تبیان، دستیار زندگی
امام راه افتاد، از بارگاه مأمون بیرون آمد و به خانه رفت....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چهل پنجره / پنجره بیست و دوم


ناگهان خوشه انگور به زمین پرتاب شد. امام برخاست. نقره نتوانست تکان بخورد. لبهایش روی هم کلید شد.


هر چه نقره فریاد میکشید، صدایی از گلویش بیرون نمی آمد. نه کسی به او نگاه میکرد و نه کسی صدایش را میشنید. مدتی بود که امام به بارگاه مأمون آمده بود.

پس از نماز صبح، مأمون، مأمور پی امام فرستاده بود. امام جامه پوشید و کفش به پا کرد و ردا بر دوش انداخت و همراه مأمور به مجلس مأمون آمد.

چهل پنجره / پنجره بیست و دوم

طبق طبق میوه های رنگارنگ پیش روی مأمون بود و مأمون مشغول خوردن انگور.

امام که وارد شد، نقره باز هم او را واضح ندید. مأمون برخاست و با امام نشست و بعد خوشه ای انگور برداشت.

نقره فریاد کشید؛ اما بی صدا. برخاست. تن بیمارش، توان ایستادن نداشت. باید کاری میکرد. پاهایش مثل دو ساقه نی باریک و ناتوان، میلرزیدند. برخاست تا خود را به امام برساند و نگذارد که امام از انگور زهر آلود بخورد.

مأمون گفت: از انگور تناول نما.

حضرت فرمود: مرا از خوردن این انگور معاف کن. مأمون اصرار کرد. نقره دوید؛ اما نرسید. حال بدی داشت، در بارگاه مأمون بوی تند الکل پیچیده بود و نقره دل شوبه گرفته بود. مأمون باز اصرار کرد، نقره باز فریاد کشید و دست تکان داد. پاهایش از زانو تا خوردند. نقره خود را روی زمین کشید. زبان نقره سوخت.

ناگهان خوشه انگور به زمین پرتاب شد. امام برخاست. نقره نتوانست تکان بخورد. لبهایش روی هم کلید شد.

امام راه افتاد، از بارگاه مأمون بیرون آمد و به خانه رفت.

نقره بی جان بر زمین افتاد. نه پاهایش حرکت میکرد نه دستهایش؛ انگار دست و پایش را بسته بودند. نفسش به سختی میرفت و می آمد. انگار او هم از انگور زهرآلود خورده بود. دهانش تلخ مزه بود. تنها پلک هایش باز و بسته میشد. لحظه ای بعد، از خانه امام صدای شیون بلند شد. صدای ضجه همه جا را گرفت. تمام تن نقره سوخت. نقره در دل فریاد کشید … میدید که امام را میبرند تا به خاك بسپارند.

مأمون برای دفن آمده بود. دستور داد جایی را نزدیک قبر پدرش بکنند. غلامان هر چه زدند، زمین نشکافت. و پیکر امام، در جای دیگری روبه قبله، در میان اشک و گریه و زاری یارانش به خاك سپرده شد.

نقره هق هق میکرد و تنها صدای امام را میشنید که قبل از شهادت میگفت:

تربت من، محل زیارت شیعیان و دوستانم میشود. هر کس مرا در غربت زیارت کند، در روز قیامت من او را زیارت میکنم.


منبع: دانستنیهای رضوی

بخش حریم رضوی