حمله اسراییل به سودان دلایل و پیامدها
نیمه شب 24 اکتبر سال جاری میلادی، جهان و آنچه جامعه بین المللی خوانده میشود، بار دیگر شاهد پدیدهای تحت عنوان«حمله رژیم صهیونیستی به کشوری دیگر به بهانه احتمال وجود تهدید در آینده» بود که طی 6 دهه گذشته به پدیدهای عادی و طبیعی تبدیل شده است.
آنچه زمانی حملات پیشگیرانه یا پیشدستانه خوانده میشد، هم اکنون به الگویی جاری و عادی در رفتار رژیم صهیونیستی تبدیل شده است و این موضوع بیش از هرچیز از نگرانی جدی این رژیم از بقا و حفظ موجودیت خود خبر میدهد.
رژیم صهیونیستی این بار به این بهانه که سودان یکی از مهمترین تامین کنندگان سلاح مقاومت به ویژه جنبش «حماس» است، اقدام به حمله به مجتمع تولید اسلحه «یرموک» در جنوب خارطوم، پایتخت سودان کرد، اما دلیل واقعی این حمله را باید در بیم و هراسهای رژیم صهیونیستی در حفظ موجودیت و ادامه بقایش ملاحظه کرد.
رژیم صهیونیستی به دلیل نداشتن ریشههای مشخص و قابل اتکای تاریخی در منطقه خاورمیانه، همواره نگران این امر مهم بود که موجودیت و بقایش در معرض تهدید قرار گیرد، به همین دلیل سیاست اتخاذ قدرت و تخریبی ندانستن جنگ همواره یکی از مهمترین ارکان سیاستگذاریهای تلآویو بوده است.
این درحالی است که به نظر میرسد، بین بقای رژیم صهیونیستی و اصول و قواعد حاکم بر جامعه بین المللی یک تعارض جدی وجود دارد.
رژیم صهیونیستی این بار به این بهانه که سودان یکی از مهمترین تامین کنندگان سلاح مقاومت به ویژه جنبش «حماس» است، اقدام به حمله به مجتمع تولید اسلحه «یرموک» در جنوب خارطوم، پایتخت سودان کرد، اما دلیل واقعی این حمله را باید در بیم و هراسهای رژیم صهیونیستی در حفظ موجودیت و ادامه بقایش ملاحظه کرد
جامعه بین المللی که به شکل امروزین شاهد آن هستیم، را باید رهاورد تحولات تاریخی اروپای پس از قرون وسطی برشمرد. جنگهای دولتهای مدرن اروپایی که باید آن را نبرد بین مسیحیت کاتولیک و تعالیم پروتستانیزم به شمار آورد، در جنگهای 30 ساله (1618 تا 1648) به اوج خود رسید که به مرگ حدود یکسوم از جمعیت اروپا منجر شد، اما پایان این جنگها به «قراردادهای وستفالی» انجامید که دولتهای مستقل اروپایی را به رسمیت شناخت. براین اساس باید وستفالی را به عنوان سر آغاز و سر منشاء تشکیل جامعه بین المللی کنونی به شمار آورد.
در این جامعه بین المللی آنچه به عنوان یک اصل مهم و غیر قابل انکار مطرح شد، آن بود که دولتهایی با حاکمیت مستقل که تحت حاکمیت هیچ قدرت فراملی قرار ندارند، باید با یکدیگر به همزیستی برسند و در شرایطی صلحگونه در کنار هم زندگی کنند.
همچنین از جمله اصول مهم مورد پذیرش این جامعه بین المللی «استقلال کشورها» قلمداد شده است و قرارداد منجر به تضمین آن، «حاکمیت ملی» است. به این ترتیب، احترام به حاکمیت ملی کشورها که بر اساس «اصل عدم دخالت در امور آنها» شکل گرفته است، یکی از اصول و قواعد اصلی در جامعه بینالمللی به شمار آمد.
در چنین شرایطی و با توجه به آنچه گذشت، اگر احترام به حاکمیت ملی کشورها و اصل عدم تجاوز به عنوان اصلیترین قواعد جامعه بین المللی شناخته شود، آن گاه رفتار رژیم صهیونیستی در حملات پیشگیرانه و پیشدستانه مستمر به کشورهایی چون عراق، سوریه و در این اواخر به سودان را باید چگونه ارزیابی کرد، آیا نباید آن را در تعارض با قواعد جامعه بین المللی تعریف کرد.
