کی گفته سیر و سلوک محال است؟!
![سلوک](https://img.tebyan.net/big/1391/04/17714221824120393231110981011804617056218139.gif)
این نفس دجّال بشر است که برای اینکه آزاد باشد، دائم منفی بافی میکند و راه را مشکل و محال میداند. مثلا میگوید ما کجا و اهل بیت علیهم السّلام کجا؟ ما کجا و ربّ الارباب کجا؟ بعضیها چون خودشان در گردنه گیر کردهاند، میگویند راه بسته است و راهِ خدا را میبندند. بیچاره خودش گیر کردهاست؛ امّا سلمانها رفتند و رسیدند و به مقام منّا اهل البیت راه یافتند.
بعضی از اهل منبر و وعّاظ و اهل سلوک و طریقت تأکید میکنند که "راه دینِ خدا سخت است"، "خیلی باید مشقّت تحمّل کرد" و "اصلاً مگر این راه رفتنی است و کسی میتواند برود؟!" و ... . تمام اینها به آن خاطر است که او دارد حال خودش را میگوید.
برای خود او سخت است! لذا میگوید راه دین سخت است. برای تو سخت است. تو معتادی. تو هنوز اعتیادت را ترک نکردهای که بتوانی لذّت عمل به احکامالله را بچشی و تلخی تخلّف از احکامالله را احساس کنی. تو مریضی. ولو درس دین هم خواندهای. آمدهای روی منبر یا پشت تریبون، داری این گونه دین را سخت و دشوار معرفی میکنی. دیدهام بعضی از گروههایی که ادّعای سیر و سلوک هم میکنند؛ این گونه هستند! میگویند: "خیلی راه سخت است. مگر میشود رفت. چنین است، چنان است ..." راه را سخت نشان میدهند. قلّهها را خیلی دور از دسترس نشان میدهند. ما کجا و اهل بیت کجا؟ ما کجا و خدا کجا؟ چون خودش گیر کرده؛ نتوانسته برود؛ در گردنهی نفسش متوقّف شده؛ آمده به همه اعلام میکند که "آقا اصلاً راه وجود ندارد. راه بسته است. شما هم بیخودی نروید. ما رفتیم راه بسته بود."
"عزیزم تو خودت گیر کردهای؛ چه کسی گفته این راه بسته است؟! چه کسی گفته این راه طولانی است؟! چه کسی گفته از شب ظلمانیِ عالمِ طبیعت، راه به روز نورانیِ عالم توحید یافتن، خیلی طول میکشد؟! قران که خلاف این را میگوید. سۆال میکند و میگوید: «أَلَیسَ الصُّبحُ بِقَریب1» صبح نزدیک نیست؟! نگفت صبح نزدیک است.
یک مرتبه میبینید حجّت خدا بغل دستت نشسته است. تو باید او را ببینی. تو میگویی: "حالا کو تا ظهور؟ کو تا قیامت؟" خودت راه را دور کردهای. بعد برای خودت که دور است؛ برای دیگران هم راه بندان میکنی! به دیگران هم میگویی: به این زودیها منتظر نباشید. حالا کو تا ظهور شود؟! تو در غیبت ماندهای
این که پرسید: «صبح نزدیک نیست؟» خیلی گویاتر است. عزیز دل من چرا اینقدر صبح را دور نشان میدهی؟ صبح خیلی نزدیک است؛ خیلی، خیلی، خیلی، خیلی، خیلی. اگر این خیلی را باور کنی؛ همین الان میبینی که صبح است. همین الان صبح است. حقیقت توحید همین الان دارد در عالم میدرخشد. تو فکر میکردی الان شب ظلمانی است؟! میگفتی حالا کو تا صبح شود؟! قران میگوید: « أَلَیسَ الصُّبحُ بِقَریب »؛ «إِنَّهُم یَرَونَهُ بَعیداً وَ نَرٰیهُ قَریباً 2» آنها یوم الله قیامت را دور تصوّر میکنند؛ امّا ما آن را خیلی نزدیک میبینیم «نَرٰیهُ» اصلاً داریم آن را میبینیم! میبینیم آن روزی که «لِمَنِ المُلکُ الْیَومَ؟ ِللهِ الْواحِدِ القَهّار 3» ظهور میکند. همین الان ظهور میکند. چشمت را باز کن و ببین. چه کسی گفته دور است؟ مقصود از قیامت را میخواهی ظهور خدا بگیر که قیامت کبریٰ است؛ میخواهی ظهور حجّت خدا بگیر که قیامت صغریٰ است. چه کسی گفته ظهور دور است؟ در فراز آخر دعای عهد که بعد از نماز صبح میخوانیم است: « إِنَّهُم یَرَونَهُ بَعیداً وَ نَرٰیهُ قَریباً» آنها راه را خیلی طولانی و دراز و دور نشان میدهند؛ امّا ما آن را خیلی نزدیک میبینیم؛ خیلی نزدیک. اگر این «خیلی» به جانتان بنشیند؛ یک مرتبه میبینید در مقصد نشستهاید.
یک مرتبه میبینید حجّت خدا بغل دستت نشستهاست. تو باید او را ببینی. تو میگویی: "حالا کو تا ظهور؟ کو تا قیامت؟" خودت راه را دور کردهای. بعد برای خودت که دور است؛ برای دیگران هم راه بندان میکنی! به دیگران هم میگویی: به این زودیها منتظر نباشید. حالا کو تا ظهور شود؟! تو در غیبت ماندهای.
