تبیان، دستیار زندگی
اگر در میان شما کسی هست که مخالفت اسلام باشد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چهل پنجره / پنجره بیستم


از سایر امتهای گذشته هم اخبار رسیده؛ این که پیامبرانی آمده اند. از معجزه موسی و عیسی و محمد (ص) هم خبر آمده. پس چه عذری دارید که براساس همین خبرها به پیامبری زرتشت اقرار میکنید که چیزی آورده که غیر از او کسی نیاورده.


در دل آنها که برای بحث و جدل با امام به بارگاه مأمون آمده بودند، دلهره و اضطراب نشسته بود. نه توان و جرأت بحث با امام را داشتند و نه روی سرباز زدن از گفت و گو را.

چهل پنجره / پنجره بیستم

امام رو به رأس الجالوت، بزرگ یهودیان کرد و با او از تورات سخن گفت و از اشاره تورات به آمدن محمد (ص).

رأس الجالوت دلیل امام را نمیپذیرفت؛ اما وقتی امام برای او از تورات و زبور دلیل آورد و از رأس الجالوت چند سۆال کرد، او در پاسخ ماند و سکوت کرد.

نوبت به هربز اکبر رسید که بزرگ آتش پرستان بود.

امام از او پرسید: تو که زرتشت را پیامبر خود میدانی، چه دلیلی بر نبوت او داری؟

او معجزه ای داشت که قبل از او کسی نیاورده بود. ما معجزه او را ندیدیم؛ اما گذشتگان مان از معجزه او برای ما گفته اند. امام فرمود: پس از اخباری که به شما رسیده، پیروی کرده اید و به پیامبری زرتشت ایمان آورده اید؟

هربز اکبر سر تکان داد و گفت: بله، همین طور است؟

از سایر امتهای گذشته هم اخبار رسیده؛ این که پیامبرانی آمده اند. از معجزه موسی و عیسی و محمد (ص) هم خبر آمده. پس چه عذری دارید که براساس همین خبرها به پیامبری زرتشت اقرار میکنید که چیزی آورده که غیر از او کسی نیاورده؛ اما معجزه موسی و عیسی و محمد (ص) را هم که غیر از آنها کسی نیاورده، نمیپذیرید و به آنها ایمان نمی آورید؟

هربز اکبر سر پایین انداخت و درمانده سکوت کرد و هیچ نگفت. کلام او را در خود فرو برد.

سپس امام رو به جمعیتی کرد که برای شنیدن گفت و گو آمده بودند و گفت: اگر در میان شما کسی هست که مخالف اسلام باشد، بدون شرم و خجالت برخیزد و سۆال کند.

از میان جمع، عمران صابی بلند شد. او یکی از سخنوران مخالف اسلام بود و تا آن زمان هیچ کس نتوانسته بود دلایل او را رد کند و کسی جرأت بحث کردن با او را نداشت.

عمران رو به امام کرد و گفت: ای عالم و دانا، اگر خودت ما را نمیخواندی که از تو سۆال کنیم، من هرگز برنمی خاستم. آیا اجازه دارم سۆال کنم؟

امام فرمود:

چهل پنجره / پنجره بیستم

هر چه میخواهی، بپرس؛ اما در شنیدن پاسخ، انصاف پیشه کن و از کلام سست و دروغ بپرهیز.

به خدا سوگند اگر آنچه را که میپرسم، برایم ثابت کنی، هرگز آن را رها نمیکنم.

عمران از امام سۆال کرد و پاسخ شنید و باز سۆال کرد. آنقدر سۆال و جواب بین عمران صابی و امام رد و بدل شد تا وقت نماز رسید.

امام گفت: وقت نماز است.

مولای من، دل من با گفته های شما رقیق و نازك شد. چیزی نمانده که حقیقت برای من معلوم شود. کمی دیگر صبر کنید. امام فرمود: اول نماز میگزاریم. امام برای نماز وارد خانه شد و مردم پشت سر محمد بن جعفر به نماز ایستادند و نقره هم نمازش را نشسته خواند.


منبع: دانستنیهای رضوی

بخش حریم رضوی