مفتخرم که مارکدار میپوشم!
صاحبان مارکهای اغلب اروپایی، در بهترین خیابانهای شهر تهران نمایندگی دارند و به تدریج این نمایندگیها به خیابانهای مرکزی شهر و حتی شهرستانها هم توسعه پیدا کرده است.
به نظر میرسد در رابطه با نحوه استفاده از کالاهای مصرفی، اصول ثابت و پایداری در رفتار انسانها وجود دارد. اصولی که در هر دوره و برهه زمانی، انسانها در چهارچوب آن عمل میکنند.
مثلاً اینکه انسانها اگر احساس كنند كالایی از جهت كیفیت ساخت و نوع كاربرد قابل استفاده تر است و با سود و زیان و درآمد و خرج زندگی آنها تناسب بیشتری دارد، تمایل بیشتری به خرید آن كالا دارند. این یک رویکرد اصولی در رابطه با نحوه مصرف کالاست و رویکردی منطقی به نظر میرسد، اما به راستی نوع مصرف مردم زمان کنونی، به همین صورت است؟
موضوع نابرابری اقتصادی و سیاسی کشور ما با قدرتهای غربی، به سالهای طولانی در گذشته بازمی گردد. آن زمان که بعد از انقلاب صنعتی، چهره اروپا در قالب علم و صنعت و تكنولوژی با اهداف استعماری رخ نمود و با همین چهره بر سایر كشورها مسلط شد.
بنابراین از پی یک سلطهی سیاسی و اقتصادی، سلطهی فرهنگی هم به طور تدریجی رخ داد. تا جایی كه مردم ما احساس میكردند اگر آنها امروز در صنعت و فناوری رشد كردهاند، شاید كالاهای آنها هم مرغوبتر است. به این ترتیب مردم ما تدریجاً جذب كالاهای ساخت آنها شدند و نسبت به استفاده از كالاهای ساخت داخل احساس تردید پیدا كردند.
نكتهای كه ما باید به آن توجه داشته باشیم، این است كه سه ركن سیاست، فرهنگ و اقتصاد در چرخش زندگی بشر رابطهای متقابل دارند. یعنی جامعهای متوازن است كه فرهنگ، سیاست و اقتصاد آن با هم رابطهای متوازن داشته باشند. هرگاه یكی از اینها دست خوش تغییر شود، خودبهخود دو عنصر دیگر نیز به گونهای با این عنصر به چالش كشیده میشوند تا دوباره به توازن برسند و جامعه بتواند رفتار متناسب و متوازنی بروز دهد. كشور ما در دورههای پیش از استعمار در هر سطحی از رشد تاریخی، اجتماعی و اقتصادی كه بود، اما مجموعاً عرصههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی متوازنی داشت. بنابراین هیچگونه بحران هویتی یا احساس حقارتی هم وجود نداشت.
تب مصرف کردن و لباس و ظاهر خوب داشتن در جامعه فعلی ما، آنقدر بالا گرفته که گه گاه موجب ایجاد پوشش بر سایر ارکان مهم زندگی فردی و اجتماعی، میشود. مثلاً اصول اخلاقی و نحوه برخورد شهروندان با یکدیگر یا فرهنگ رانندگی و میزان گذشت افراد نسبت به یکدیگر، دچار افول و تنزل قابل توجهی شده است
اما با ورود استعمار به ایران این توازن بر هم خورد و این تغییرات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، كشور را با چالشهایی مواجه كرد. نظام سرمایهداری اروپا به دنبال بازار مصرف برای فروش تولیدات انبوه خود بود. در واقع وقتی میخواست تولیدات انبوهش را به دیگر كشورهای زیر سلطهی خود منتقل كند، باید شرایط و مقدماتی را فراهم میكرد. به این ترتیب با اقداماتی که مستشاران، دیپلماتها و دولتم ردان آنها انجام میدادند، به تحقق اهداف سلطه گرایانه کمک کردند. به این ترتیب تکنیک غرب برای تولید کالاهایی مرغوب و با کیفیت، فعالانه به عرصه وارد شد و توانست تأثیر زیادی بر کشورهای جهان سوم بر جا گذارد. تأثیری که امروز برای اغلب افراد قابل درک است.
