تبیان، دستیار زندگی
گستره ی زبان فارسی کوچک شده است . زبانی که تا هند و ماورا النهر را در بر می گرفت ، امروز در مرزهای ایران ، افغانستان و تاجیکستان خلاصه می شود . این کوچک و کوچک تر شدن تا حدی است ، که داوری در مورد گذشته ی زبان فارسی و نفوذش در سرزمین های دیگر را دچار تردی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از گنجه تا قونیه


گستره ی زبان فارسی کوچک شده است . زبانی که تا هند و ماورا النهر را در بر می گرفت ، امروز در مرزهای ایران ، افغانستان و تاجیکستان خلاصه می شود . این کوچک و کوچک تر شدن تا حدی است ، که داوری در مورد گذشته ی زبان فارسی و نفوذش در سرزمین های دیگر را دچار تردید و طبیعتا مناقشه می کند . این که دلیل و وجه گزینش زبان فارسی برای سخنورانی چون جلال الدین محمد ، نظامی ، خاقانی و ... چه بوده است؟

از گنجه تا قونیه

ادب فارسی پایتخت‌های زیادی داشته است. شیراز، اصفهان، نیشابور، ..... و شاید در این زمانه تهران. البته در پایتخت شمردن نیشابور تردیدهایی وجود دارد. به اعتقاد گروهی نیشابور به جهت قرار گرفتن در پهنه ی  خراسان بزرگ مشمول چنین قائلیتی می شود. شاید نیشابور را باید مجاز از همه ی خراسان بزرگ بدانیم. خراسانی که قسمت اعظم آن امروز در مرزهای جغرافیای سیاسی ایرانیان قرار نمی گیرد. اما این انشقاق در مرزها، باعث تفکیک فرهنگی، زبانی و حتی قومیتی نمی شود. با این حال طوری وا نمود می شود که انگار نقب به گذشته در مورد مناطقی که دیگر امروز زبان فارسی رواج ندارد، بی فایده است . مناطقی مثل قونیه و گنجه.

جلال الدین محمد بلخی یا رومی به وجه اجبار و ناگزیری میراث فعل پدری از بلخ به قونیه کوچ می کند و تا امروز شاعر و عارف خبرساز همه ی قرن های پس از خود می شود. اما کانون رشد و پرورش ادب فارسی  در روم شرقی (ترکیه امروزی ) نمی شود. شاید به این جهت که جلال الدین محمد فقط یک مهاجر است. و زبان ترکی زبان رایج و معیار مردمان در آن سرزمین بوده است.

نویسنده های زیادی از زبان ها و فرهنگ های مختلف در فرانسه زندگی کرده اند. اما فرانسه در حکم یک پاتوق، در حکم یک چهارسوق فرهنگی عمل کرده است. و آن نویسنده ها اگر به زبانی غیر از زبان فرانسه شعر یا داستان نوشته اند، موجی اززمینه ی فکری و ادبی سرزمین مادری شان را موجب نشده اند بلکه در مفهوم جهانی شدن فرهنگ ها و تضارب و تقرّب موازی، آراء و عقیده ها در یک جا مجتمع شده اند.

بررسی این موضوع نیازمند تحقیقی تاریخی و زبان شناسانه به صورت موازی است. اما در مورد نظامی گنجه ای (گنجوی)، حکایتی شبیه جلال الدین محمد، صدق نمی کند. نظامی  متولد گنجه است، در آن جا زیسته است و مزارش هم در همان منطقه است. امروزه تغییر و تحریف تاریخ با ساختن یک فیلم سینمایی که از نگاه اصول استاندارد سینما در جایگاه درستی باشد هم امکان پذیر است. ذهنیتی که با یک فیلم در تماشاچی ریخته می شود، با استنادات تاریخی و زبان شناسانه حتی اگر از طرف متخصصین این فن باشد، اصلاح نمی شود. در مورد مولوی بسیار شنیده ایم که با وجود زیستن در میان مردم ترک زبان حتی یک بیت شعر ترکی نسروده است. و جالب تر این که قدیمی ترین سند در مورد شعر ترکی هم برمی گردد به فرزند مولوی. یعنی قدمت شعر ترکی به تقریباً هفتصد سال پیش مربوط می شود.

اگر آشنایی به تاریخ و از آن مهم تر، مفاهیم زبان شناسی نداشته باشیم، درک این موضوع کمی  سخت می شود که در میان مردمی که به زبان "الف" حرف می زنند، به زبان "ب" اثری ادبی ارائه بدهیم و در میان همان مردم هم شهرتی به هم بزنیم. البته در دوران معاصر چنین نمونه هایی وجود دارد اما این به جهت فرو ریختن مرزهای تفکری بر اساس قومیت هاست.

نگاهی که با تعاریف جهانی شدن، معنی بهتری را مستفاد می شود.

از گنجه تا قونیه

نویسنده های زیادی از زبان ها و فرهنگ های مختلف در فرانسه زندگی کرده اند. اما فرانسه در حکم یک پاتوق، در حکم یک چهارسوق فرهنگی عمل کرده است. و آن نویسنده ها اگر به زبانی غیر از زبان فرانسه شعر یا داستان نوشته اند، موجی اززمینه ی فکری و ادبی سرزمین مادری شان  را موجب نشده اند بلکه در مفهوم جهانی شدن فرهنگ ها و تضارب و تقرّب موازی، آراء و عقیده ها در یک جا مجتمع شده اند.

میلان کوندرا نویسنده ی اهل چکسلواکی (امروز چک از اسلواکی جدا شده است) به فرانسه مهاجرت می کند. اما رشد فرهنگ بومی خود را زمینه سازی نمی کند. برای درک غلبه ی فرهنگی و زبانی که اولین خواستگاه و کانون اندیشه است ، واقعیت همان چیزی است که اتفاق می افتد.

به غیر از نظامی شاعران پارسی گوی دیگری هم در سرزمین آذربایجان وجود دارند که آن ها هم جز به فارسی نسروده اند.

از اقبال نگارنده امروز هم نمونه هایی این چنین وجود دارد ، که مصداق مدعای وجوه پرداختن به فارسی در زمانه ی خاقانی و نظامی باشد.نمونه هایی که این غلبه ی فرهنگی و زبانی را نشان می دهد. به عنوان مثال در مورد برخی کشورهای اروپایی نمی توان با قطعیت زبان ملی خاصی را اشاره کرد. نمونه ی آن بلژیک است. در بلژیک همان قدر که فرانسه دانستن مهم است، زبان هلندی هم میان مردم رواج دارد. تقریباً بلژیکی ها به هر دو زبان تسلط دارند و حتی مهاجران آسیایی و آفریقایی هم می دانند که برای زندگی در بلژیک باید هم فرانسه بدانند و هم هلندی. در سوئیس شرایطی شبیه بلژیک حاکم است. آلمانی، فرانسه  و حتی ایتالیایی در سوئیس بدون هیچ مرزبندی صحبت  می شود. حتی در مناطق جدایی طلبی مثل باسک و یا کاتالان اسپانیا با وجود اهمیتی که از طرف مردم این مناطق به زبان های محلی داده می شود، باز غلبه با زبان اسپانیایی است. در زمان نظامی و خاقانی و ... هم زبان معیار زبان فارسی بوده است. زبان ترکی هم رواج داشته. اما قوام ادبی و قابلیت ابراز مکاتب فکری در زبان فارسی متداول تر بوده است.

مجتبی شاعری

بخش ادبیات تبیان