تبیان، دستیار زندگی
در این روزهایی که سیاست‌های اسلام‌ستیزانه‌ی آمریکا بیش از هر زمانی بر ما آشکار شده ساخت چنین فیلم‌هایی که می‌خواهد چهره‌ی حقیقی خود را پشت نقاب صلح‌دوستی پنهان کند می‌تواند زنگ خطری جدی برای ما محسوب شود. آنجلینا جولی به واسطه‌ی این فیلم سعی در توجیه فجای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بی انصافی به سبک آنجلینا جولی!

درباره‌ی فیلم ضد اسلامی در سرزمین خون و عسل


در این روزهایی که سیاست‌های اسلام‌ستیزانه‌ی آمریکا بیش از هر زمانی بر ما آشکار شده ساخت چنین فیلم‌هایی که می‌خواهد چهره‌ی حقیقی خود را پشت نقاب صلح‌دوستی پنهان کند می‌تواند زنگ خطری جدی برای ما محسوب شود. آنجلینا جولی به واسطه‌ی این فیلم سعی در توجیه فجایع بوسنی نسبت به مسلمانان دارد...

دوباره اسلام ستیزی

بازیگر گران‌قیمت هالیوودی، سفیر صلح سازمان ملل، همسر وفادار براد پیت یا کارگردانی تازه کار؟ آنجلینا جولی احتیاجی به معرفی ندارد. دیدن چهره‌ی او در میان هجوم فلاش دوربین عکاسان و روی فرش قرمز فستیوال‌های سینمایی به عنوان پرطرفدارترین زن سینمای هالیوود، به یک عادت بصری تبدیل شده. علاوه بر این دیدن چهره‌ی خانم بازیگر(در حالی که عنوان دهن‌پرکن سفیر صلح را با خود یدک می‌کشد) در میان گرسنگان سومالی و قحطی‌زدگان آفریقایی و جنگ‌زدگان سوری و غیره نیز از آن همان دست عادات بصری‌ است که دیگر چندان تعجب‌برانگیز به نظر نمی‌رسد. با همه‌ی این‌ها اما وقتی نام او را به عنوان کارگردان یک فیلم می‌شنویم کنجکاو می‌شویم تا بدانیم ماجرا چیست. مخصوصا که در بررسی‌های اولیه و با دیدن شعا‌رهای تبلیغاتی و پوستر فیلم از این مساله آگاه می‌شویم که خانم بازیگر با نخستین فیلم‌اش سعی دارد همچنان چهره‌ای صلح دوستانه از خود ارائه دهد؛ یا به قول معروف فیلمی چنان بسازد که در خور یک سفیر صلح سازمان ملل باشد!

اما ماجرای نخستین فیلم ‌جولی و نخستین حضور او به جای جلوی دوربین در پشت دوربین، از چه قرار است؟ داستان در سرزمین خون و عسل در سرزمین مسلمان‌نشین بوسنی یا همان سرزمین خون، و در دوران جنگ بالکان رخ می‌دهد. ماجرای آن از این قرار است که در طی دوران جنگ یک زن مسلمان بوسنیایی زندانی در طی یک داستان رومئوژولیتی پیش پا افتاده عاشق یک سرباز صرب (که از اتفاق نگهبان او است) می‌شود تا از این راه هم به ارضای دیدگاه به ظاهر صلح‌طلبانه خانم بازیگر سابق و خانم کارگردان فعلی دست بزند و هم به نگاه تحقیرآمیز غرب نسبت به اسلام و در عین حل چشم‌پوشی غرب نسبت به کشتار مسلمانان دامن زده باشد. در سرزمین خون و عسل، با یک مقدمه آغاز می‌شود.