به عبارت دیگر، از آنجا که جامعه بین المللی فاقد یک قدرت فراملی برای تضمین بقای خویش است، بقای آن بالطبع نیازمند بقای قواعد آن است و وقتی رژیم صهیونیستی نقض این قواعد را به یک سنت تبدیل میکند، در عمل اینگونه به دیگر کشورها و همچنین جامعه بین المللی القا میکند که با تمام قوا کمر به نابودی جامعه بین المللی بسته است، اگرچه مقامات این رژیم در ادعاهای خویش، خود را حامی جامعه بین المللی عنوان و ادعا کردهاند که رهبران تنها دموکراسی در منطقه خاورمیانه هستند.
نکته قابل تامل در این اقدام تجاوزکارانه محکومیت لفظی آن بود، به عبارت دیگر حداقل انتظاری که در شرایط نقض اوصل و قواعد مشترک جامعه بین المللی وجود دارد، محکوم کردن این اقدام از سوی اعضای جامعه بین المللی است، اما غرب که به اصطلاح خود بنیانگذار این جامعه پس از وستفالی بوده است، در برابر آن سکوت اختیار کرد
به این ترتیب، اگر بقای رژیم صهیونیستی در نقض حاکمیت دیگر کشورها خلاصه شده است و این رژیم به خود اجازه میدهد، به جای تمام نهادهای بین المللی تصمیم بگیرد و تصمیمات خود را به شخصه به اجرا بگذارد و از سوی دیگر جامعه بین المللی در برابر این رفتارها سکوت پیشه کند، نمیتوان به بقای جامعه بین المللی امید بست. حتی میتوان گفت جامعه بین المللی هماکنون نیز از معنای واقعی خود تهی و فارغ شده است، چه رسد به اینکه رویای غرب درباره تشکیل «جامعه جهانی» محقق شود و رنگ عینی به خود بگیرد.
نکته قابل تامل در این اقدام تجاوزکارانه محکومیت لفظی آن بود، به عبارت دیگر حداقل انتظاری که در شرایط نقض اوصل و قواعد مشترک جامعه بین المللی وجود دارد، محکوم کردن این اقدام از سوی اعضای جامعه بین المللی است، اما غرب که به اصطلاح خود بنیانگذار این جامعه پس از وستفالی بوده است، در برابر آن سکوت اختیار کرد.
ایالات متحده نیز به عنوان متحد و همپیمان اصلی رژیم صهیونیستی نه تنها اینگونه اقدامات تلآویو را محکوم نکرده است، بلکه به نظر نمیرسد که از آن ناراضی هم باشد و این در شرایطی رخ میدهد که «باراک اوباما»، رئیس جمهوری ایالات متحده به طور مستمر و مکرر از وحدت جامعه بین المللی در برابر آنچه تهدید هستهای ایران خوانده میشود، سخن میگوید، این درحالی است که نه تنها بسیاری از کشورهای جهان نظیر اعضای جنبش عدم تعهد به چنین تهدیدی باور ندارند، حتی جامعه اطلاعاتی آمریکا نیز آن را تایید نکرده است.
به این ترتیب جامعه بین المللی با موازین و معیارهای دوگانهای که در پیش گرفته است، در عمل کمر به قتل خود بسته است، چون با این رفتار اولین موضوع و امری که قربانی میشود، اصول و قواعد مشترکی است که باید حافظ حاکمیت دولتها به عنوان بازیگران اصلی در عرصه بین الملل باشند.
جامعه بین المللی باید آگاه باشد که سودان تنها قربانی حمله نظامی 4 فروند هواپیمای ارتش صهیونیستی نخواهد بود، بلکه تمام جهان باید هزینههای چنین رفتاری را بپردازد و تبعات این حمله اگر هم اکنون مقابل آن گرفته نشود، به زودی دیگر کشورهای منطقه و جهان را خواهد گرفت و همه چیز را قربانی منافع صهیونیستها خواهد کرد.
قبس زعفرانی بخش سیاست تبیان