![امام زمان](https://img.tebyan.net/big/1391/06/1817740201810443148121299512027171397.jpg)
عزیز من! دیگران به ظهور رسیدند. تو در غیبت ماندهای. حالا برای همه نسخهی غیبت مینویسی؟! دیگران را میخواهی به زندگی در غیبت عادت دهی؟! چرا مستعدّ ظهورشان نمیکنی تا در ظهور و در فضای ظهور زندگی کنند؟ لااقل ظهور انفرادی که امکانپذیر است. چرا راه را دور نشان میدهی؟! چون نفس بازیگر است. او مبتلای به نفس است؛ اسیر نفس است و ذائقهی نفس هم ضدّ احکام خداست. لذا سخت نشان میدهد تا شما را بترساند که نکند بروید! شیطان هم عمدهی کاری که میکند؛ در قوهی واهمهی انسان نقش آفرینی میکند. ترس خیالی ایجاد میکند که انسان جرأت رفتن نکند؛ و الاّ شما اگر جلو بروی میبینی به مقصد رسیدهای. شیطان ترفند عمدهای که دارد این است. خیلی شما را میترساند. ترس پوچ و خیالی.
مسجد یا غاری بود که اینگونه مشهور شده بود که اگر کسی داخل این غار یا مسجد شود و یک شب تا به صبح در آنجا بماند؛ صبح جنازهاش را بیرون میآورند. لذا کسی جرأت نمیکرد شب به آنجا برود. شخصی از زندگی خسته شد و تصمیم داشت خودکشی کند. از زنده بودن کلافه بود؛ میخواست هر طور شده بمیرد. او گفت: من امشب به این مسجد یا غار میروم و در آنجا میخوابم. گفتند: ما تجربه کردهایم و میدانیم اگر کسی آنجا بخوابد؛ فردا جنازهاش را درمیآورند. سالم بیرون نمیآید! گفت: من میخواهم بمیرم. این را از خدا میخواهم! من را از چه چیز میترسانید؟! از مردن؟! من میخواهم بمیرم! لذا داخل آن مسجد یا غار شد. ابتدا که داخل شد سر و صداهای مهیبی شنید و گفت: چرا سر و صدا میکنید؟ آیا میخواهید مرا بترسانید که بمیرم؟ من اصلاً آمدهام اینجا بمیرم! کمی که ماند؛ طلسم آن غار یا مسجد شکست. صبح هم زنده و سالم بیرون آمد. معلوم شد همهی انسانهایی که آنجا میآمدند و میمردند؛ از ترس میمردند.
عزیزم تو خودت گیر کردهای؛ چه کسی گفته این راه بسته است؟! چه کسی گفته این راه طولانی است؟! چه کسی گفته از شب ظلمانیِ عالمِ طبیعت، راه به روز نورانیِ عالم توحید یافتن، خیلی طول میکشد؟! قران که خلاف این را میگوید. سۆال میکند و میگوید: «أَلَیسَ الصُّبحُ بِقَریب» صبح نزدیک نیست؟! نگفت صبح نزدیک است
هیچ چیز ترسناک واقعی وجود نداشت. هیچ خطر واقعی وجود نداشت. آنها با قوهی ترس از پا در میآمدند. با قوهی وهم و خیالشان از پا در میآمدند.
بشر هم این گونه است. نفس سعی میکند انسان را بترساند. راه دین را دور و سخت و دشوار نشان دهد. چه کسی گفته راه دین سخت و دشوار است؟ لذّتبخش ترین چیز است! در مسیر بندگی و سلوک، کمی انسان راه برود که این اعتیاد یک خرده ضعیف شود؛ خواهد دید که خیلی فرق کرد. تا دیروز چقدر با زور طرف را میکشاندید بلکه دو رکعت نماز بخواند؛ حالا جوری شده که هر چه او را میکشی؛ نمیتوانی از نماز خواندن جدایش کنی! او میخواهد دائم نماز بخواند. این اتّفاق میافتد. لذا نه راه دشوار است؛ بلکه آسان ترین راه است؛ نه مقصد دسترسی ناپذیر است؛ که نزدیکترین نقطه به ماست. مگر بین ما تا خدا چقدر راه است؟! فرمود: «إذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنّی قَریْبٌ٤» اینقدر نزدیک است! پس گول نفس را نخوریم. یک خرده شما مقاومت کنید و نتر سید؛ طلسمش میشکند. دیدید آن شخص نترسید و طلسم آن مسجد یا غار شکست. به همین شکل طلسمش میشکند و بعد میبینید همه چیز عوض شد. حال چقدر از عمل به احکامالله لذّت میبرید و تخطّی از احکامالله چقدر برایتان تحمّلناپذیر است.
پی نوشت ها:
1. سورهی هود، آیهی 81
2. سورهی معارج، آیات 6 و 7
3. سورهغافر، آیهی 16
4. سورهی بقره، آیهی 186
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع: مصباح الهدی، مهدی طیّب، مبحث احکام دین، صفحه 331
![مشاوره](https://img.tebyan.net/ts/persian/QuestionArticle.png)