تبیان، دستیار زندگی
قرآن کریم در آیات متعددی انسان را به توجه و دقت در جهان آفرینش فرا خوانده و از سوی دیگر خود آیاتی دارد که به صورت صریح یا اشاره، حقایقی را از راز و رمز جهان بیان کرده است. اگر چه رسیدن به لایه‌های عمیق قرآن کاری دشوار و از مرحله‌ای به بعد، برای بشر عادی م
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شگفتی‌های قرآنی زنبور و عسل


قرآن کریم در آیات متعددی انسان را به توجه و دقت در جهان آفرینش فرا خوانده و از سوی دیگر خود آیاتی دارد که به صورت صریح یا اشاره، حقایقی را از راز و رمز جهان بیان کرده است.

اگر چه رسیدن به لایه‌های عمیق قرآن کاری دشوار و از مرحله‌ای به بعد، برای بشر عادی محال است، اما این دریای ژرف همواره شیفتگان معرفت و شناخت را به خود مجذوب کرده است.

از جمله زوایایی که به خصوص در قرن حاضر، مورد توجه محققین و صاحب‌نظران قرار گرفته است، مباحث میان‌رشته‌ای قرآن و علم است که سر انگشت اشاره قرآن ‌کریم، محققان را به حقایقی از جهان آفرینش در این حوزه، رهنمون كرده است .


زنبور

در این مقاله به بررسی آیات 68 و 69 سوره نحل و اعجازها و شگفتی‌های آن می‌پردازیم، این آیات دارای فرازهای ذیل می‌باشد.

(وَ أَوْحى)؛ از بررسی کتاب‌های مختلف لغت[1] این نتیجه به دست می‌آید که معنای وحی «فهماندن مخفیانه» است به هر روش که باشد (اشاره، الهام، کلام خفی...) و می‌توان به حسب مورد، مفاهیمی چون سرعت را نیز در آن دخیل دانست.

بر اساس این معنا از وحی، معنای آیه این می‌شود که خداوند به گونه‌ای که از دیگران مخفی است به زنبور عسل فهماند که چگونه خانه بسازد و ... .

اگر قرار باشد معنای «مخفیانه»‌ای كه در واژه «وحی» نهفته است همیشگی باشد آن وقت باید از یافتن مكانیزمی كه این امور را در زنبور سازماندهی می‌كند ناامید شد، اما اگر «وحی» را به سایر حیوانات تعمیم دهیم و زنبور عسل را به عنوان یک مثال در نظر بگیریم آن وقت می‌توان آن را به صفات ژنتیكی نهفته در DNA موجودات تفسیر كرد، اما ظهور عبارت (وَ أَوْحَى‏ رَبُّكَ...) نوعی تمایز همراه با برجستگی را ـ نسبت به سایر حیوانات ـ نشان می‌دهد.

چرا خداوند به جای «الله»،«رب» را انتخاب نمود؟

از میان اسمای حسنای الهی تناسب این اسم که به معنای پرورش‌دهنده و تربیت‌کننده است[2] با مهندسی‌ای كه در ساخت خانه زنبور عسل و یا تهیه عسل می‌آید روشن است، اما علاوه بر این، نکات دیگری وجود دارد که به آن‌ها پرداخته می‌شود.

«رب» از اسماء فعلیه است كه رابطه میان ربّ و مربوب را نشان می‌دهد. برای هر موجود درجه‌ای از درجات ربوبیت الهی تجلی پیدا می‌کند. گاهی ربوبیت عام «رب العالمین» است و گاه خاص «رب الناس».

