تبیان، دستیار زندگی
مراد از سعادت برای انسان اموری هستند که برایش از آن جهت که انسان است سودمند است و مراد از شقاوت او، اموری است که از آن جهت که انسان است برایش مضر هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شقاوت انسان مربوط به جسم یا روح است؟

عذاب


خداوند متعال انسان‌ها را آفرید و با دادن قدرت اختیار به آن‌ها، در مسیر زندگی مورد آزمایش قرارشان داد تا نیکان از بدان شناخته شوند و جایگاه هر کس در روز رستاخیز مشخص گردد. پروردگار یکتا در هنگام ذکر نام افراد گناهکار به تناسب گناهی که مرتکب شده‌اند اصطلاحی خاص به کار برده است. یکی از این اصطلاحات قرآنی واژه «شقی» می‌باشد که در مقابل «سعید» قرار داد. حال باید دید این اصطلاح به چه معناست و چه چیزی سبب می‌گردد فرد از سعادت دور شده و در ورطه شقاوت افتد.


به طور کلی سعادت و شقاوت عناوینی کلی هستند و هنگام بررسی آن‌ها باید سعادت و شقاوت روح با جسم و همچنین سعادت و شقاوت انسان با حیوان را به صورتی مجزا مورد بررسی قرار داد.

شقاوت روح یا جسم؟

انسان دنیاپرست و مادی كه هنوز متخلق به اخلاق خدایی نشده و با ادب الهی بار نیامده تنها و تنها كامیابی‌های مادی را سعادت می‏داند، و كم‌ترین اعتنایی به سعادت روح و كامیابی‌‏های معنوی ندارد. چنین كسی تمامی توان خویش را به کار می‌گیرد تا مال بیش‌تر، جاه و مقام منیع‌‏تر، سلطه و قدرت افزون‌تری به دست آورد و در آغاز، راه به دست آوردن بی‌دردسر آن‌ها را، آرزو می‌‏كند، و این خیال را در سر می‌‏پروراند كه این امور، تنعم و لذت خالص است. زمانی که به آنچه می‌خواست رسید متوجه می‌شود آن طور هم كه خیال می‌كرده نیستند، اگر یك لذت در آن‌ها وجود دارد در مقابل هزاران ناراحتی نیز به  دنبال دارد، زیرا آن طور كه می‌پنداشت كامل نیستند و نواقصی دارند و رفع نواقص، گرفتاری‌هایی دارد و اسبابی می‌طلبد. در این زمان به شدت، دل به آن اسباب می‌‏بندد، ولی وقتی سراغ اسباب می‌‏رود متوجه می‌‏شود كه آن‌ها هم هیچ‌كاره‌اند. چنین انسانی مسبب الاسباب را نیافته و به وی دل نبسته تا همواره و در هر حال دلی آرام، و در برابر هر مصیبتی تسلیتی در داخل جان خود داشته باشد، لذا در برخورد با هر سببی حسرتی دیگر بر دلش می‌‏نشیند.

افعال انسان سبب می‌گردد در وی حالتی از سعادت یا شقاوت به وجود آید. آن گاه اگر این افعال تكرار شوند، رفته‌رفته شدت یافته و در جانش نقش می‌‏بندد، و به صورت ملكه یا طبیعت ثانوی در می‌‏آید

قرآن كریم انسان را موجودی مركب از روحی جاودان، و بدنی مادی و متغیر می‌‏داند. انسان از نظر قرآن همواره با چنین وصفی قرار دارد، تا به سوی پروردگار خود برگردد، در آن موقع است كه خلود و جاودانگی آدمی شروع می‌شود و دیگر دچار زوال نمی‌‏گردد.

در همین راستا برخی از نعمت‌های دنیا مانند علم، تنها مایه سعادت روح آدمی است و بعضی‏ مانند مال و فرزندی كه او را از یاد خدا باز ندارد، مایه سعادت روح و جسم خواهد بود. هم‌چنین بعضی از حوادث مایه محرومیت و نقص جسم آدمی است، ولی برای روح جاودانه او سعادت است، مانند شهادت در راه خدا، و انفاق مال.

در مقابل این‌ها اموری هستند که تنها خوش‏آیند جسم بوده و به روح آدمی ضرر می‌رساند و مایه شقاوت او و عذابش می‌گردد. قرآن كریم این‌گونه اعمال را متاعی قلیل خوانده، كه نباید به آن اعتنا كرد. و در این باره فرموده است: «لا یَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ كَفَرُوا فِی الْبِلادِ، مَتاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ». (سوره آل عمران آیه 197: رفت و آمد و تسلط كفار در بلاد، تو را فریب ندهد، كه بهره و نفعی اندك است، و به دنبال آن جایگاهی در جهنم است كه بد جایگاهی است).

