امام علی علیه السلام از مردم مى خواهد که خیلى راحت و بدون هیچ ترس و هراسى با او سخن بگویند: با من سخنانى که با گردنکشان گفته مى شود، نگویید و آنچه را از مردم خشمگین پنهان کرده، از من پنهان ننمایید .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهرا رضاییان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آزادی بیان؛ سفارش امام علی(علیه‌السلام)


امام علی علیه السلام از مردم مى خواهد که خیلى راحت و بدون هیچ ترس و هراسى با او سخن بگویند:  با من سخنانى که با گردنکشان گفته مى شود، نگویید و آنچه را از مردم خشمگین پنهان کرده، از من پنهان ننمایید .
امام علی

آزادی از آن جهت که هر شخص نسبت به آزادى خود و دیگران مکلف است، دو نوع است: آزادى معنوى و آزادى اجتماعی. آنجا که انسان مکلف است خود را برده و بنده خرافات فکرى و هواهاى نفسانى قرار دهد، آزادى جنبه درونى و باطنى دارد و آنجا که دیگران مکلفند نسبت به او و راه و مسیر او قید و بندى ایجاد نکنند، آزادى جنبه خارجى و بیرونى دارد.(1) تفاوت مکتب انبیا و مکتب هاى بشرى در این است که انبیا افزون بر آزادى اجتماعى، آزادى معنوى را نیز برای مردم به ارمغان آورده اند. آزادى معنوى همچون آزادى اجتماعى مقدس است و آزادى اجتماعى نیز بدون آزادى معنوى میسر و عملى نمى باشد. جامعه بشرى امروز مى کوشد آزادى اجتماعى را تأمین کند، ولى به دنبال آزادى معنوى نمى رود؛ یعنى نه نمى تواند و نه تواناییش را دارد؛ زیرا آزادى معنوى را فقط از طریق نبوت، دین، ایمان و کتاب هاى آسمانى می توان تأمین کرد.(2)

انسان دارای شهوت، غضب، حرص، طمع، جاه ‏طلبى و افزون ‏طلبى و قواى دیگر است، اما در مقابل عقل، فطرت و وجدان عقلانى دارد. در باطن و درون آزاد یا برده و بنده است؛ یعنى ممکن است بنده حرص و طمع، شهوت و افزون ‏طلبى خود شود و یا از همه این ها آزاد باشد. از نظر اجتماعى نیز آزاد است و زیر بار ذلت و بردگى نمى رود و آزادى خودش را در اجتماع حفظ مى کند. امام علی علیه السلام منشأ فتنه و فسادها را پیروى از خواهش هاى نفسانی می شمرد.(3)

کسى که گرفتار حرص، طمع و آرزوهاى خویش باشد، همیشه به دنبال مال و متاع دنیایى و مادى و مدام در کوشش است که بیشتر جمع کند، خواستن او هیچ حد و مرزى ندارد. اسیر مال و منال این دنیاست و تا زمانى که از طمع چشم نپوشد، آزاد و رها نمى گردد. امام علی علیه السلام که خود آزادى درونى دست یافته است، می فرماید: < آیا قناعت مى کنم که به من بگویند زمامدار و سردار مۆمنان؟>.(4) حضرت قیمت وجودى خود را بالاتر از این مى دید که با رسیدن به مقام حکومت قانع شود؛ زیرا اسیر جاه و مقام نبود که با رسیدن به آن خوشحال شود. در سخن دیگری می فرماید: < و چگونه به کسى ستم نمایم، براى نفسى که با شتاب به کهنگى و پوسیدگى باز مى گردد و بودنش در زیر خاک به طول مى انجامد>.(5)

از دیگر موارد آزادى اجتماعى، آزاد بودن مردم در انتخاب حاکم و زمامدار حکومت مى باشد. امام علی علیه السلام در یکى از خطبه‏هاى خود چنین مى فرماید:< پس از قتل عثمان براى بیعت به من روى آوردید، مانند روى آوردن نوزاییده‏ ها به فرزندانشان. پى در پى مى گفتید: آمده ‏ایم بیعت کنیم. دست خود را به هم نهادم، شما بازکردید و آن را عقب بردم شما به سوى خود کشیدید>

آزادی های اجتماعی

انسان علاوه بر آزادی معنوی، به آزادی اجتماعی نیز  نیازمند است. در فضاى اجتماع انسان نیازمند به زندگى اجتماعى است. فضاى اجتماعى باید براى رشد و تکامل و پرورش مساعد باشد و براى رشد و تکامل افراد و استفاده آن ها از حقوق طبیعى و اجتماعی شان مانعى ایجاد نکند. آزادى اجتماعى از نظر اسلام فوق العاده مقدّس و محترم است و بهترین شاهد این مطلب خلافت حضرت على علیه‏السلام مى باشد.(6) احزاب مختلف در دستگاه خلافت امام داراى آزادی هاى مشروع خود بودند. امام على علیه‏السلام هیچ گاه به بهانه عدم بیعت آنان و یا به بهانه تمرّد خوارج از اطاعت او و یا به سبب اینکه خوارج به ایشان توهین کردند و حضرت را خارج از دین معرفى کردند، حقوق و سهم بیت ‏المال آن ها را قطع نکرد و امنیت جانى یا مالى ایشان را سلب نکرد. امام علیه‏السلام فقط در مورد دست ‏اندازى آن ها به حقوق مالى، جانى یا امنیتى مسلمانان در برابر آن ها مى ایستاد و با آن ها به جنگ مى پرداخت و همواره در ابتداى جنگ به نصیحت، موعظه و مذاکره مى پرداخت و هرگز شروع به جنگ نمى کرد و سخت از آن پرهیز داشت.