در بین انسان‌ها هم متقین تحت تربیت و ربوبیتی خاص از جانب خدا قرار دارند (أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِم) كه بالاترین آن ویژه پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) است؛ (وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏)

(مِنْ بُطُونِها)؛ در منطقه مكه نه گل و گیاهى وجود دارد و نه زنبور عسل، ولى قرآن با قاطعیت از درون شکم زنبور خبر می‌دهد و عسل را محصول درون بدن زنبور می‌داند نه فقط فضای دهانش و یا تغییراتی که پس از تخلیه در کندو در آن صورت گیرد و این را کسی نمی‌دانسته جز خالق او

شاید به جرأت بتوان گفت كه این همان ربوبیّتی است كه ثمره آن وحیی شد که در پرتو آن قرآنی فرود آمد که (شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُور) است، همان «رب» در حد ظرفیت طبیعت به کامل‌ترین وجه عمل نمود و وحیی فرستاد که در پرتو آن غذایی درست شود كه موجب شفای جسم آدمیان است (فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاس)

شاید نوعی مقایسه معقول به محسوس در این آیات شكل گرفته باشد یعنی همان‌گونه که نتیجه وحی الهی در عالم طبیعت غذایی شیرین، گوارا و شفا بخش است در عالم جان نیز همین نتیجه را به همراه دارد. (إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی)؛ کلمه «نحل» از نظر صرفی اسم جنس جمعی است که مثل «نخل» هم می‌تواند مذکر باشد و هم مونث (طباطبایی، محمدرضا، صرف ساده، ص 248)

این که قرآن‌کریم مفرد مونث را برای خطاب انتخاب کرد اگر معجزه نباشد از شگفتی‌های علمی قرآن است، زیرا تمام وظایف و فعالیت‌های کندو توسط جنس ماده انجام می‌شود و نرها فقط نقش بارور کردن ملکه را به عهده دارند آن هم از چندین نری که به وجود می‌آید یکی از آن‌ها کافی است، اما محوریت این اجتماع با ملکه می‌باشد و به خصوص اینکه کارگران که در این آیه جهت خانه‌سازی و تولید عسل مستقیماً مورد خطاب واقع شده‌اند از نظر جنسیت ماده، اما عقیم هستند، بنابراین گرچه ممکن است مردم اعصار گذشته، از ماده بودن ملکه به خاطر تخم‌گذاری آگاهی داشته باشند، اما بعید به نظر می‌رسد ماده بودن زنبوران کارگر روشن بوده باشد. (ر.ک: بكر، رضا فضیل، وجوه الآعجاز فی آیات النحل/ 76)

(مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ): یکی از فوائدی که لفظ «مِن» دارد این است که زنبور خانه‌های خود را هم در شکاف کوه‌ها و هم سوراخ درختان می‌سازد و هم آویزان به زیر صخره‌ها، در نتیجه واژه «من» شامل هر دو قسمت می‌شود، از این‌رو از واژه «فی» استفاده نكرد، چرا كه «فی» قسمت دوم را در بر نمی‌گرفت. (همان/ 81)

زنبور

ترتیبی که در آیه آمده این نکته را می‌رساند که زنبور عسل قبل از انسان آفریده شده است، زیرا خانه‌ای که او برای زنبور می‌سازد در آخر آمده است. (همان/ 78) یافته‌های علمی نیز همین را می‌رساند.[3]

با فاصله افتادن «بیوت» بین کوه و دو نوع دیگر، شاید این نکته فهمیده شود که زنبورهای درختی را ممکن است بتوان اهلی کرد، اما زنبوران کوه را نمی‌توان. (چه این ‌که تلاش برای اهلی کردن دو نوع زنبور بزرگ (کوهی) و کوتوله ناکام مانده و فقط نوع هندی و غربی آن در کندوها سکونت پیدا کرده‌اند و به همین دلیل عده‌ای برآنند تا این دو را تحت یک نوع بگنجانند)(همان/ 77)

(وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ)؛ این عبارت را معمولاً تفاسیر قدما به داربست‌ها و سقف‌های خانه‌هایی معنا کرده‌اند که انسان‌ها می‌سازند.[4]

این تفسیر هر چند درست است اما با گذشت زمان و تولید کندوهای عسل معنای کامل‌تری از آن رخ نشان می‌دهد. آیا اگر خداوند به زنبور دستور نداده بود که در کندوها سکونت کند انسان می‌توانست آن را به این راحتی در اختیار گیرد و کنترل کند؟ نگاهی به سایر حشرات و دو نوع دیگر زنبور که اهلی نمی‌شوند اهمیت این خطاب را روشن می‌کند.

