تبیان، دستیار زندگی
یه مرغ دارم سیاهه پاهای اون کوتاهه تاجش سرخه، نوکش طلا شیطونه و خیلی بلا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرغ سیاه من
مرغ سیاه من

یه مرغ دارم سیاهه

پاهای اون کوتاهه

تاجش سرخه، نوکش طلا

شیطونه و خیلی بلا

هرروز براش دون می ریزم

خرده های نون می ریزم

یه کاسه ی آب میارم

کنار نون ها میذارم

مرغم میاد آب می خوره

دون می خوره،

خرده های نون می خوره

بعدش میگه قدقدقدا

خوشمزه بود شکرخدا

یه روز که آب و دونه

خورد و دوید تو لونه

خوابید و قدقدا کرد

انگار منو صدا کرد

وقتی رفتم سراغش

دیدم یه تخم گذاشته

یه تخم ریزه  میزه

ناز و سفید گذاشته

مرغ سیاه نازنین

نگاه می کرد روی زمین

می گفت من که سیاهم

چرا تخمم سفیده؟

تخم  به این سفیدی

کسی تا حالا ندیده

گفتم آره مرغ  سیاه

مرغ سیاه پاکوتاه

تخم میذاری رنگش سفید

مقوی و خیلی مفید

می پزم و می خورمش

خوشمزه س و خیلی لذیذ

مرغ سیاه پاکوتاه

با شادی قدقدا کرد

بازم شکرخدا کرد

منم براش دون  پاشیدم

خرده های نون پاشیدم

بچه های گلم، این داستان شما را یاد کدوم ضرب المثل انداخت؟

درسته،ضرب المثل این بود:« مرغ سیاه تخم سفید گذاشته...»

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: پسر بد

مطالب مرتبط:

خندونک

لطیفه

لطیفه باران

لطیفه نخودی

لطیفه

طنزهای جالب

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.