرهنگی و سیاسی موجود در كشور ما آنقدر وسیع و چالشبرانگیز است كه دستیابی به تعریفی واحد از این مفهوم را سختتر میكند.
ضمن اینكه مباحثی مثل جهانیشدن، تداخل فرهنگها، هویت چهلتكه انسان معاصر و شبكهای شدن مناسبت های انسانی ملتها، تعریف هویت ملی را دشوارتر كرده و بالطبع تفاهم بر سر مفهوم سینمای ملی را نیز با مناقشهها و چالشهای بیشتری مواجه كرده است لذا خیلی ساده و آسان نمیتوان تعریف دقیقی از سینمای ملی به دست داد.
در موقعیت و زمان موجود باید با تشكیل همایشها و میزگردها و مناظرههای متعدد، عناصر ملی در سینمای كشور را مورد نقد و بررسی قرار داد تا در گام اول به تناقضها و مناقشههای موجود برسر مفهوم سینمای ملی دست یافت و دستكم با پرتو افشانی بر نقاط كور و تاریك این اصطلاح، زمینه و بستر لازم برای دستیابی به معنی واقعی سینمای ملی را فراهم كرد.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع:سید رضا صائمی / جامجم