هم‌چنین هر چیزی كه توأمان به جسم و روح آسیب وارد سازد نیز از منظر قرآنی عذاب خوانده می‌شود.

خوشبختی

به طور کلی سعادت و شقاوت موجودات با شعور، بستگی به میزان شعور و اراده آن‌ها دارد. چه بسا اموری هستند که در نظر برخی موجودات لذت‌بخش‌اند ولی ما لذت آن را احساس نکرده و سعادت نمی‌دانیم، هم‌چنان كه امری را كه برای دیگران الم‌‏انگیز است ولی ما از آن احساس الم و ناراحتی نمی‌‏كنیم، شقاوت نمی‌‏شماریم. در نتیجه مراد از سعادت برای انسان اموری هستند که برایش از آن جهت که انسان است سودمند است و مراد از شقاوت او، اموری است که از آن جهت که انسان است برایش مضر هستند.

قرآن به پیروان خود تلقین می‌كند كه دل، به غیر خدا نبندند، و به آنان این باور را می‌‏دهد كه تنها مالك حقیقی هر چیز خدا است، هیچ چیزی جز به وسیله خدا روی پای خود نمی‌‏ایستد. چنین انسانی در دنیا چیزی جز سعادت برای خود نمی‌‏بیند. در حالی که انسان دل‌بسته به مادیات و هوای نفس خیال می‌كند آن اموال و ثروتی كه برای خود جمع‌‏آوری كرده مایه خیر و سعادت اوست، ولی به زودی بر گمراهی خود واقف می‌‏شود، و همان سعادت خیالی تبدیل به شقاوت یقینی می‌گردد چنان كه خداوند فرموده: «فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ». (سوره معارج آیه 42: به حال خودشان وابگذار تا در مادیات فروروند و سرگرم بازی باشند تا بناگاه روزی را كه وعده داده شده‏‌اند دیدار كنند).

سعادت و شقاوت موجودات با شعور، بستگی به میزان شعور و اراده آن‌ها دارد

و نیز فرموده: «لَقَدْ كُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ».(سوره ق آیه 22: تو از این در غفلت بودی. ما پرده از پیش چشمت كنار زدیم، و در نتیجه امروز چشمانت تیزبین شده است).

و نیز گفته است: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِكْرِنا، وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا، ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ».(سوره نجم آیه 30: پس از هر كس كه از یاد ما اعراض می‌‏كند و به جز زندگی دنیا نمی‌خواهند، روی برگردان، این‌ها سطح فكرشان اینقدر كوتاه است).

بر اساس تعالیم دینی افعال انسان سبب می‌گردد در وی حالتی از سعادت یا شقاوت به وجود آید. آن گاه اگر این افعال تكرار شوند، رفته‌رفته شدت یافته و در جانش نقش می‌‏بندد، و به صورت ملكه یا طبیعت ثانوی در می‌‏آید و سپس این ملكه در اثر رسوخ بیش‌تر، صورتی سعیده یا شقیه در نفس ایجاد می‌كند. حال اگر آن ملكه سعیده باشد، آثارش مطابق و ملایم با نفس است و اگر شقیه باشد، آثارش اموری عدمی می‌گردد، كه به فقدان و شر بازگشت می‌كند.

نفس سعید، از آثاری كه از او بروز می‌كند لذت می‌‏برد، چرا که نفسش نفس یك انسان است و آثار نیز آثار انسانیت اوست و هر لحظه انسانیتش فعلیتی‏ جدید به خود می‌گیرد. در حالی که در فرد شقی چنین چیزی وجود ندارد.

نتیجه :

آنکه آدمی به نسبت راهی که در زندگی برای خود انتخاب می‌کند آینده خویش را نیز می‌سازد. اگر تمام تلاش خویش را مصروف امور فانیِ دنیوی نماید و از حساب و کتاب و رستاخیز غافل گردد شقاوت را برای خود رقم می‌زند و اگر تعالی روح و جلب رضایت پروردگار را پیش روی خود قرار دهد و از امور مادی در راه صحیح بهره گیرد به سعادت دست خواهد یافت.

فرآوری: زینب مجلسی راد

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منابع :

1 - المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 1، ص 277 و ج 3، ص 15.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.