تبیان، دستیار زندگی
عمر بن خطّاب، شش نفر را شورای خلافت قرار داد که یک نفر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سازش یا نجات خود و اسلام


مرحوم شیخ صدوق، طبرسی و دیگر بزرگان آورده اند: پس از آن که امام علی بن موسی الرّضا علیهما السلام وارد شهر خراسان گردید، تحت مراقبت شَدید و مستقیم مأمون عبّاسی و مأمورانش قرار گرفت و مرتّب شکنجه های گوناگون روحی و فکری بر حضرتش وارد میگشت.

پس از گذشت چند روزی، مأمون به حضرت رضا علیه السلام پیشنهاد داد که میخواهم از خلافت و ریاست کناره گیری کنم؛ و آن را تحویل شما دهم.

امام علیه السلام پیشنهاد مأمون را نپذیرفت و فرمود: از انجام این کار، به خداوند متعال پناه میبرم.

مأمون اظهار داشت: حال که از پذیرفتن خلافت امتناع میورزی و قبول نمیکنی، باید ولایت عهدی مرا قبول نمائی تا پس از من خلافت برای شما باشد.

ولیکن امام علیه السلام همچنان امتناع میورزید؛ چون به خوبی آگاه بود و میدانست که این یک دسیسه و توطئه ای برای متّهم کردن حضرت و جلب افکار عمومی میباشد؛ و این که مأمون در این جریان اهداف شومی را دنبال میکند.

سرانجام، روزی مأمون، فضل بن سهل - که معروف به ذوالرّیاستین بود - و همچنین امام رضا علیه السلام را به کاخ خود دعوت کرد و سپس امام علیه السلام را مخاطب قرار داد و گفت:

سازش یا نجات خود و اسلام

من به این نتیجه رسیده ام که باید خلافت و امور مسلمین را به شما واگذار کنم.

حضرت فرمود: به خدا پناه میبرم، من طاقت آن را ندارم.

مأمون گفت: پس به ناچار، باید ولایت عهدی مرا قبول کنی.

امام علیه السلام به مأمون فرمود: از من چشم پوشی نما؛ و مرا از چنین امری معاف کن.

در این لحظه، مأمون با حالت غضب و تهدید به حضرت گفت:عمر بن خطّاب، شش نفر را شورای خلافت قرار داد که یک نفر از آنها جدّت، علی بن ابی طالب، امیرمۆمنان بود؛ و عُمَر وصیّت کرد و گفت: هرکس مخالفت کند، باید گردنش زده شود. و تو نیز اینک مجبور هستی و باید آن را بپذیری و چاره ای جز پذیرفتن آن نداری.

و در این هنگام، حضرت به ناچار اظهار داشت: حال که چنین است، ( ولایت عهدی را میپذیرم، مشروط بر آن که در هیچ کاری از امر حکومت دخالت ننمایم. و مأمون نیز آن را پذیرفت.

همچنین آورده اند: پس از آن که امام رضا علیه السلام وارد شهر خراسان گردید و بر مأمون عبّاسی وارد شد؛ و به ناچار ولایت عهدی را پذیرفت، مورد اعتراض و انتقاد بعضی افراد قرار گرفت.

لذا حضرت در جواب فرمود:آیا پیامبر خدا صلوات اللّه علیه افضل است، یا وصی و جانشین او؟

گفته شد: پیامبر خدا، افضل است.

فرمود: آیا مسلمان افضل است، یا مشرك به خداوند متعال؟

گفته شد: مسلمان بر مشرك برتری دارد و افضل میباشد.

آن گاه، افزود: بنابراین عزیز و پادشاه مصر مشرك بود و حضرت یوسف علیه السلام پیامبر خدا بود؛ ولیکن مأمون مسلمان است و من وصی و جانشین پیامبر خدا هستم، یوسف از پادشاه مصر تقاضا نمود تا وزیر و امانتدار او باشد؛ ولی من در ولایت عهدی مأمون مجبور و ناگزیر گشتم.


منبع: دانستنیهای رضوی

بخش حریم رضوی