فاجعه
گور شد گهواره، آری بنگریدآینک زمین راآین دهان- واکرده غرّان اژدهای سهمگین را
قریه خواب و کوه بیدار است و هنگامهشبیخون
تا بکوبد بر بساطش صخرههای خشم و کین را
مرگ من یا تست بیشک آن ستون، آن سقف،آنک!
کآینچنین از ظلمت شب بهره میگیرد کمین را
***
مادری آنک! به سجده در نماز وحشتخود
خسته میسآید به خاک کودکان خود جبین را
دخترک خاموش بهتش برده از تنهاییخود
میکشد بر چشمهای بینگاهی آستین را
نوعروسی خیره در آفاق خونآلوده، درچنگ
میفشارد جامهی خونین جفت نازنین را
***
باز میپرسی: کهها مردند؟
میگویم: کهزنده است؟
پیرمرد انگار با خود زیر لب میموید این را
دیگری سر میدهد غمنامهی شکر وشکایت:
تا کجا میآزمایی ای خدا این سرزمین را؟
کودکان از خواب این افسانه بیداریندارند
با که خواهد گفت مادر، قصههای دلنشین را؟
از تمام قریه، یک تن مانده و دیگر کسینیست
تا کشد دست تسلا بر سر، آن تنهاترین را
***
مرده چوپان و نیاش افتاده خونآلودجایی.
خسته در وی مینوازد، باد- آهنگی حزین را حسین منزوی