همایش سبز ولایت
نوری سبز، از عمق کهکشانها درخشیدن گرفته بود و مثل ابر دلانگیز بهاری، بر بیکرانههای آسمان گسترده میشد.
زمین در بُهت نوروزی شگفت، خود را میآراست و آسمان غوغاییترین روز خویش را در ازدحام فرشتگان نظاره میکرد.
جشنی بینظیر در راه بود، جشنی که عطر دلانگیز نوروز را، لحظه لحظه، به مشام آسمانیان میرسانید و آنها را از رستاخیز زمین، شگفت زده میکرد.
حتی تمام پیامبران، نشسته بر ارّابههای نور، از آسمان، راهیِ سرزمین «حجاز» بودند تا در جشن بزرگ و بیهمانندِ «ولایت» شرکت کنند. یعنی همان حلقه اتصال نبوّت و امامت؛ یعنی همان ادامه راه انبیاء؛ یعنی آغازی زیبا و بشکوه، در مسیر هدایت مردم؛ یعنی تحقق حکومت صالحان بر زمین؛ یعنی کاملترین عیار، در امتحان اهل تقوا.
نخستین جشن ولایت، در مکانی برپا میشد که تشنگانِ بیشماری، به دنبال اکسیر اعظم معرفت بودند تا از زلال آسمان کوثرش، بهرهمند شوند.
چه مکانی شایستهتر از «غدیر خم» تا خمار آلودگان عشق الهی را از خمّ محبت بنوشاند؟! باز هم مثل همیشه، جبریل علیهالسلام بود و پیشگاه ادب مصطفوی صلیاللهعلیهوآله ؛ این بار پیامی آورده بود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، سالها انتظارش را میکشید. زمان، زمان امتحان بود، امتحانی سخت و شیرین برای هر آنچه لاهوتی و ناسوتی است. باید ذر ذره هستی به فراخوانِ فخر کاینات، اشرف مخلوقات، حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله لبیک میگفتند! به انتخاب حجّتی که حتی عرش الهی، برابر قامت دلارایش عاجزانه، تواضع و فروتنی میکند!
مردی که فراتر از پندارهای بشری و فراتر از تمام معیارهای ظاهری انسان خاکی است.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود تا جایگاهی فراهم کنند تا حتی کوتهبینترین انسانها، قامت آسمانی و دلانگیز حضرت را ببینند؛ تا آنگاه که دست نورانی حضرت، امانت ولایت را به دستان با کفایت امامت میسپارد، همه شاهد باشند. همه شاهد باشند که چگونه در ازدحام انوار سبز الهی «نورِ ولایت» راه به دلهای مۆمن میگشاید و نامِ نامیِ «علی علیهالسلام » را برای همیشه، بر سینه عاشقانش حکّ میکند، و جدایی ناپذیریِ «امام» از «امت» را نوید میدهد.
الهی! دوستش بدار، آن که علی را دوست خواهد داشت و دشمن بدار، هر که با او دشمنی خواهد کرد! یاریاش کن، کسی که او را یاری خواهد کرد و وا بگذار، هر که او را، وا خواهد گذاشت! آمینِ فرشتگان، در ذره ذره هستی انعکاس مییابد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله خشنود از ادای رسالتش، با نگرانی به آینده مینگرد؛ آیندهای که اطمینان بخش به نظر نمیرسد. هلهله مردمان، شادی زمین و آسمان را باهم پیوند میدهد و دستها از همه سو، به بیعت با ولایت گشوده میشود
اینک دستهای توانمند علی علیهالسلام ، به بلندای حقیقت، بر فراز تمام نگاهها به احتراز درآمده است تا محرومان تاریخ به عدالت الهی ایمان بیاورند.
به دستی ایمان بیاورند که در هم شکننده غرورِ عُتبه و ولید و عَمرو و مرحب است. به دستی ایمان بیاورند که گشاینده در خیبر است و مشکل گشای تمام گرفتاریها. به دستی ایمان بیاورند که با مهربانی، لقمه برای یتیمان خواهد گرفت. به دستی ایمان بیاورند که برای همیشه، بازوی توانای محرومان خواهد بود.
... صدای محبوب قلوب عارفان، حضرت ختمی مرتبت صلیاللهعلیهوآله در سراسر هستی طنین میاندازد: «مَنْ کُنْتُ مَولاهْ، فَهذا عَلیٌّ مَولاهْ» آی مردم! اینک این دست مولای شماست، این همان وعده عظیم الهی است؛ این همان «نَبأُ العظیم» و «آیتُ الکبری»ست؛ این همان تصویر روشنِ إِنَّمَا وَلیِّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ... در قاب قرآن است؛ این همان تفسیر آسمانیِ «والفجر» و «و العادیات» است؛ این همان آیینه تمام نمای اولیای الهی است؛ آیینه حقیقت نمای خَلیفهُ اللّه فِی الاَرض؛ ... آنگاه، دستهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله به دعا گشوده میشود:
الهی! دوستش بدار، آن که علی را دوست خواهد داشت و دشمن بدار، هر که با او دشمنی خواهد کرد! یاریاش کن، کسی که او را یاری خواهد کرد و وا بگذار، هر که او را، وا خواهد گذاشت! آمینِ فرشتگان، در ذره ذره هستی انعکاس مییابد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله خشنود از ادای رسالتش، با نگرانی به آینده مینگرد؛ آیندهای که اطمینان بخش به نظر نمیرسد. هلهله مردمان، شادی زمین و آسمان را باهم پیوند میدهد و دستها از همه سو، به بیعت با ولایت گشوده میشود، ...
امّا کسی هست و خوب میداند که جز اندکی، این دستهای ریاکار، به زودی بیعت خواهند شکست.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
سید علیاصغر موسوی