تبیان، دستیار زندگی
در فرهنگ قرآن و عترت هدایت و هادی، بار مفهومی و معنایی بسیار عمیق‌ دارد. شناخت راه، شناخت مقصد، شناخت امت و کاروانیان همراه، شناخت موانع و مشکلات مسیر، شناخت دزد‌ها و گردنه‌ها، ایجاد انگیزه برای حرکت، دمیدن روح استقامت در رهروان، حفظ اتحاد و هماهنگی کاروا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چراغ هدایت در دستان کودکی آسمانی

امام هادی


امام هادی، حضرت علی بن محمد النقی و معروف به ابن الرضا (علیه السلام) خورشید نورافشانی بود که از سالهای 220ق تا سال 254 رسالت رهبری و هدایت امت بزرگ اسلامی را بر دوش داشت و حدود سی و چهار سال ناخدای کشتی اسلام در میان امواج وحشتناک عصر عباسی بود.

آن بزرگوار در تاریک‌ترین روزگار سلطه اشرار به زندگی بشریت نور و گرمی بخشید و در دشوارترین شرایط فرزندان پیامبر و قرآن را حمایت و سرپرستی کرد.

هدایتگر شایسته

امام هادی (علیه السلام) دهمین رهبر آسمانی است که از سوی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) برای اداره امور امت اسلامی معرفی شده است.

از نگاه پیروان اهل بیت (علیهم السلام) امامت و رهبری جامعه تا دوازده نسل بر اساس فرمان الهی و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان قبلی تعیین و به جامعه معرفی شده‌ اند، در این زنجیره نورانی امام علی النقی (علیه السلام) معروف به امام هادی و ابوالحسن ثالث دهمین خورشید هدایت امت اسلامی است.

این رهبر بزرگوار، فرزند امام جواد (علیه السلام) و نوه امام رضا (علیه السلام) است که در روستایی از اطراف مدینه به نام «صریا» به دنیا آمد. مادرش کنیزی با فضیلت و پارسا بود که سمانه نام داشت.

تاملی در معنی و مفهوم «هادی» که معروف‌ترین لقب آن بزرگوار است، بسیاری از حقایق را روشن می‌سازد.

هدایت در کتب لغت دو معنای «ارائه طریق » و «رساندن به مقصد و مطلوب» را در بردارد. و معمولاًٌ در ارائه راه مطلوب و مثبت به کار می‌رود.

در فرهنگ قرآن و عترت هدایت و هادی، بار مفهومی و معنایی بسیار عمیق‌ دارد. شناخت راه، شناخت مقصد، شناخت امت و کاروانیان همراه، شناخت موانع و مشکلات مسیر، شناخت دزد‌ها و گردنه‌ها، ایجاد انگیزه برای حرکت، دمیدن روح استقامت در رهروان، حفظ اتحاد و هماهنگی کاروان، حمایت و حفاظت از جان و مال و حقوق کاروانیان، تنها بخشی از مفهوم «هادی» در فرهنگ اسلامی است.

همان‏گونه كه خداوند علم و حكمت را در كودكى به برخى از پیامبران خود ارزانى داشته بود، او نیز از این موهبت یزدانى برخوردار بود. كودك بود، ولى در شمار بزرگان دودمان هاشم؛ خُرد بود، ولى خردمند و دانشمند شهر؛ فرزند بود، ولى پدر دانش و بینش و این همه را از پدرى بزرگ چون محمدبن على علیه‏السلام به میراث داشت

خاستگاه تربیتى امام

امام هادى علیه‏السلام در محیط علم، ادب، اخلاق و پرهیزكارى پرورش یافت؛ در خانه و دامان پیشوایى بزرگ و مادرى پاكدامن و مهرورز؛ در محیطى كه هر روز شاهد تلاش خستگى‏ناپذیر پدر مهربانش براى نجات بشریت از تاریكى نادانى و مبارزه با محدودیت‏ها، دین‏زدایى‏ها و فتنه‏گرى‏هاى حاكمان جامعه آن روز بود.