(ثُمَّ كُلی‏ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ، فَاسْلُكی‏ سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً)؛ منظور از «سبل ربک» و پیمودن راه‌های پروردگار چیست؟

نظرات مختلفی در این رابطه داده شده که مجال بررسی آن‌ها نیست، این نظرات عبارتند از:

1ـ راه‌های خانه تا گل‌ها؛       2ـ گل‌ها تا خانه؛       3ـ هر دو؛      4ـ ... (ر.ک: حسینی شیرازی، سید محمد، تقریب القرآن إلی الأذهان، 3/ 236؛ تفسیرالمراغی، ‏14/ 105؛ ر.ک: المیزان، 12/ 293؛ اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، بحر المحیط فی التفسیر، ‏6/ 560) اما آنچه به نظر صحیح‌تر است این است که نباید تصور کرد راه‌های پروردگار الزاماً مسیرهایی در خارج باشد یا رونده آن متحرک باشد بلکه هر کاری که بر طبق رضایت خدا صورت گیرد راه او است که پیموده می‌شود و انجام دهنده آن، سالک این راه است هرچند ساکت یا ساکن باشد.

بنابر‌این، این دستور چیز سومی در کنار دو دستور قبلی نیست بلکه سفارشی است از جانب خدا که دو دستور قبلی را در بر می‌گیرد و نکته‌ای که وجود دارد ارتباط ظریفی است که در این فراز و فراز آخر همین سوره می‌باشد آن‌جا كه به پیامبرش(صلی الله علیه وآله) می‌فرماید: (ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة...)؛ با حكمت و اندرز نیكو، به راه پروردگارت دعوت نما... . (نحل/125) در این ‌جا نیز خود خدا پس از دستوراتی، با (حکمت یا) موعظه‌ای حسن و با لحنی نرم و ملایم به زنبور می‌فرماید: «راه‌های پروردگارت را مطیعانه بپیما»

نباید تصور کرد راه‌های پروردگار الزاماً مسیرهایی در خارج باشد یا رونده آن متحرک باشد بلکه هر کاری که بر طبق رضایت خدا صورت گیرد راه او است که پیموده می‌شود و انجام دهنده آن، سالک این راه است هرچند ساکت یا ساکن باشد

(ذُلُلاً)؛ ذُلُلا یعنی نهایت اطاعت. زنبور نیز آن چنان سرا پا به این فرمان گوش می‌دهد که پاهای آویزان او در بازگشت به خانه نمادی است از تواضع و فروتنی در برابر دستور خدا.

(یَخْرُجُ)؛ در این ‌جا التفات از خطاب به غیبت صورت گرفته و دیگر زنبور مخاطب نیست. انعکاس این التفات را در جهان خارج و رفتار زنبور می‌توان مشاهده کرد. خوب است مقایسه شود با عبارت (وَمِمَّا یَعْرِشُون) جایی که خطاب به او می‌فرماید از بناهایی که انسان می‌سازد خانه بگیر، او نیز به راحتی چنین می‌کند.

(مِنْ بُطُونِها)؛ در منطقه مكه نه گل و گیاهى وجود دارد و نه زنبور عسل، ولى قرآن با قاطعیت از درون شکم زنبور خبر می‌دهد و عسل را محصول درون بدن زنبور می‌داند نه فقط فضای دهانش و یا تغییراتی که پس از تخلیه در کندو در آن صورت گیرد و این را کسی نمی‌دانسته جز خالق او.

اگر گفته شود منظور قرآن از شراب فقط عسل نیست بلکه همه مایعاتی است که از بدن زنبور ترشح می‌شود چه عسل و چه موم و چه زهر و... همان‌طور که علم امروز هم خواص درمانی سایر فرآورده‌های زنبوری را تأیید می‌کند، (به عنوان مثال ر.ک: مجموعه قرآن و طبیعت، قسمت دوم، زنبور عسل/ 18) آنگاه جمع آوردن كلمه «بطون» اعجازی است فوق مطلب یاد شده و همان‌طور که قبلاً گفته شد به کارگیری ضمیر مفرد مۆنث در این‌جا نیز تأکیدی است بر اعجاز گذشته.