دوباره اسلام ستیزی

این مقدمه به تماشاگر می‌گوید که اهل بوسنی و صرب‌ها و حتی کروات‌ها در کنار یکدیگر زندگی خوب و خوشی داشتند و از این حرف‌ها! اما در کل، فیلم روایت زندگی دختری هنرمند به نام آجلا است که در شهر سارایوو زندگی می‌کند؛ آجلا در یک غروب زیبا تصمیم می‌گیرد به کلوبی شبانه برود تا در آن‌جا کمی تفریح کند. او در این کلوب به‌صورت اتفاقی با مردی به نام دنیجل آشنا می‌شود و آشنایی این دو به‌زودی تبدیل به یک دوستی می‌شود؛ اما با انفجاری که رخ می‌دهد، همه چیز به حالت جنگ در می‌آید. چند ماه از این جریان می‌گذرد، حالا جنگ سرتاسر کشور را دربرگفته و هر روز بر تبعات آن افزوده می‌شود. دنیجل اکنون یکی از نظامیان صربستانی است که کنترل شهر را برعهده دارند. او به‌صورت اتفاقی در بین اسرای جنگی، آجلا که حال زندانی صربستانی‌ها به حساب می‌آید را می‌یابد. این در شرایطی است که اگر کمی دیر جنبیده بود، نظامیان او را مورد آزار جنسی قرار داده بودند. در ادامه دنیجل با استفاده از موقعیت خود تصمیم می‌گیرد تا شرایط بهتری برای آجلا مهیا کند و این همان بستر روایی ا‌ست که خانم جولی به واسطه‌ی آن سعی در توجیه و چشم‌پوشی از فجایع بوسنی نسبت به مسلمانان دارد.

دوباره اسلام ستیزی

به هر حال این اولین باری نبود و نیست که سینمای هالیوود فیلمی ضد اسلامی را در دفاع از نسل‌کشی مسلمانان راهی پرده سینما می‌کند. پیش از این نیز با ساخت فیلم‌های ضد مسلمانی «فصل جادوگری» و «اشباح گویا» ساخته‌ی میلوش فورمن و شماری دیگر از فیلم‌ها به خوبی نشان داده بود که دنیای غرب و به ویژه سینمای آمریکا چه سیاستی در قبال این پدیده و این جنس از نسل‌کشی دارد. همچنین این نخستین باری نیست که موضوع جنگ بوسنی و چشم‌پوشی از نسل کشی مسلمانان که در طی آن حداقل دویست هزار مسلمان کشته شدند موضوع یک فیلم سینمایی قرار می‌گیرد و مهم‌ترین آن‌ها فیلم معروف «به سارایوو خوش آمدید» ساخته‌ی مایکل وینترباتم معروف است. از این رو فیلم خانم بازیگر را نیز باید تلاش مذبوحانه‌ی دیگری از سوی غرب و در جهت این سرپوش‌گذاری دانست. اما به هر حال ماجرای نسل‌کشی مردم بی‌دفاع بوسنی و آن همه فجایع عجیب و غریب که امسال بیستمین سالگردش را به سوگ می‌نشیند از آن دست اتفاقاتی ا‌ست که به این راحتی‌ها از حافظه‌ی جمعی جهان پاک نخواهد شد و حقیقت آن بر هیچ کس پوشیده نیست و مطمئنا نمی‌توان با فرافکنی آن بر روایت عاشقانه‌‌ی یک سرباز صرب و یک زن بوسنیایی طعم زننده‌ی خون را در آن به طعم عسل تغییر داد و لبخند را به لبان باقی‌ماندگان قربانیان این حادثه بازگرداند. هم از این رو بود که بعد از نمایش این فیلم رئیس ستاد بازماندگان حوادث جنگ بوسنی در واکنشی تند و صریح فیلم خانم آنجلیناجولی را فیلمی مذبوحانه و یک طرفه دانست و خواستار توقف اکران آن شد.

این اولین باری  نیست که سینمای هالیوود فیلمی ضد اسلامی را در دفاع از نسل‌کشی مسلمانان راهی پرده سینما می‌کند. پیش از این نیز با ساخت فیلم‌های ضد مسلمانی «فصل جادوگری» و «اشباح گویا» ساخته‌ی میلوش فورمن و شماری دیگر از فیلم‌ها به خوبی نشان داده بود که دنیای غرب و به ویژه سینمای آمریکا چه سیاستی در قبال این پدیده و این جنس از نسل‌کشی دارد.

جولی در این فیلم هر چند سعی می‌کند در تمایزی به ظاهر جانبدارنه اما در باطن سیاست‌ورزانه، سربازان صرب را انسان‌هایی اغلب مست و یا سادیستی و در مقابل جبهه‌ی مسلمانان را با لباس‌های ژنده و روحیه‌ای سرخورده افرادی مظلوم نشان دهد تا حقی را به ظاهر به حقدار دهد و چنان کند که نه سیخی بسوزد نه کبابی.