سخنرانی

امام علیه‏السلام به کارگزاران خود درباره رفتار با رعیت هاى مشرک چنین مى فرماید: <کشاورزان شهرى که تو در آن حکمفرما هستى، از درشتى و سخت دلى و خوار داشتن و ستمگرى تو شکایت نموده ‏اند و من اندیشه نمودم، آنان را شایسته نزدیک شدن تو ندیدم. به جهت آنکه مشرک هستند و نه در خور دور شدن و ستم کردن به جهت آنکه (با مسلمانان) پیمان بسته ‏اند، پس با ایشان مهربانى آمیخته با سختى را شعار قرار داده و با آن ها بین سخت دلى و مهربانى رفتار کن> .(7) حضرت در این سخن به طور کامل طرز رفتار و برخورد با غیر مسلمانان ‏را که در جامعه اسلامى زندگى مى کنند، بیان کرده و دستور داده است که کارگزاران حقوق آن ها را محترم بدارند و با آن ها به مهربانى رفتار کنند. البته نه تا آن حد که کنترل آن ها از دستشان خارج شود؛ بلکه باید مراقب آن ها باشند تا مبادا قصد ضربه زدن به جامعه اسلامى را داشته باشند؛ یعنى در عین اینکه آزاد هستند، باید مراقبشان بود. 

 

آزادی بیان

نمونه دیگر از انواع آزادی هاى اجتماعى، آزادى بیان است که همواره مورد توجه امام على علیه‏السلام بوده است. ایشان در نامه معروفشان به مالک اشتر چنین مى فرماید: <و پاره ‏اى از وقت خود را براى نیازمندان قرار بده که در آن وقت خویشتن را براى ایشان آماده ساخته، در مجلس عمومى بنشین؛ پس براى خدایى که تو را آفریده، فروتنى کن و لشکریان و دربانان از نگهبانان و پاسداران خود را باز دار تا سخنران ایشان بی لکنت و گرفتگى زبان و بی ترس و نگرانى سخن گوید، که من از رسول خدا بارها شنیدم که مى فرمود: هرگز امتى پاک و آراسته نگردد که در آن امّت، حقّ ناتوان بی لکنت و ترس و نگرانى از توانا گرفته نشود>(8) و در جایى دیگر از مردم مى خواهد که خیلى راحت و بدون هیچ ترس و هراسى با او سخن بگویند: < با من سخنانى که با گردنکشان گفته مى شود، نگویید و آنچه را از مردم خشمگین پنهان کرده، از من پنهان ننمایید.(9)

کسى که گرفتار حرص، طمع و آرزوهاى خویش باشد، همیشه به دنبال مال و متاع دنیایى و مادى و مدام در کوشش است که بیشتر جمع کند، خواستن او هیچ حد و مرزى ندارد. اسیر مال و منال این دنیاست و تا زمانى که از طمع چشم نپوشد، آزاد و رها نمى گردد. امام علی علیه السلام که خود آزادى درونى دست یافته است، می فرماید: آیا قناعت مى کنم که به من بگویند زمامدار و سردار مۆمنان؟

یکى دیگر از مصادیق آزادى اجتماعى، آزادى عقیده است. اسلام عقیده ‏اى را که بر مبناى تفکر باشد، مى پذیرد و اساساً غیر از این عقیده را قبول ندارد. آزادى این عقیده، آزادى فکر است؛ اما عقایدى را که بر مبناهاى وراثتى و تقلیدى و از روى جهالت به خاطر فکر نکردن و تسلیم شدن در مقابل عوامل ضد فکر در انسان پیدا شده است، هرگز به نام آزادى عقیده نمى پذیرد.

از دیگر موارد آزادى اجتماعى، آزاد بودن مردم در انتخاب حاکم و زمامدار حکومت مى باشد. امام علی علیه السلام در یکى از خطبه‏هاى خود چنین مى فرماید: < پس از قتل عثمان براى بیعت به من روى آوردید، مانند روى آوردن نوزاییده‏ ها به فرزندانشان. پى در پى مى گفتید: آمده ‏ایم بیعت کنیم. دست خود را به هم نهادم، شما بازکردید و آن را عقب بردم شما به سوى خود کشیدید> (10) و در نامه دیگری چنین می نویسد: < و مردم بدون اکراه و اجبار از روى میل و اختیار با من بیعت نمودند>.(11)

در حالى که در انتخاب خلفاى دیگر رأى و نظر مردم دخالتى نداشته است. یکى از آن سه خلیفه به وسیله شوراى شش نفره انتخاب شد و دیگرى نیز توسط خلیفه قبلى به روى کار آمد.

 

پی نوشت ها :

1. یزدى، حسین، آزادى از دیدگاه استاد مطهرى،  ص 21ـ22.

2. همان، ص 75ـ76.

3. نهج البلاغه، خطبه 50.

4. همان، نامه 45.

5. همان، خطبه 215.

6. آزادى از نگاه استاد مطهرى، ص 141ـ142.

7. نهج البلاغه، خطبه 155.

8. همان، نامه 53.

9. همان، خطبه 207.

10. همان، خطبه 137.

11. همان، نامه 10.

                                                                                                                                                         زهرا رضائیان

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.