تبیان، دستیار زندگی
خداوندا! تو می‌دانی كه من (در پذیرش ولایتعهدی) به اكراه ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفرعشق / فلسفه پذیرش ولایتعهدی، از دیدگاه‌های مختلف


همان علتی كه سبب شد جدم امیرمۆمنان در شورای خلیفه دوم وارد شود، باعث شد من ولایتعهدی را بپذیرم. یعنی چنان كه علی از روی ناگزیری وارد شورا شد، من نیز ناگزیر بودم.


از آنچه در صفحات گذشته آوردیم، دانسته شد كه پذیرش ولایتعهدی، از روی میل و رغبت نبود و صرفاً برای حفظ مصالح مسلمانان و شیعیان و علویان صورت گرفت و امام(ع) از هر فرصتی برای بیان این حقیقت و نمایاندن نارضایتی خود بهره می‌جست و حتی از فرصت مناجات‌های خود در جهت افشای واقعیت استفاده می‌كرد  و می‌فرمود:

«اللهم انك تعلم انی مكره مضطر فلا تۆاخذنی كما لم تۆاخذ عبدك و نبیك یوسف حین وقع الی ولایة مصر.»

خداوندا! تو می‌دانی كه من (در پذیرش ولایتعهدی) به اكراه و از روی ناچاری وارد شدم؛ پس مرا مورد مۆاخذه قرار مده، چنان كه پیامبر(ص)ت یوسف را به خاطر پذیرش سرپرستی مصر مورد مۆاخذه قرار ندادی.

افشاگری امام(ع) به دعاها و مناجات‌ها محدود نبود، بلكه با بیان‌های مختلف و در فرصت‌های گوناگون به روشنگری می‌پرداخت.

مردی از شیعیان كه موضوع ولایتعهدی را مناسب مقام عالی امام(ع) نمی‌دید، از امام(ع) پرسید: چه چیز باعث شد ولایتعهدی را بپذیرید؟

امام(ع) فرمود: به نظر تو مقام پیامبری برتر است یا مقام امامت؟

مرد گفت: مقام پیامبری برتر است.

امام(ع) پرسید: یا كسی كه علناً اظهار كفر و شرك می‌كند بدتر است یا كسی كه اظهار اسلام و دیانت دارد؟ مرد گفت: كسی كه اظهار كفر می‌كند بدتر است.

پذیرش ولایتعهدی از دیدگاه های مختلف

امام(ع) فرمود: یوسف پیامبر(ص) خدا بود و از طرف عزیز مصر كه صریحاً شرك می‌ورزید، قبول حكومت كرد. پس اگر من ولایتعهدی فردی چون مأمون را بپذیرم، غیرقابل توجیه نخواهد بود، ولی بدان با این همه، من از روی ناگزیری ولایتعهدی را پذیرفته‌ام.

فردی به نام محمدبن عرفه می‌گوید: از امام(ع) پرسیدم چرا ولایتعهدی را تحمل كرده‌اید؟

امام(ع) فرمود: همان علتی كه سبب شد جدم امیرمۆمنان در شورای خلیفه دوم وارد شود، باعث شد من ولایتعهدی را بپذیرم. یعنی چنان كه علی از روی ناگزیری وارد شورا شد، من نیز ناگزیر بودم.

علامه مجلسی ضمن نقل این حدیث، در بیان مقصود حضرت رضا(ع) می‌نویسد:

«ای لئلا ییأس الناس من خلافتنا و یعلموا باقرار المخالف ان لنا فی هذا الامر نصیباً.» برای آن كه مردم از خلافت ما مأیوس نشوند و دشمن نیز اقرار كند كه برای ما نیز در زمامداری بهره‌ای است.

علامه مجلسی می‌افزاید:

«یحتمل ان یكون التشبیه فی اصل الاشتمال علی المصالح الخفیة.»

احتمال می‌رود كه این تشبیه مشتمل بر مصالح پنهانی باشد كه ما از ن بی‌خبریم.

سیدمرتضی در بیان فلسفه پذیرش ولایتعهدی می‌نویسد:

پذیرش ولایتعهدی از دیدگاه های مختلف

«اگر به من گفته شود: چرا امام رضا(ع) پیشنهاد مأمون را پذیرفت؟ در حالی كه این مربوط به شۆون امامت نبود و مسۆولیت دینی به شمار نمی آ‌مد، خواهم گفت: همان‌گونه كه در مورد انگیزه حضور امیرمۆمنان(ع) در شوری به تفصیل سخن گفته‌ایم و متذكر شدیم كه این حق حضرت بوده است و برای احقاق حق خود لازم بود تا در شوری شركت جوید، اكنون در مورد امام رضا(ع) نیز همین را می‌گویم كه چون حق او در ستانه تضییع و نابودی قرار گرفته است، پذیرفتن ولایتعهدی برای رسیدن به حق مسلم و مشروع ن حضرت بر ایشان لازم و ضروری بود.»

آنگاه سیدمرتضی می‌افزاید: «با پذیرش این نكته كه امام رضا(ع) حجت خداست، هرگونه تصور نابجا نسبت به ساحت قدس او نارواست.»

شیخ صدوق در این زمینه می‌نویسد:

«آنچه حضرت رضا(ع) را واداشت تا جانشینی مأمون را بپذیرد، همان روشی بود كه پیغمبران در برابر برخی از شاهان و سلاطین عصر خویش برگزیدند و همان چیزی بود كه امام حسن(ع) را واداشت تا با معاویه صلح نماید، چه این كه ائمه دین در برخی موارد با زمامداران اموی و عباسی، بنا بر ضرورتی خاص و از روی مصلحت و یا به ناچار نرمش نشان می‌دادند. علاوه بر این كه اگر حكومت از ن كسی باشد و عده‌ای سلطه‌گر از او بگیرند، حال اگر قسمتی را به صاحب آن برگردانند، پذیرفتن آن قسمت برای صاحب حق، جایز است.»

جا دارد كه از شیخ بزرگوار، مرحوم صدوق بپرسیم كه اگر اقدام حضرت با انگیزه رسیدن به حق خویش بوده است، چرا آن حضرت پیشنهاد اصل خلافت را نپذیرفت! و چرا در قبول ولایتعهدی شرایطی را مقرر فرمود؟ و به طور جدی حاضر به مداخله در امور حكومتی نشد؟ بنابراین، هر چند سخن مرحوم صدوق و سیدمرتضی در جای خود صحیح است، ولی استناد عمل امام(ع) به ناگزیری و اضطرار ن حضرت، اثبات پذیرتر است.


منبع: آستان قدس رضوی

بخش حریم رضوی