غدیر در لابلای انبوه تفاسیر
در قرآن کریم دو آیه وجود دارد که نزول آن مختص به واقعه غدیر خم در سال دهم هجری قمری و در ابلاغ انتصاب الهی امام علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به عنوان وصایت و خلافت بلافصل ایشان است. آیه اول آیه ای است که دستور ابلاغ این انتصاب به پیامبر اسلام صلی اللَّه علیه و آله و سلم در آن آیه داده شده است؛ و آیه دوم آیه ای است که بعد از ابلاغ آن حضرت نازل شد
.آیه قبل از خطبه پیامبر
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرینَ (آیه67،سوره مائده)
در اخبار داریم كه در چند موضع در عرفات، مكه، جُحفه، امر به ابلاغ این موضوع شده بود لكن فورى نبود و پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم می دید و می دانست كه منافقین در اطراف و كنار هستند و كاملا با این موضوع مخالف سر سخت هستند و می ترسید موجب انبعاث فتنه و تشتت مسلمین و منجر باتلاف نفوس و قتل آن سرور شود و منتظر تأمینى از پروردگار بود تا در غدیر خم این امر اكید تهدید آمیز رسید كه فرمود (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ) كه اصلا تبلیغ رسالت نشده زیرا شرط صحت كلیه عبادات ایمان، و رستگارى در آخرت و نیل به سعادت و بهشت و نجات از عذاب منوط به ایمان است چنانچه سر تا سر قرآن به این ناطق است و یكى از اركان مهمه ایمان، ولایت است و بدون او ایمان نیست و با عدم ایمان خلود در عذاب و بطلان كلیه اعمال است پس به انتفاء جزء اخیر علت، معلول منتفى می شود و دستگاه رسالت لغو و باطل می گردد.
«وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»؛ این وعده، قلب مبارك پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم را آرام و این تهدید موجب تشجیع آن سرور شد، ابلاغ فرمود و از تمام اخذ بیعت گرفت حتى از نساء و تا سه روز در این محل ماند تا بیعت تمام شد.
«إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِینَ»؛ از آن قساوت قلب و سیاهى دل و عناد و حسد و عصبیت، از قابلیت هدایت افتادند و كردند آنچه كردند كه در بعض اخبار دارد كه مردم به دو شاهد حق خود را می گیرند و امام على علیه السلام با دوازده هزار شاهد نتوانست حق خود را بگیرد.[1]
بعد از در گذشت رسول و انقطاع وحى دیگر رسولى در بین مردم نیست تا از دین خدا حمایت نموده و دشمنان را از آن دفع كند، پس بر خدا واجب است كه براى ادامه تدبیر خودش كسى را نصب كند، و آن كس همان ولى امر بعد از رسول و قیم بر امور دین و امت او و مصداق جمله:" وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ" است
عن أبی سعید الخُدْرِی، قال:نزلت هذه الآیة: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ» یوم «غَدِیر خُمّ» فی علی بن أبی طالب، رضی اللَّه عنه. [2]
ابو سعید محمد بن على صفار با اسناد از ابو سعید خدرى روایت مىكند كه آیه فوق روز غدیر خم در مورد (اعلام ولایت) امام على علیه السلام نازل گردید. [3]
و صاحب بصائر به اسناد خود از فضیل بن یسار از ابى جعفر علیه السلام روایت مىكند كه آن حضرت در تفسیر آیه مورد بحث فرمودند: آنچه از ناحیه پروردگار نازل شده بود همان ولایت على علیه السلام بود.
مرحوم كلینى در كافى به اسناد خود از ابى الجارود از امام ابى جعفر علیه السلام نقل مىكند كه در حدیث مفصلى فرمودهاند: آیه شریفه در باره ولایت على علیه السلام نازل شده است.[4]
و در تفسیر برهان از ابراهیم ثقفى نقل مىكند كه به اسناد خود از خدرى و از بریده اسلمى و از محمد بن على نقل مىكند كه گفتهاند: آیه در روز غدیر و در شان على علیه السلام نازل شده است.
و از تفسیر ثعلبى است كه در معناى آیه گفته كه حضرت ابى جعفر محمد بن على علیه السلام فرمود: معناى آیه اینست كه آنچه درباره على علیه السلام از ناحیه پروردگارت به سویت فرود آمده تبلیغ كن. [5]
آیه بعد از تمام شدن خطبه
«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دیناً».