او از همان اوان كودكى با چهره واقعى دستگاه حاكم آشنا شد و خط مشى سیاسى آنان را شناسایى كرد. ترفندهاى ضد دینى و سیاست‏بازى‏هاى دغل‏كارانه آنان را شناخت و خود را براى مبارزه‏اى گویا و شفاف و روشنگرانه آماده ساخت.

این پرورش صحیح و ظلم‏ستیزانه، آتشى از قهر و دشمنى با زورگویان و زرپرستان در دل او برافروخت؛ تا آنجا كه وقتى پدرش، امام جواد علیه‏السلام ، از مدینه به عراق فراخوانده شد، وى را در دامان مهرگستر خود نشانید و فرمود: پسرم! دوست دارى از عراق چه برایت سوغات آورم؟ او كه انگیزه دشمن را از فراخوانى پدرش به عراق دریافته بود، با بغضى سنگین در گلو و دندان‏هایى به هم فشرده از خشم گفت: شمشیرى خفت‏ناپذیر بسان پاره‏هاى آتش!

امام به فرزند دیگرش، موسى، رو كرد و از او پرسید: فرزندم! تو از سوغات عراق چه دوست دارى؟ موسى پاسخ داد: فرش اتاق! امام دست نوازش بر سر جانشین خود كه شش یا هفت سال بیشتر نداشت، كشید و در تحسین پیشواى پسین امت فرمود: «ابوالحسن میراث‏دار و شبیه من است و موسى به مادرش همانند است.»

امام هادی

كودكى و نوجوانى امام

او نیز كودكى بود در میان دیگر كودكان، با این تفاوت كه دریایى از دانش و بینش درون سینه داشت. خانه‏اش در مدینه بود؛ شهرى كه مهد پرورش نیكان و زادگاه پیشوایان بود. مدینه شهرى بود بلندآوازه و هر از چندگاهى در خود كودكى را مى‏یافت كه بر اثر پرورش در خانه وحى و طهارت، شگفتى همگان را برمى‏انگیخت. امام هادى علیه‏السلام نیز از آن دسته بود.

همان‏گونه كه خداوند علم و حكمت را در كودكى به برخى از پیامبران خود ارزانى داشته بود، او نیز از این موهبت یزدانى برخوردار بود. كودك بود، ولى در شمار بزرگان دودمان هاشم؛ خُرد بود، ولى خردمند و دانشمند شهر؛ فرزند بود، ولى پدر دانش و بینش و این همه را از پدرى بزرگ چون محمدبن على علیه‏السلام به میراث داشت.

داستان او و آموزگار تحمیلى‏اش از سوى دستگاه حاكم، سند خوبى بر این گفته است. معتصم عباسى براى مردم فریبى و به نمایش گذاشتن خیرخواهى خود و كم‏ ارج ساختن جایگاه علمى امامان، آموزگارى ناصبى و با گرایشى مخالف اهل‏ بیت علیهم ‏السلام براى امام هادى علیه ‏السلام مى ‏فرستد. جُنیدى ناصبى، آموزگار كودكى شش ساله مى‏شود و آموزش خود را آغاز مى‏كند. پس از زمانى، از وضعیت درسى كودك مى‏پرسند.

جنیدى زبردست كه تحت تأثیر دانایى كودك قرار گرفته بود، از شیوه پرسش مى‏آشوبد و مى‏گوید: «كودك؟! كدام كودك؟ بگو پیرِ خرد! به خدا سوگندتان مى‏دهم آیا در این شهر بزرگ دانشمندتر و ادیب‏تر از او سراغ دارید؟» با لحنى آمیخته به احترام، در حالى كه كمترین گرایشى به خاندان پیامبر ندارد، مى‏گوید: «به خدا، هرجا كه من با تكیه بر پشتوانه ادبى‏ام به نكته‏اى اشاره مى‏كنم كه به گمانم فقط خودم به آن دست یافته‏ام و روزنه‏اى را آشكار مى‏سازم، او دروازه‏هایى از آن را به رویم مى‏گشاید كه حیرت‏زده مى‏شوم و من از او مى‏آموزم. مردم مى‏انگارند من آموزگار او هستم، اما به خدا قسم، او آموزگار من است و من دانش‏آموز اویم!