جالب اینجاست که با وجود تنگناهای اقتصادی که در جامعه بروز یافته است، تعداد فروشگاههای فروش محصولات خارجی در حال افزایش است. صاحبان مارکهای اغلب اروپایی، در بهترین خیابانهای شهر تهران نمایندگی دارند و به تدریج این نمایندگیها به خیابانهای مرکزی شهر و حتی شهرستانها هم توسعه پیدا کرده است. نکته قابل توجه، استقبال عجیبی است که مردم از اجناس برخی فروشگاهها، خصوصی در زمان فروش فوقالعاده آنها، دارند. به گونهای که وقتی با نگاهی تحلیل گرا نه در این اوقات، سری به یکی از این فروشگاهها بزنید، خواهید دید که مردم به طرزی عجیب و باورنکردنی با حالتی از شیفتگی نسبت به کالاها، در انبوهی از جمعیت به دنبال یافتن هر چه زودتر کالای مورد نظر خود هستند. گویا مسابقهای در میان است و هر کس زودتر در صفهای طولانی صندوق فروشگاه بایستد، برنده است. جالب اینجاست که در این شرایط بارها دیده میشود که برخی از همین کالاها، از کیفیت و زیبایی خاصی برخوردار نبودند اما چون، مارک معروفی را یدک میکشد، مقبولیت پیدا میکنند و عده زیادی به دنبال آنها هستند.
اتفاق دیگری که در جامعه ما رخ داده است، رقابتی است که مصرف زدگی ایجاد کرده است. ممکن است بسیاری از افراد حاضر در فروشگاهها، نیاز فوری به داشتن نوعی کالا نداشته باشند اما تابلوهای تبلیغاتی و یا علامتهای مربوط به فروش فوقالعاده، افراد را ترغیب و تحریک میکند برای اینکه به فروشگاه بروند و تقریباً بیشتر افرادی که به فروشگاه میروند، نمیتوانند دست خالی بیرون بیایند، چون فضای فروشگاه به گونهای است که تماشاچیان را به خرید ترغیب میکند و وسوسه داشتن یکی از آن کالاها، به شدت افراد را احاطه میکند. این همان چیزی است که سرمایه داری سالها برای دستیابی به آن، تلاش کرده است و اکنون به هدف خود رسیده است.
جالب اینجاست که با وجود تنگناهای اقتصادی که در جامعه بروز یافته است، تعداد فروشگاههای فروش محصولات خارجی در حال افزایش است. صاحبان مارکهای اغلب اروپایی، در بهترین خیابانهای شهر تهران نمایندگی دارند و به تدریج این نمایندگیها به خیابانهای مرکزی شهر و حتی شهرستانها هم توسعه پیدا کرده است
تب مصرف کردن و لباس و ظاهر خوب داشتن در جامعه فعلی ما، آنقدر بالا گرفته که گه گاه موجب ایجاد پوشش بر سایر ارکان مهم زندگی فردی و اجتماعی، میشود. مثلاً اصول اخلاقی و نحوه برخورد شهروندان با یکدیگر یا فرهنگ رانندگی و میزان گذشت افراد نسبت به یکدیگر، دچار افول و تنزل قابل توجهی شده است. این یعنی تغییر ارزشها. ارزشهایی که در درجه اول به اخلاق و رفتار یک فرد مربوط میشود تا لباسی که بر تن دارد و اتومبیلی که بر ان سوار شده است. این اتفاقی دردناک است که منفعتی برای نسل امروز و فردای ما ندارد. ای کاش بتوان چارهای موثر برای این وضعیت، اندیشید.
فاطمه ناظم زاده بخش اجتماعی تبیان