دوباره اسلام ستیزی

اما بدیهی ا‌ست که ذهنیت او نسبت به مسلمانان بیش از آن‌که جانبدرانه باشد ترحم‌برانگیز است. زیرا اطلاعات جمع‌آوری شده‌ی او برای ساخت این فیلم اطلاعاتی دست چندم و دور از واقعیت است و این مساله تا به آن‌جا پیش می‌رود که وقتی جولی در این فیلم که با هزینه‌ی شانزده مییون دلاری ساخته شده است، بر کشتار و تجاوز صرب‌ها علیه مسلمانان صحه می‌گذارد نمی‌توان او را به عنوان یک راوی قابل اعتماد مورد توافق قرار داد؛ زیرا او در این فیلم پیش از آن‌که به جانب حقیقت گرایش داشته باشد سعی کرده تا مسلمانان و صرب‌ها را در تمایزی دو طرفه به نمایش بگذارد که بر مبنای آن مسلمانان قرار است افرادی خود فروخته و بی‌ریشه و باری به هر جهت قلمداد شوند و صرب‌ها افرادی خانواده‌دوست که در انتظار اتمام جنگ و بازگشت به خانه‌اند. جولی که در این فیلم از یک تیم حرفه‌ای هالیوودی بهره برده، سعی کرده تا با فیلمبرداری مناسب و نورپردازی و به دست آوردن یک ریتم کوبنده جنایات صرب‌ها را به نمایش بگذارد و از این راه سعی داشته تا مخاطب خود را در آن جهت تزکیه کند و به مفهوم ارسطویی کاتارسیس برساند که مخاطب جنایات صرب‌ها را در مقابل عشق به وجود آمده میان کاراکترهای فیلم، به فراموشی بسپرد و یک نفس بر این شعار همیشگی و پیام اخلاقی تکیه کند که: آری! نیروی عشق بر همه چیز پیروز است. حتی بر نسل‌کشی و مسلمان‌کشی، و حتی بر نظرگاه مخاطبان بی‌طرف و بی‌گناه فیلم در سرزمین خون و عسل!

دوباره اسلام ستیزی

فیلم ضد اسلامی در سرزمین خون و عسل که بسیار مورد تحسین واقع شده و کاندیدای جایزه‌ی گلدن‌گلوب سال گذشته نیز بوده و حتی پیش از اکران نیز جایزه‌ی انجمن تهیه کنندگان امریکا را از آن خود کرده بود، فیلمی است نژادپرستانه که به درستی سیاست یکی به میخ یکی به نعل هالیوود را نشان می‌دهد. این فیلم هر چند سعی دارد که سکوت مجامع بین‌المللی در رابطه با این نسل‌کشی در طی سال‌های دهه‌ی نود را محکوم کند، اما بیشتر از هر چیز مورد اعتراض زنان بوسنیایی قربانی جنگ که هر یک به نوعی مورد آزار افراد صرب واقع شده بودند قرار گرفت و نتوانست نظرگاه این طیف را به خود جلب کند. چرا که این فیلم از سویی با اشاره کردن به این که خواهر مادر و برادر کوچک پدر دنیجل که اکنون فرماندهی ارتش صرب را عهده‌دار است، زمانی توسط مسلمانان بوسنی شکنجه شده‌اند این حق را برای خود و ارتش بوسنی قائل می‌شود که جنگ فعلی را در کمال تعجب به یک انتقام منطقی از سوی ارتش صرب تعبیر کند.

همان طور که گفتیم حادثه‌ی جنگ و کشتار بوسنی امسال بیستمین سال خود را به سوگ می‌نشیند و مطمئنا در این روزهایی که سیاست‌های اسلام‌ستیزانه‌ی آمریکا بیش از هر زمانی بر ما آشکار شده ساخت چنین فیلم‌هایی که می‌خواهد چهره‌ی حقیقی خود را پشت نقاب صلح‌دوستی پنهان کند می‌تواند زنگ خطری جدی برای فرهنگ اسلامی محسوب شود.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:مرضیه محققی / لوح