او بهترین آفریدگان است و دانشمندترین مردم. گاهى براى آموزش و آزمایش، پیش از ورودش به اتاق درس از او مى‏خواهم كه سوره‏اى از قرآن را بخواند. مى‏پرسد: كدام سوره؟ من سوره‏اى طولانى را نام مى‏برم. چنان با قرائتى درست و صوتى دلنوازتر از داود علیه‏السلام برایم مى‏خواند و تأویل و تفسیر آیات را چنان به زیبایى مى‏گوید كه شگفتى وجودم را در هم مى‏پیچد. سبحان اللّه! در میان این دیوارهاى بلند و سیاه مدینه او این همه دانش را از كجا گرد آورده است؟

این دانش ژرف و بینش شگرف، هم نقشه مكارانه معتصم را نقشى لرزان بر آب مى‏سازد و هم آموزگار ناصبى را به دوستدارى از شیفتگان اهل‏بیت علیهم‏السلام پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تبدیل مى‏كند.

در فرهنگ قرآن و عترت هدایت و هادی، بار مفهومی و معنایی بسیار عمیق‌ دارد. شناخت راه، شناخت مقصد، شناخت امت و کاروانیان همراه، شناخت موانع و مشکلات مسیر، شناخت دزد‌ها و گردنه‌ها، ایجاد انگیزه برای حرکت، دمیدن روح استقامت در رهروان، حفظ اتحاد و هماهنگی کاروان، حمایت و حفاظت از جان و مال و حقوق کاروانیان، تنها بخشی از مفهوم «هادی» در فرهنگ اسلامی است

کرامات امام هادی علیه السلام

زرافه نگهبان مخصوص متوكل می گوید: متوكل مردی اهل لهو و لعب و بازیهای مختلف بود، به همین علت یك مرد هندی كه در شعبده بازی احاطه خاصی داشت به كاخ خود آورده بود تا سرگرم باشد.

یك روز تصمیم گرفت كه امام هادی ـ علیه السلام ـ را توسط مرد شعبده باز مسخره و اهانت نماید. به او گفت اگر باعث خجلت و اذیت امام شوی هزار دینار ناب به تو خواهم داد.

مرد هندی قبول كرد و دستور داد چند مرغ بریان طبخ كنند و روی ظروف غذا بگذارند و خود در كنار سفره نشست، آنگاه امام را دعوت كردند كه به سر سفره غذا حاضر شوند.

در همان مكان پارچه ای به دیوار آویزان بود كه نقش یك شیر بر آن بود. شعبده باز درست در كنار آن نقش نشسته بود. حاضرین مشغول غذا خوردن شدند. امام هادی ـ علیه السلام ـ دست مبارك را دراز كردند كه از مرغ استفاده كنند شعبده باز آن را به پرواز در آورد و باز به محل دیگر سفره دست دراز كردند بار دیگر شعبده باز مرغ را به پرواز در آورد و تمامی اهل مجلس خندیدند.

ناگهان امام هادی ـ علیه السلام ـ دست را بر صورت شیر پشت سر شعبده باز زد و فرمود: او را بگیر. شیر تجسم یافت و بر او حمله كرد و مقابل چشم همه او را بلعید و به جای خود برگشت و به صورت اول در آمد.

حاضرین متحیر و وحشت زده شدند امام از جا برخاست. متوكل گفت: از تو می خواهم از مجلس بیرون نروی مگر آنكه شعبده باز را برگردانی.

امام هادی ـ علیه السلام ـ فرمود: به خدا سوگند دیگر او را نخواهی یافت آیا دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می كنی؟!

سپس از مجلس خارج شدند و دیگر كسی مرد شعبده باز را ندید. (بحار، ج50، ص147)

                                                                                                                                    فرآوری: آمنه اسفندیاری

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

سیره عملی اهل بیت (علیهم السلام) ـ سید كاظم ارفع.

سیره پیشوایان ـ مهدی پیشوایی .

سایت موسسه جهانی سبطین.

سایت اندیشه قم.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.