تبیان، دستیار زندگی
گفت‌وگو با حجت‌الاسلام هاشمی به بهانه 24امین سالگرد شهادت شهید سیدمجتبی هاشمی، فرمانده جنگ های نامنظم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به نام پدر


گفت‌وگو با حجت‌الاسلام هاشمی فرمانده جنگ های نامنظم .

شهید سیدمجتبی هاشمی

آقای هاشمی! پدر بزرگوار شما نسبت به خیلی از فرماندهان شهید جنگ ما گمنام مانده‌اند. برای اینکه خواننده‌های ما آشنایی بیشتری با خانواده این شهید عزیز پیدا کنند مصاحبه را با چند سۆال درباره خودتان شروع می‌کنم، اینکه اهل کجا هستید و چند ساله بودید که پدرتان شهید شد؟‏

بسم‌الله الرحمن الرحیم. اصلیت ما تهرانی است. جد ما، آیت‌الله سیدمحمد هاشمی قندی، تاجر بزرگ قند ایران بود. ایشان الان چند مسجد دارند که یکی از آنها واقع در خیابان تختی است. بخشی از فیلم اخراجی‌های یک نیز در این مسجد ساخته شده است و الان جزو آثار میراث فرهنگی است. خودم هم 30 سال سن دارم و شش سال داشتم که پدرم شهید شد. پدرم در تاریخ 28 اردیبهشت سال 64 شهید شد. ما در مجموع هفت خواهر و برادر هستیم.

با توجه به اینکه در زمان شهادت پدرتان شش سال بیشتر نداشتید انتظار ندارم که به‌طور مستقیم و حضوری ایشان را شناخته باشید، لذا علی‌القاعده باید از شنیده‌ها و جست‌وجوهایتان درباره ایشان بپرسم و اینکه چطور پدرتان را شناختید؟‏

چهارم دبستان بودم که شروع به کار تبلیغاتی برای آقا سید کردم. به ظاهر 10 سالگی به این کارها نمی‌خورد ولیکن بنده خیلی عاشق ایشان بودم، به طوری که پول توجیبی‌هایم را به دور از چشم مادرم جمع می‌کردم تا بتوانم عکس‌های شهید هاشمی را با همان پول اندک چاپ کنم. یادم می‌آید یکی، دو بار به‌خاطر این کار از شدت گرسنگی حالم بد شد ولی هیچ وقت نمی‌گذاشتم مادرم متوجه شود. مادرم می‌دانست که من چقدر به شهید هاشمی علاقه دارم. همه فرزندان شهید هاشمی به ایشان علاقه دارند ولی فکر می‌کنم که دوست داشتن من نسبت به بقیه خواهرها و برادرها اندکی تفاوت داشت؛ تا الان هم همین‌طور است. در زنگ تفریح و ورزش مدرسه به نمازخانه می‌رفتم و شروع می‌کردم به نماز و قرآن خواندن برای آقا سید. فکر می‌کنم بالای 800 نگاتیو حلقه فیلم از ایشان را در آن زمان چاپ کردم. خب! این نشان‌دهنده علاقه زیاد من نسبت به ایشان بود. ‏

عکس‌ها از پدرتان چه تصوری در ذهن شما ایجاد می‌کردند؟

این عکس‌ها برای من خیلی جذاب بود، بویژه عکس‌هایی که ایشان را در حال نماز نشان می‌داد. من در قنوت شهید هاشمی حالت خاصی می‌دیدم. فکر می‌کردم ایشان واقعاً در حال صحبت کردن با معبود است. ضمن اینکه پدرم در آن زمان تیپ منحصر به فردی داشت. اگر دوست داشتید راجع به این هم صحبت می‌کنیم که چرا ایشان به‌عنوان یک فرمانده چنین تیپی داشتند. پسر چه‌گوآرا دو سال پیش به ایران آمد، در بهشت زهرا (س) وقتی عکس‌های آقا سید را دید خیلی تعجب کرد و همین باعث شد تا 2هزار عکس شهید هاشمی را با خودش به کوبا ببرد.‏

