تبیان، دستیار زندگی
خر غرفه تبیان پذیرای بازدید کنندگان بسیاری بود که از نقاط مختلف شهر، بلکه از نقاط مختلف کشور به نمایشگاه قرآن کریم آمده بودند. با نزدیک شدن به اتمام  ماه مبارک رمضان و پایان نمایشگاه روز به روز بر جمعیت بازدیدکنندگان افز...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

و اما روز آخر ...



روز آخر غرفه تبیان پذیرای بازدید کنندگان بسیاری بود که از نقاط مختلف شهر، بلکه از نقاط مختلف کشور به نمایشگاه قرآن کریم آمده بودند. با نزدیک شدن به اتمام  ماه مبارک رمضان و پایان نمایشگاه روز به روز بر جمعیت بازدیدکنندگان افزوده می شد، برسد به روز آخر .در این روز غرفه ی تبیان لحظه به لحظه شلوغ تر می شد جالب اینکه تعداد کاربران و دوستان تبیان هم بیشتر از روزهای دیگر بود همه در غرفه جمع شده بودند و با نشاط و روحیه ای کم نظیر پاسخگوی علاقه مندان و بازدیدکنندگان غرفه ی تبیان بودند.

خاطرات دوران نمایشگاه را به قلم این  عزیزان می خوانیم و از همه ی آنها تشکر می کنیم و خسته نباشید می گوییم.

پیام پاپ:

این نمایشگاه و مدت زمانی که در کنار اعضاء و مسئولین سایت تبیان بودم یکی از خاطره انگیزترین دوران کاری من بود انشاء ا... که تداوم یابد.

سیلوربوی:

تقدیم به تبیانیستهای عزیز

ای جماعت پشت همدیگه بمونید           آیه یاس رو برای هم نخونید

دست افتاده بگیرید بی اثر نیست          خنجر کینه فرو بردن هنر نیست

حامد هدایتی:

هر سال وقتی ماه رمضان تمام می شود تا چند روز در خاطره های روزهای ماه رمضان سیر می کنم.

یاد مهمانی ها و آن روزهای خوب. ولی خاطره امسال تا آخر عمر در ذهنم باقی خواهد ماند.

درازل پرتو حسنش ز تجلی دم زد        عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

مرد بزرگ:

فقط این مطلب را می گویم که ماه رمضان با آن همه نعمت ها  رفت و ما همچنان اندر خم یک کوچه ایم.

در ضمن از مسئولین تبیان و برادران و خواهران کاربر که زحمت کشیدند ممنوم و خوشحال از آشنایی با آنان.

عاطفه:

ماه مبارک رمضان با تمام برکاتش و نمایشگاه قرآن "غرفه تبیان" با تمام تجربیات جذاب و شیرینیش به پایان رسید. جا داره به تمام بچه های تبیان خسته نباشید حسابی بگم و از مسئولین محترم تبیان بخصوص خانم مه آبادی ، خانم تجریشی و آقای وزیری، آقای علیزاده و  ... که یادم نمی آید تشکر فراوان کنم بخصوص از اینکه بچه ها را از فضای مجازی چت و مطالب روزانه به یک محیط گرم و صمیمی واقعی هدایت کردن سپاسگزارم. در آخر از تمام بچه ها تقاضا دارم که حلالم کنند اگر خدای ناکرده پشت سرکسی حرفی زدم چه تعریف و تمجید و چه ... خواهش می کنم به بزرگی خودشون ببخشند.

Shadi jon:

خیلی روزهای خوبی بود. مخصوصاً روز قرعه کشی وقتی فهمیدم رویا استادی برنده جایزه پراید شده. عید همتون مبارک، از همه کاربران و کارکنان خوب و دوست داشتی تبیان هم نهایت تشکر را دارم.

مصیب – خفن

من که این جا چادر زده بودم. اولاش زیا د خفن نبودم ولی این دم آخری خیلی اذیت می کردم. آره ... .

قربونتون می رم هزار تا اگر به مطالبم نگاه کنی!!!

سفید عشق:

واقعاً عالی بود از زحمات تمامی مسئولین و بچه هایی  که در این جا حضور داشتند تشکر و قدر دانی می کنم. هر چند خداحافظی سخته ولی چه کنیم.

اگر بار گران بودیم رفتیم

اگر نامهربان بودیم رفتیم

مانی نقاش:

راستش همونطور که در ثبت مطالب روزانه نوشتم  و امیدوارم این فتح بابی باشد برای آشنایی بیشتر با بچه ها.

در آخر اینکه از دیدار همه بچه ها خوشحال شدم.

موفق باشید.

خانوم گل (Khanoom gool):

منم مثل بقیه از اینکه توی این ده روزه زحمت داد م و مزاحم شدم شرمنده ام . از تمامی مسئولین ممنون و متشکرم. با آرزوی موفقیت ولی هنوزم به ذهنم خطور نمی کنه که پراید و برنده شدم.

دوستدار همگی شما عزیزان

Afshin 05:

بالاخره ماه رمضان تمام شد و ما هم دیگه باید کم کم بریم. ای کاش باز هم می شد در این جمع صمیمی حضوری مداوم داشت.

امیر قاسمی (قاسمی نور):

سلام به همه،

خیلی از دست بعضیاتون ناراحت شدم. چرا نیومدید نمایشگاه؟ واقعاً امسال نمایشگاه عالی بوده ؛ از همه بچه ها (از هر کی که بپرسید) فقط تعریفشو می شنوید. شش تا کامپیوترOnline، سرعت بالا و ... فقط می تونم بگم عالی بود. نمی دونم از چی بگم. فقط برای اونایی که نیومدن متاسفم. قربان شما، قاسمی

امین خوشگله:

من خیلی لذت بردم که دوستان خوبم را دیدم و با آنها آشنا شدم. کارمندان سایت رونگو، به خصوص خانم مه آبادی، خانم تجریشی ، آقای علیزاده و آقای وزیری که لطف بسیاری به ما داشتند. از همه دوستان و کارمندان دیگر هم بسیار تشکر می کنم.

M:

از اینکه با شما عزیزان آشنا شدم فوق العاده خوشبخت و خرسندم. امیدوارم که طاعات و عبادات شما مورد قبول حق تعالی واقع شده باشد. نمایشگاه نیز بسیار عالی و فوق العاده برگزار شد. از زحمات همه شما قدردانی می کنم. به امید دیدار همگی شما در همایش های بعدی.

ستاره آبی:

زیباترین و پرشورترین خاطره ام از روز اولی بود که به نمایشگاه آمدم. روزی که شدیداً باران می بارید. برایم خیلی جالب بود. روز اول شروع کار با خیلی از دوستان آشنا شدم و آخرین روزهای نمایشگاه با برنده شدن دوست خوبمون "خانم گل"، شور و شوقی بین اعضا ایجاد شد. روز آخر نمایشگاه هم با بارش شدید باران به پایان رسید.  دقایق آخر هم بسیار دلگیر بود.

امیدوارم همه دوستان از ما راضی باشند و اگر زحمتی دادیم به بزرگواری خودشان ببخشند.

روزهای خوب نمایشگاه هیچ  وقت فراموش نخواهد شد.

تا نمایشگاه قرآن سال بعد...