در آخر تنها چیزی که می توان گفت:

خدایا تو چه بزرگ و با عظمتی و ستایش و پرستش تنها سزاوار توست.

پی نوشت ها :

[1] لسان العرب می‌گوید: وحی به معنای اشاره، کتابت، رسالت، الهام، کلام خفی و هر آن‌چه که به دیگری القاء کنی می‌باشد (15/ 379)، اما مفردات، سرعت را در معنای آن دخیل دانسته و می‌گوید: اصل وحی، اشاره سریع است و به خاطر همین که متضمن سرعت است گفته‌اند «أمرٌ وحیٌ» یعنی «سریعٌ» و هم‌چنین به کلامی که به صورت رمز و کنایه باشد نیز گفته می‌شود و گاهی هم به صوت، بدون این‌که از ترکیب کلمات ساخته شده باشد. به اشاره با اعضا و جوارح و یا کتابت، وحی گفته می‌‌شود و بر این وجوه حمل کرده‌اند سخن خداوند را در مورد حضرت زکریا که می‌فرماید: (فَأَوْحى‏ إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِیًّا) (مریم/ 11) گفته شده به صورت رمز بوده و دیگری گفته به صورت اشاره بوده و همین طور گفته شده به وسیله نوشتن بوده است (ص 858). نظر مصباح المنیر نیز شبیه لسان العرب است: «وحی به معنای اشاره، رسالت، کتابت، و هر آن چیزی است که به دیگری القاء کنی تا بفهمد». او وحی را به معنی سرعت نیز گرفته است («مصباح المنیر»، ذیل واژه وحی) برای اطلاع بیش‌تر ر.ك: معجم الوسیط؛ مجمع البیان؛ قاموس و... .

[2] «رب» در اصل تربیت است و آن ایجاد مراحل  یک چیز است یکی پس از دیگری تا این‌که به حد تمام برسد. «المفردات...، ص336»؛ «رب المشرقین ورب المغربین» یعنی مالک و مدبر آن دو و «رب» به آقا و مربی و نعمت‌دهنده و صاحب یک چیز نیز گفته می‌شود و هم‌چنین به کسی که یک شیء را به حد تمام می‌رساند. «مجمع البحرین، 2/ 63»

[3] ر.ک: سایت «همشهری آنلاین»؛www.hamshahrionline.ir/News/?id=35921

[4] ر.ک: «التبیان فی تفسیر القرآن»، ‏6/ 403؛ «روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن»، ‏12/62؛ «جامع البیان فی تفسیر القرآن»، ‏14/93. البته تفاسیر جدید (هرچند با کلمه «ظاهرا») کندوی ساخت بشر را مطرح می‌کنند. رک:  «تفسیر أحسن الحدیث»، ج‏5، ص‌469؛ «المیزان فی تفسیرالقرآن»، ج‏12، ص293.

[5] بره موم یا (Propolis) ماده‌ای شبیه موم بوده كه حالت آن خمیری و چسبناک است با بویی مطبوع که رنگ آن از سبز تا قهوه‌ای تیره متغیر می‌باشد. رنگ و عطر آن در مناطق مختلف متفاوت بوده و خصوصیات آن بستگی به نوع گیاهان موجود در هر منطقه دارد. در هوای سرد، ترد و شکننده و در هوای گرم، نرم و چسبناک می‌شود. ر.ك: سایت «ماهنامه ترویجی سبزینه»، (شماره 7)؛ www.sabzineh.org به نقل از سایت؛ «ویکی پدیا»: www.fa.wikipedia.org

فرآوری : زهرا اجلال

   بخش قرآن تبیان   


منبع :

دو فصلنامه تخصصی قرآن و علم ، سال پنجم، شماره 8، بهار و تابستان 1390