من در قنوت شهید هاشمی حالت خاصی می‌دیدم. فکر می‌کردم ایشان واقعاً در حال صحبت کردن با معبود است. ضمن اینکه پدرم در آن زمان تیپ منحصر به فردی داشت. اگر دوست داشتید راجع به این هم صحبت می‌کنیم که چرا ایشان به‌عنوان یک فرمانده چنین تیپی داشتند. پسر چه‌گوآرا دو سال پیش به ایران آمد، در بهشت زهرا (س) وقتی عکس‌های آقا سید را دید خیلی تعجب کرد و همین باعث شد تا 2هزار عکس شهید هاشمی را با خودش به کوبا ببرد.‏

درباره فعالیت‌های مبارزاتی ایشان در قبل از انقلاب برای ما توضیح دهید.

‏عمق فعالیت‌های انقلابی شهید هاشمی از سال 1342 شروع می‌شود. ایشان با شهید اندرزگو و گروه فداییان اسلام همکاری و در واقعه 15 خرداد 42 هم شرکت داشت. شهید هاشمی در این مبارزات چند تا از خودروهای ارتشی را به آتش می‌کشد، همین موضوع باعث می‌شود تا ایشان مدتی به جنگل‌های شمال پناه ببرد چرا که حکومت می‌خواست وی را دستگیر کند. از طرفی ایشان عکس‌ها، نوارها و اعلامیه‌های حضرت امام (ره) را در استان تهران و استان‌های همجوار پخش می‌‌کردند. پدرم گروهی قریب به 40 نفر از لوطی‌‌های حزب‌اللهی تشکیل داده بود که شب‌ها روی دیوار علیه نظام ستمشاهی شعار می‌نوشتند. شعری هم می‌خواند به این مضمون که وقت، وقت خواب نیست. وقت، وقت انقلاب است، امام را تنها نگذاریم.

عکس‌هایی که از شهید هاشمی دیده‌ام نشان می‌دهند ایشان از فرم بدنی مناسب و ورزشکاری برخوردار بوده‌اند. سبک چریکی مبارزات ایشان نیز بی‌ارتباط با این موضوع نبوده. زمینه این مهارت‌های چریکی کجا بوده است؟

پدرم قبل از انقلاب و در سن جوانی عضو گروه کلاه‌سبزها بود و آموزش‌های رزمی را نیز در آنجا دیده بود، ضمن اینکه ایشان با همه ورزش‌ها آشنا بودند. آقا سید باستانی‌کار بود، یک جفت میله باستانی داشت که داده بود درونش را با سرب پر کنند تا سنگین شود. خاطره‌ای در همین رابطه بگویم؛ روزی یکی از جاهلان به زورخانه می‌آید و شروع به کری خواندن با آقاسید می‌کند. مسابقه می‌گذارند ولی آن فرد حتی یک بار هم نمی‌تواند میله را بالا ببرد. این را از بابت تأیید حرف شما گفتم. قدرت بدنی ایشان خیلی بالا بود. ایشان وقتی به سربازی می‌رود فرماندهانش اصرار می‌کنند که عضو گروه ویژه شود.‏

اشکتان را نبینم

چرا شهید هاشمی شیوه مبارزات چریکی را انتخاب کرده بود؟

چه‌گوآرا یک کتاب دارد که در همین‌باره صحبت کرده؛ اینکه چرا با وجود ارتش باید جنگ‌های نامنظم نیز داشت؟ بعضی‌ها در اوایل جنگ می‌گفتند، جنگ‌های نامنظم معنا ندارد ولی بعداً به اشتباهشان اعتراف کردند.‌‌ ای کاش شهید چمران و شهید هاشمی بودند و دلایل خودشان را می‌گفتند. من فقط به یک نکته اشاره کنم، اینکه در اوایل جنگ ارتش و سپاه به درستی شکل نگرفته بودند و این موضوع، ضرورت مبارزات چریکی را ایجاب کرد.

‏به سوابق همکاری شهید چمران و شهید هاشمی اشاره داشتید، در عکس‌ها نیز این دو شخصیت زیاد کنار هم دیده می‌شوند.

