تبیان، دستیار زندگی
نادرقلی افشار ملقب به نادر شاه رئیس ایل افشار بود که به پادشاهی ایران رسید و بنیانگذار دودمان افشاریه شد. او دوازده سال ( از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ ) بر ایران حکومت کرد. پایتخت وی شهر مشهد بود. او از مشهورترین پادشاهان ایران پس از اسلام است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا اخلاق نادر شاه عوض شد؟


نادرقلی افشار ملقب به نادر شاه رئیس ایل افشار بود که به پادشاهی ایران رسید و بنیانگذار دودمان افشاریه شد. او دوازده سال ( از 1114 تا 1126 ) بر ایران حکومت کرد. پایتخت وی شهر مشهد بود. او از مشهورترین پادشاهان ایران پس از اسلام است.

پادشاهی

نادرشاه افشار سرسلسله ء پادشاهان افشاریه ء ایران است .وی در 28 محرم سال 1100 هَ . ق . درناحیه ء دستگرد از توابع دره گز متولد شد، پدر او امامقلی قرقلو از ایل افشار بود، ایل افشار از ایل هائی است که شاه عباس کبیر به دوران سلطنت خویش به ناحیه ءکبکان کوچ داده بود تا در سر راه ازبکان مقاومت کنند. امامقلی از افراد بی نام و نشان این ایل بود و گویا به شغل پوستین دوزی و به تنگدستی روزگار می‌گذرانیده است.

نادرشاه

درسال 1135ه.ق برابر با 1101ش و 1722 م که اصفهان به دست افغانها اشغال و ویران شد، سلسله صفویه به پایان کار خود رسید. این در حالی بود که در کشور هرج و مرج حکمفرما بود، عثمانیها تا همدان را در تصرف داشتند و روسها نیز شمال کشور را متصرف شده بودند و هر دو امپراتوری در حال مذاکره برای تقسیم بقیه کشور ایران میان خود و تعیین مرز جدید در خاک ایران بودند.

در سال 1142ه.ق برابر با 1108 ش نادرقلی به همراه طهماسب دوم که برای دستیابی دوباره به قدرت از نادر کمک گرفته بود در دو جنگ «مهماندوست» و «مورچه خوارت» افغانها را شکست داده وارد شهر اصفهان شدند. از این تاریخ به بعد نادر به مدت 18 سال در حال لشگرکشی و در حرکت برای ایجاد ثبات و اقتدار ایران بود.

نادر بلافاصله پس از تعقیب افغانها با همان 15هزار سرباز موجود به سمت غرب ایران و به سراغ عثمانیها رفت و آنها را در چند جنگ به شدت شکست داد و تا عراق عقب راند. سپس به سمت غرب کشور و افغانستان رفت و افغانها را سرکوب کرد. نادر دوباره پس از افغانستان به سمت آذربایجان و به سراغ عثمانیها و روسها رفت و موفق شد روسها را بدون جنگ از خاک ایران فراری دهد و عثمانیها را نیز در چند جنگ شکست داده عراق را به تصرف درآورد و عثمانیها را مجبور به صلح نماید.

در یکی از این جنگها معروف به «نبرد مرادتپه» نادر موفق شد با سپاه 15هزار نفری خود سپاه 110هزار نفری عثمانی را به سختی شکست دهد و آنها را مجبور به عقد قرارداد صلح نماید.

نادر سپس تمامی بزرگان و روسای ایلات و اقوام کشور را به دشت مغان دعوت کرد تا برای آینده کشور و تعیین پادشاه تصمیم بگیرند و بدین ترتیب بود که با اسرار اکثریت قاطع بزرگان کشور به پادشاهی برگزیده شد و تاجگذاری کرد.

در سال 1151 ه.ق برابر با 1117 ش پس از تصرف کامل افغانستان که تحت حمایت پادشاهی هندوستان بود و پس از دادن اخطارهایی به پادشاه هند در خصوص تحریک نکردن افغانها بر ضد ایران که با اعمال نفوذ کمپانی هند شرقی صورت می گرفت، نادر با ارتش منظم خود به سختی از تنگه خیبر گذشت و وارد هندوستان شد.سپاه 70 هزار نفری ایران پس از تحمل سختیهای فراوان در «کرنال» با سپاه 300 هزار نفری «محمد شاه» که 300 فیل جنگی در اختیار داشت رودررو شد و به پیروزی بزرگی رسید. نادر بعد از پس دادن تاج و تخت به «محمد شاه» با غنائم و جواهرات زیاد (از جمله الماسهای کوه نور و دریای نور) به ایران بازگشت.

در یکی از این جنگها معروف به «نبرد مرادتپه» نادر موفق شد با سپاه 15هزار نفری خود سپاه 110هزار نفری عثمانی را به سختی شکست دهد و آنها را مجبور به عقد قرارداد صلح نماید

لازم به ذکر است که نادرشاه قبل از حمله به هند کسانی را مامور تشکیل نیروی دریایی در خلیج فارس کرد و آنها توانستند پس از تشکیل یک نیروی دریایی قوی تمامی سواحل خلیج فارس و دریای عمان را زیر سلطه ایران درآورند، ولی متاسفانه به علت عدم مدیریت صحیح در سالهای آخر عمر نادر آن نیروی دریایی نیز از بین رفت.

نادر پس از بازگشت به ایران متوجه اعمال ناشایست و تصمیمات غلط ولیعهد(رضاقلی میرزا) شد و او را از ولیعهدی خلع کرد. سپس به سمت شمال شرقی کشور رفت و ازبکان و ترکمنها را شکست داد و با پس دادن تاج و تخت به پادشاه ترکستان و دست نشانده کردن این حکومت برای همیشه به حملات ویرانگر این اقوام به خاک ایران پایان داد.

