تبیان، دستیار زندگی
رحمت و درود خدا بر حضرت رضا علیه السلام که عالم تر ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دو جریان مهمّ و حیرت انگیز


علم و اطّلاعات من نسبت به موقعیّت کنونی و آینده ام همانند علم و اطّلاع تو نسبت به خودت میباشد.


در زمانی که حضرت ابوالحسن، امام رضا علیه السلام توسّط مأمون عبّاسی از مدینه به خراسان احضار شده بود، در مسیر راه خویش به محلی به نام "حمراء" رسید.

حضرت برای استراحت، کنار چشمه ای فرود آمد و چون سفره غذا را پهن کردند، حضرت با همراهانش مشغول تناول غذا گردید.

ناگهان حضرت، سر خود را بلند نمود و مردی را که شتابان می آمد، نگریست؛ و دست از غذا خوردن کشید.

دو جریان مهم و حیرت انگیز

وقتی آن مرد محضر حضرت شرفیاب شد، عرض کرد: فدایت گردم، تو را بشارت باد بر این که زبیری کشته شد.

رنگ چهره حضرت دگرگون و زرد شد و سر خویش را پائین انداخت، سپس فرمود:

گمان میکنم که زبیری شب گذشته مرتکب گناهی خطرناك شده باشد، که او را داخل دوزخ گردانیده است. پس از آن، دست مبارك خویش را دراز نمود و مشغول تناول غذا گردید؛ و از آن مرد پرسید: علّت مرگ زبیری چه بود؟

در پاسخ اظهار داشت: زبیری شب گذشته شراب خمر بسیاری بیاشامید تا جائی که فورا به هلاکت رسید.

همچنین محمّد بن عبداللّه افطس حکایت کند: روزی بر مأمون وارد شدم، پس از صحبت هائی گفت:

رحمت و درود خدا بر حضرت رضا علیه السلام که عالم تر از او یافت نمیشود، در آن شبی که مردم با او بیعت کرده بودند، پیشنهاد کردم که خلافت را بپذیرد؛ و من جانشین او در خراسان باشم؟

فرمود:

خیر، نمیپذیرم و کمتر از محدوده خراسان را هم قبول دارم، و من در خراسان باید بمانم تا مرگ، مرا دریابد.

گفتم: فدایت گردم، چگونه و از کجا چنین میدانی و میگوئی؟!

حضرت فرمود: علم و اطّلاعات من نسبت به موقعیّت کنونی و آینده ام همانند علم و اطّلاع تو نسبت به خودت میباشد.

گفتم: موقعیّت شما در آینده چگونه است؟

فرمود:

مسافت بین من و تو بسیار است، چون که مرگ من در مشرق؛ ولی مرگ تو در مغرب انجام خواهد گرفت.

سپس گفتم:راست میگوئی و خدا و رسولش درست گفته اند، و بعد از آن نیز هر چه تلاش کردم که او را تطمیع در خلافت کنم، فریب نخورد و اثری نبخشید. کنون قبر مطّهر آن حضرت سمت مشرق و قبر مأمون در سمت مغرب قرار گرفته است.


منبع: دانستنیهای رضوی

بخش حریم رضوی