‏ما وقتی درباره نقش مردم در جنگ صحبت می‌کنیم باید بگوییم که چه کسانی اینها را جمع‌آوری و سازماندهی می‌کردند. سردار کوثری در یادواره شهید هاشمی گفت، وقتی امام (ره)فرمان تشکیل ارتش 20 میلیونی را داد خیلی از بزرگان مملکت گفتند ما کلا چقدر هستیم که 20 میلیون هم رزمنده داشته باشیم. در این میان دو نفر سریع‌تر از بقیه به فرمان امام(ره) عمل کردند؛ یکی شهید چمران بود و دیگری شهید هاشمی. ایشان در شرایط اوایل جنگ که ارتش و سپاه خیلی سخت عضوگیری می‌کردند بسیاری از نیروهای مردمی را جمع‌آوری و سازماندهی کرد. ‏

تصور می‌کنید نسل سوم- چهارم بویژه نسل‌های بعد انقلاب چقدر پدر شما را بشناسند؟ فکر می‌کنید از ایشان به‌عنوان یک قهرمان یاد کنند یا یک الگو؟

من دوست دارم ایشان را به‌عنوان یک پهلوان بشناسند. من می‌گویم چرا جوان‌های ما باید سراغ آرنولد بروند، چرا در سالن‌های پرورش اندام، آمپول‌های آنچنانی به خودشان می‌زنند تا تنشان به اصطلاح باد کند یا می‌روند دنبال راکی‌ها و... ما کسی همچون شهید هاشمی را داریم که پسر چه‌گوارا آمده و 2هزار قطعه عکس از او را با خودش به یادگار برده. پسر چه‌گوارا نام شهید هاشمی را نمی‌دانست ولی با افتخار کنار عکس او ایستاد و عکس یادگاری گرفت. خب این نشان‌دهنده این است که چه رابطه‌های خوبی دارد برقرار می‌شود. شهید هاشمی نه‌تنها خوش‌تیپ بود بلکه باطن زیبایی نیز داشت و یک شیعه علوی جذاب بود، پس چرا نباید کار کنیم؟ ایشان یکصد نفر از نیروهای کمیته را سازماندهی می‌کنند و به صورت داوطلبانه به کمک نیروهای شهید بروجردی در کردستان می‌روند و نخستین گروه ضربت را در آنجا ایجاد می‌کنند. من عکس‌های‌ شهید هاشمی را بزرگ کرده‌ام و کنار مزارش گذاشته‌ام تا همه استفاده کنند. جالب اینجاست که حتی دختران دانشجو و غیردانشجو نیز زیاد بر سر مزار پدرم می‌آیند و کنار ایشان دعای توسل و نماز می‌خوانند. وقتی از آنها می‌پرسم از شهید هاشمی چه چیزی می‌دانید، می‌گویند دوست شهید چمران بوده. من وقتی این لحظات را می‌بینم به بابا می‌گویم حالا دیگر پسر و دخترهای زیادی داری، هم عروس و داماد داری، هم نوه و نتیجه. به شوخی به ایشان می‌گویم، ما دیگر در این وسط چه جایی داریم؟ ما که هستیم؟ این همه فرزندداری، خوشا به حالت! و خوشحالم که این اتفاق افتاده، چرا که سال‌ها آن قبر بدون زائر بود ولی الان آنقدر کار شده که این مزار را می‌شناسند و به طرف آن هجوم می‌آورند. چند وقت پیش حاج‌علی فضلی کنار عکس شهید هاشمی سلام نظامی داد و با آن عکس گرفت و این خیلی برای من ستودنی بود.

حرف آخر...

شهید سیدمجتبی هاشمی موجب فخر ماست. ایشان حافظ دعای کمیل بود. کسی بود که نخستین مسجد را در خط مقدم جبهه ساخت. شهید هاشمی کسی است که با منافقین صحبت می‌کرد تا راهنمایی‌شان کند و در جواب آنهایی که به این شیوه او انتقاد می‌کردند، می‌گفت اسلام دلیل دارد و ما صاحب دلیل و برهان هستیم، انقلاب ما اصیل، مستدل و با منطق است

فرآورری عاطفه مژده

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: وطن امروز و سبکبالان