او سپس به سمت شمال غربی کشور و قفقاز لشکر کشید و این در حالی بود که مشکلات جسمی و روحی مانند بیماری زخم معده و مشکلات گوارشی از یک سو و داغ مرگ برادر و فکر انتقام گیری از اقوام لزگی قفقاز و همچنین سوء قصد به جانش و بدبینی به اطرافیان از جمله ولیعهد همگی او را آزار می داد و باعث شد که نادر کم کم دچار مشکلات عصبی  و در نتیجه تصمیمات اشتباه و همچنین استبداد رای شود.

نادرشاه تلاش زیادی برای اتحاد ایران و عثمانی کرد، او حتی پس از پیروزی بر عثمانی عده ای از علمای شیعه و سنی را در نجف جمع کرد تا برای اتحاد مسلمانان دو کشور تصمیماتی بگیرند اما پس از گذشت 10 سال دوباره سلطان عثمانی دستور حمله به عراق را صادر کرد. نادر نیز در سال 1155 ه.ق پس از دادن اخطار به عثمانیها مجبور شد برای پس گرفتن عراق با آنها وارد جنگ شود. نادر از چند طرف به عراق حمله کرد و پس از وارد کردن شکست سختی به عثمانیها در حالی که می توانست تا استامبول به سادگی پیش برود تنها به پیمان صلحی بسنده کرد و به ایران بازگشت.

نمونه ای از وطن پرستی نادرشاه

فرمانروای روسیه برای نادر شاه افشار پیام فرستاد در صورتی که پادشاه ایران بخواهد می تواند برای فتح هند کمک های بسیاری به ایران بنماید منوط بر این که به او کمک کند تا روسیه شرق اروپا را متصرف شود.

این در حالی بود که فرمانروای روسیه می دانست ارتش ایران نیرومند ترین ارتش آن روز جهان است اما از آنجایی که برایش فتح اروپای شرقی یک آرزو بود این پیشنهاد را برای فرمانروای ایران فرستاد.

نادر برایش نامه ایی نوشت که پس از سلام چنین بود:

ما برای کشور گشایی به هند نخواهیم رفت . آنچه ما می خواهیم محاکمه 800 خونخواریست که بیست سال به ایران ستم کرده اند ، برای این کار نیازی به کمک شما نیست . در ضمن ما ایرانیان نیاز به خانه و کاشانه مردم دیگر کشورها نداریم.

تغییر اخلاق نادر و ستمگری بر مردم ایران و مرگش

نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد.سپس از کار خود پشیمان شد و برخی از اطرافیان خود را که در این کار آنها را مقصر می‌دانست کشت. لازم به‌گفتن است که همواره پزشکی فرانسوی بنام "بازن" در رکاب نادر شاه بود که بنا به‌عقیده‌ای امکان وجود دسیسه از جانب او نیز می‌رود.

نادر برای تامین هزینه‌ جنگ‌های خود مجبور بود تا مالیات های گزافی از مردم بگیرد، به همین دلیل شورش‌هایی در جای‌جای کشور روی می‌داد. زمانی که نادر برای رفع یکی از این شورش‌ها به خراسان رفته بود جمعی از سردارانش به رهبری علی قلی خان شبانه به چادر وی حمله کردند و اور ا به قتل رساندند. به گفته "لارنس لاکهارت" مورخ انگلیسی ماجرا از این قرار بوده که نادر در ماه های اخیر در اوج خشونت حکومت میکرد و به دلایلی چند به تمامی سرداران ایرانی اش سوءظن داشت... تعداد چهار هزار سرباز افغانی در اردوگاه داشت که جمله به نادر وفادار و در حق ایرانیان دشمن کام بودند.

نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد.سپس از کار خود پشیمان شد و برخی از اطرافیان خود را که در این کار آنها را مقصر می‌دانست کشت

نادر شبی رئیس آنها را احضار کرد و چنین گفت: من از نگهبانان خود راضی نیستم و از وفا و دلیری شما آگاهم. حکم میکنم فردا صبح همه آنان را توقیف و زنجیر کنید و اگر کسی مقاومت کند ابقا نکنید. حیات من در خطر است و برای حفظ جان فقط به شما اعتماد دارم... آنها رفتند تا خود آماده کنند... ولی نوکری گرجی این موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ایشان مصمم شدند تا دیر نشده نادر را از میان بردارند... تا پاسی از شب رفت مواضعین به خیمه چوکی دختر محمد حسین خان قاجار که نادر آن شب در سراپرده او بود رو آوردندو ترس به آنان چندان غلبه کرد که اکثرشان جرات ورود به خیمه نکردند. فقط محمد خان قاجار، صالح خان و یک شخص متهور دیگر وارد شدند و چوکی تا به آنها متوجه شد نادر را بیدار کرد. نادر خشمناک از جای برخاست و شمشیر کشید. پایش در ریسمان چادر گیر کرد و درافتاد. تا خواست برخیزد صالح خان ضربتی وارد آورد و یک دست او قطع کرد، ترس بر او مستولی گشت و در جای خود خشک بماند. اما محمد خان قاجار جرات خود را حفظ کرد و سر نادر شاه از تن جدا ساخت. (یکشنبه یازدهم جمادی الاخر 1160 برابر 20 ژوئن 1747 برابر 30 خرداد 1126 خورشیدی)

فراوری :طاهره رشیدی

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منابع : 1- ویکی پدیا / 2- وبلاگ دنیا / 3- وبلاگ ضرابیان / 4- کتابخانه طهور / 5- زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی /6-کتاب نادرشاه ، صادق رضازاده شفق