تبیان، دستیار زندگی
هرگز کسی از عالمان و بزرگان دینهای دیگر، برای بحث با ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چهل پنجره / پنجره بیست و یکم


ای نوفلی، آنچه امروز گذشت، در من ترسی به وجود آورد. میترسم این مرد، مأمون، به برادرزاده ام حسد بورزد و او را به شهادت رساند یا او را گرفتار کند.


امام برگشت. مردم منتظر بودند تا بحث ادامه پیدا کند. عمران صابی بیش از همه لحظه شماری میکرد.

با ورود امام، قلبش به تپش افتاد. عمران باز از امام سۆال کرد و جواب شنید. سۆال کرد و جواب شنید و در آخر، لرزشی تن عمران را در بر گرفت، حالش منقلب شد، شهادتین را بر زبان راند و رو به قبله، به سجده افتاد و اسلام آورد.

چهل پنجره / پنجره بیست و یکم

از آن پس، دیگر هرگز کسی از عالمان و بزرگان دینهای دیگر، برای بحث با امام نیامد و از او سۆالی نپرسید.

بحث و گفت و گو تا شب به درازا کشید و با اسلام آوردن عمران صابی، مجلس تمام شد.

امام برخاست و به خانه رفت.

از آنچه گذشت، ترسی در دل محمد بن جعفر صادق، عموی امام رضا نشست. محمد نوفلی را خواست و گفت:

ای نوفلی، آنچه امروز گذشت، در من ترسی به وجود آورد. میترسم این مرد، مأمون، به برادرزاده ام حسد بورزد و او را به شهادت رساند یا او را گرفتار کند.

از قول من به برادرزاده ام بگو: عمویت از اینکه تو را در این بحثها شرکت کنی، میترسد و دوست دارد که از این جلسات دوری کنی.

دلشوره بدی در دل نوفلی افتاده بود. دلش گواهی اتفاق بدی را میداد. مأمون در آتش حسد و غضب میسوخت و از کرده ی خود پشیمان بود.


منبع: دانستنیهای رضوی

بخش حریم رضوی