تبیان، دستیار زندگی
دزد و پلیس ساخته ی سعید آقا خانی است . اما با کارهای قبلب آقا خانی تفاوت هایی دارد ، شاید به جهت فضای نگارشی متن دزد وپلیس باشد . این از ویژگی های نوشته های برادران قاسم خانی است ، این که برای هر کارگردانی بنویسند ، سبک نویسند ها بر نوع هدایت بازیگران غلب
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بازی دزد و پلیس


دزد و پلیس ساخته ی سعید آقا خانی است . اما با کارهای قبلی آقا خانی تفاوت هایی دارد ، شاید به جهت فضای نگارشی متن دزد وپلیس باشد . این از ویژگی های نوشته های برادران قاسم خانی است ، این که برای هر کارگردانی بنویسند ، سبک نویسند ها بر نوع هدایت بازیگران غلبه دارد .
 دزد و پلیس

غلط مصطلحی که شاید به جهت گرته برداری و یا  اقتباس از ادبیات داستانی ، رایج شده است ، گزینش واژه ی طنز به جای کمدی در کارهای نمایشی است . طنز در قالب شعر یا ادبیات داستانی تعریف می شود و آن چه در یک متن نمایشی سامان می گیرد ، فقط می تواند کمدی باشد و برادران قاسمخانی از قضا این مفهوم را خوب می دانند . این ادا در آوردن مفاخره آمیز در مواردی باعث خلط طنز به جای کمدی می شود . استفاده از نشانه ها و المان هایی که بیان مفهیم عمیق انسانی و فلسفی باشد ، معمولا نویسنده را به سمتی پیش می برد که پیش از تاثیر بر مخاطب ، مایه ی  نیشخندی از سر استهزا می شود.

نمونه های موفق نمایشی ، باید بیش از آن که مورد تحسین کف زدن های مرتب قرار بگیرند ، الگویی باشند برای تکنیک هایی که هنوز بومی نشده اند و برای هنر و ادب ایرانی در مسیر شکل گیری هستند.

اگر در این نوشته میان آثار مهراب و پیمان تفاوت چندانی قائل نیستیم ، به دو جهت است : نخست این که در اکثر موارد ، متن های نمایشی را با هم می نویسند و دیگر این که در مواردی که نوشتن متن به صورت مستقل از طرف هر کدام صورت گرفته ، فضای داستانی شباهت های زیادی دارد . این شباهت ها به دلمشغولی های دراماتیک این دو نفر خلاصه نمی شود ، که در تکنیک های کمدی هم تقریبا از یک سبک استفاده می کنند. تکنیک های ساده ای که در قوام بستر داستانی خود را نشان می دهد.

در دزد و پلیس هم پیش از آن که به تیپ سازی کمدی فکر شده باشد ، خط داستانی ساخته می شود . یک متن نمایشی فارغ از این که به قصد چه مفهوم فکری نوشته می شود و یا در چه قالبی تعریف و روایت می شود ، باید داستان داشته باشد . قصه ای که نقاط عطف ، گره ها و بحران ها در آن مشخص باشد . هر چند که نوشتن یک کمدی نمایشی برای بسیار ی از نویسنده ها مثل سرودن شعر است . شعری که در جرقه ی آفرینش و کمال ارئه اش  ، بی زمانی  اتفاق می افتد . برای ذهنی که اصول دراماتیک و قریحه ی داستان پردازی  توامان در آن ته نشین شده باشد ، شاید این تقسیم بندی اجزا ، دقیقا قابل انطباق نباشد . ولی برای کسانی که به دنبال یاد گیری هستند نمونه ی قابل ذکری خواهد بود .

اگر در این نوشته میان آثار مهراب و پیمان تفاوت چندانی قائل نیستیم ، به دو جهت است : نخست این که در اکثر موارد ، متن های نمایشی را با هم می نویسند و دیگر این که در مواردی که نوشتن متن به صورت مستقل از طرف هر کدام صورت گرفته ، فضای داستانی شباهت های زیادی دارد . این شباهت ها به دلمشغولی های دراماتیک این دو نفر خلاصه نمی شود ، که در تکنیک های کمدی هم تقریبا از یک سبک استفاده می کنند. تکنیک های ساده ای که در قوام بستر داستانی خود را نشان می دهد.

دزد و پلیس خط داستانی درستی دارد . خط داستانی دارد که پیش از این هم بسیار خوانده ایم و دیده ایم . به اعتقاد گروهی تمام داستان هایی که آدم ها برای هم تعریف می کنند ، تعدادشان مشخص است . به قولی سی و چهار داستان و به قولی دیگر سی و شش داستان . مثل دستگاه های موسیقی ایرانی ، که تعداشان مشخص است و ترنم هر آوایی به نوعی در این هفت و یا هشت دستگاه می گنجد. برای داستان هم همین طور است . داستان دزد و پلیس هم یکی از همین گونه هایی است که بسیار شنیده ایم ، اما ان چه دزد و پلیس را نمونه ی موفق یکی از همین داستان ها می کند ، ارتباط  ارکان نمایشی درام و خط  سیر آن است .

 دزد و پلیس

هر چند که نشانه های نمایشی در تعریف هر شخصیت شبیه تیپ سازی های معمول هستند ، اما در واقع شخصیت پردازی  درست از هر شخص بازی در متن نمایشی پیش بینی شده است . حتی نقش های فرعی فقط به جهت اکت ها و تکیه کلام هایشان ، به عرض خاصی شناخته نمی شوند . و همین تکیه کلام ها و یا اکت های تکرار شدنی ، تنها به جهت ایجاد فضای کمدی اختیار نشده اند . عرض خاص هر شخص بازی منطبق با همان صفتی است که شاید بسیار درونی باشد ، اما به جهت تبعیت از اصول نگارش یک متن کمدی باید برجسته شود ، مثل کاریکاتوریستی که المانی را در آگراندیسمان خطوط به مخاطبش منتقل می کند .

داود ، تکیه کلام هایش دقیقا مطابق چیزهایی است که ندارد . ضعف هایی که در مفهوم داستانی باید رقت انگیز باشد . عقده ی حقارتی که از زیر دست قرار گرفتن ها ناشی می شود ، اما با زیرکی نویسنده ، دست مایه ی شوخی و خنده می شود و اتفاقا بیش از هر کار غیر کمدی در معرفی شخصیت موثر است .این شخصیت پردازی در نقش های فرعی هم وجود دارد . مدیر روابط عمومی همایش ، نقش کوتاهی دارد ، اما در برجسته کردن آن چه هر مدیر روایط عمومی به تصور جذب دیگران عمل می کند ، دست مایه موقعیتی کمدی می شود .

کنتراست رفتاری داود و ناصر هم تکنیک ساده ای است ، که  در میان اکثر زوج های کمدی استفاده می شود . تضاد رنگ های رفتاری دو کاراکتر اصلی در کنار هم مشخص تر نمود می کند ،هر چند که اصرار بر فضا سازی ، مبتنی بر نتیجه گیری اخلاقی ، برای انتهای داستان قابل پیش بینی است  .

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان