تبیان، دستیار زندگی
باید دو رکعت نماز بخوانم. الله اکبر … الله اکبر …
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چهل پنجره / پنجره هفتم


وضو میگیرم و یواش یواش بر میگردم. کنار تخت بابا یک جای خالی هست که میشود آنجا نماز خواند.


به زور از تخت پایین می آیم. صدای اذان نیامده؛ پس وقت نماز نیست؛ اما دلم میخواهد نماز بخوانم.

هوای حرم حال آدم را عوض میکند. دلم میخواهد همین نصف شبی راه بیفتم و بروم حرم و کنار ضریح نماز بخوانم؛ اما نمیشود؛ نمیتوانم.

چهل پنجره / پنجره هفتم

دستم را لب تخت میگیرم. خدا خدا میکنم سرم گیج نرود و راحت بروم وضو بگیرم.

به دیوار تکیه میدهم. باید بی سرو صدا بروم تا مامان و بابا بیدار نشوند؛ انگار دستشویی به اندازه یک کوچه از من فاصله گرفته. هر طور هست، میروم. شیر آب را یک کم بیشتر باز نمیکنم تا یک وقت مامان و بابا بیدار نشوند.

وضو میگیرم و یواش یواش بر میگردم. کنار تخت بابا یک جای خالی هست که میشود آنجا نماز خواند.

جانماز را برمی دارم. سرم گیج میرود. تخت دور سرم میچرخد. مینشینم. جانماز را پهن میکنم و همان طور نشسته، چادر روی سرم میاندازم.

چه نمازی باید بخوانم؟ چه نیتی باید بکنم؟ وقت نماز نیست. نمیدانم. فقط دلم میخواهد نماز بخوانم؛ اما سرم گیج میرود. هر طور شده، باید دو رکعت نماز بخوانم. الله اکبر … الله اکبر … مالک یوم الدین… سبحان ربی العظیم و…


منبع: دانستنیهای رضوی

بخش حریم رضوی