شأن نزول:
از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام روایت گردیده كه این آیه بعد از نصب على بن أبی طالب علیه السّلام به امامت بعد از برگشتن از انجام مناسك حج در سال حجة الوداع نازل گردیده است و طاووس بن شهاب و شهر بن حوشب و اكثر مفسّرین بر آنند كه این آیه در عرفه حجة الوداع نازل گشته است.
تفسیر على بن ابراهیم درباره این قسمت از آیه كه مىفرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ» درباره ولایت امیرالمۆمنین على علیه السّلام نازل گردیده است.
تفسیر عیاشى از زراره و او از امام محمد باقر علیه السّلام نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: آخرین فریضه و امر واجبى كه خداوند نازل كرد ولایت على بن ابى طالب بود كه طىّ آیه شریفه: «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ» نازل گردید و بعد از موضوع ولایت على بن أبی طالب موضوع واجب و فریضهاى را نازل نفرمودند تا اینكه رسول خدا از دنیا رحلت فرمودند.
موفق بن احمد كه یكى از بزرگترین علماى اهل سنت است در كتاب المناقب خود بعد از هشت واسطه از ابو سعید الخدرى روایت كرده كه پیامبر اكرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم مردم را در غدیر خم نزد خود خواند و در زیر درختى ایستاد و آن در روز پنج شنبهاى بود . سپس على علیه السّلام را با دست خویش بلند كرد به قسمى كه سفیدى زیر بغل او نمودار گردید و آیه «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ» را كه در آن روز نازل شده بود قرائت نمود و سپس فرمود:
اللّه اكبر على اكمال الدّین و اتمام النعمة و رضى الربّ برسالاتى و ولایة علىّ؛
سپس فرمود: اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.[6]
«إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِینَ»؛ از آن قساوت قلب و سیاهى دل و عناد و حسد و عصبیت، از قابلیت هدایت افتادند و كردند آنچه كردند كه در بعض اخبار دارد كه مردم به دو شاهد حق خود را می گیرند و امام على علیه السلام با دوازده هزار شاهد نتوانست حق خود را بگیرد
بیان علامه طباطبائی
حاصل معناى آیه مورد بحث این شد: امروز- كه همان روزى است كه كفار از دین شما مایوس شدند- مجموع معارف دینیهاى كه به شما نازل كردیم را با حكم ولایت كامل كردیم، و نعمت خود را كه همان نعمت ولایت یعنى اداره امور دین و تدبیر الهى آن است بر شما تمام نمودیم، چون این تدبیر تا قبل از امروز با ولایت خدا و رسول صورت مىگرفت، و معلوم است كه ولایت خدا و رسول تا روزى مىتواند ادامه داشته باشد كه رسول در قید حیات باشد، و وحى خدا هم چنان بر وى نازل شود، و اما بعد از در گذشت رسول و انقطاع وحى دیگر رسولى در بین مردم نیست تا از دین خدا حمایت نموده و دشمنان را از آن دفع كند، پس بر خدا واجب است كه براى ادامه تدبیر خودش كسى را نصب كند، و آن كس همان ولى امر بعد از رسول و قیم بر امور دین و امت او و مصداق جمله:" وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ" است.
پس ولایت كه مشروع واحدى است تا قبل از امروز ناقص بود، و به حد تمام نرسیده بود، امروز با نصب ولى امر، بعد از رسول تمام شد.
و وقتى دین خدا در تشریعش به حد كمال رسید، و نعمت ولایت تمام شد" رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً" من اسلام را بدان جهت كه دینى از ادیان توحید است براى شما پسندیدم، در این دین غیر از خدا كسى پرستیده نمىشود.[7]
پی نوشت:
1.طیب سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام تهران،چاپ دوم: 1378 ش، ج4، ص 426
2. واحدى على بن احمد، اسباب النزول، ناشر: دار الكتب العلمیة بیروت، چاپ اول: 1411 ق، ص 204
، نشر نى تهران ، چاپ اول: 1383 ش، ص106 3. واحدى، اسباب النزول، ترجمه ذكاوتى علیرضا
4. طباطبائی،محمدحسین، تفسیرالمیزان، ترجمه موسوى همدانى سید محمد باقر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم: 1374 ش، ج6، ص: 78
5. همان،ص 79
6. داور پناه ابوالفضل، انوار العرفان فى تفسیر القرآن، انتشارات صدر تهران،چاپ اول: 1375 ش، ج10، ص: 31
7. ترجمه المیزان، ج5، ص: 292
سید روح الله علوی
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان