تبیان، دستیار زندگی
بگذارید هر کاری که می‏خواهد انجام دهد، او نخواهد توانست...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیشگویی های امام رضا (علیه السلام)


امام رضا علیه‏السلام بسیاری از حوادث را قبل از آنکه واقع شود، پیش‏بینی می‏کرد و آن حوادث همان گونه که حضرت پیشگویی کرده بود، اتفاق می‏افتاد. این پیشگوییها به روشنی عقیده‏ی اصلی شیعه را ثابت می‏کند که می‏گوید: خدای تبارک و تعالی به امامان اهل‏بیت علیهم‏السلام فضیلت و علوم باطنی بخشیده است، درست همان طوری که به پیامبرش بخشیده است.

برخی از پیشگوییهای امام رضا علیه‏السلام را در ذیل می‏آوریم:

1. حسن بن بشار روایت می‏کند با سلسله سند موثق که علی بن موسی الرضا علیه‏السلام فرمود: عبدالله (یعنی مأمون)، محمد (یعنی امین) را خواهد کشت.

من (حسن بن بشار) از او پرسیدم: آیا عبدالله بن هارون، محمد بن هارون را خواهد کشت؟

امام (ع) پاسخ داد: «بلی، عبدالله که در خراسان است، محمد بن زبیده را که در بغداد است، خواهد کشت.» و سپس شعری را خواند که معنایش این است: «یقینا پی در پی کینه‏ها تو را نشانه می‏گیرند و امراض مخفی را آشکار می‏کنند.»(1)

چند روزی سپری شد و مأمون برادرش امین را کشت.

2. نمونه‏ی دیگر از وجود علم ذاتی امام رضا علیه‏السلام این است که وقتی محمد بن جعفر الصادق (ع) در مکه قیام کرد و بیعت مأمون را شکست، امام رضا علیه‏السلام به نزد او رفت و فرمود: ای عمو، پدر یا برادرت را به دروغ متهم مکن، زیرا چنین قدرتی با تو سازگار نخواهد بود.

پیشگویی امام(ع)

به هر حال محمد بن جعفر توجهی به پند و اندرز امام رضا علیه‏السلام نکرد و طغیانش را علیه مأمون اعلام داشت. کمی پس از آن، گروههایی از افراد مأمون به سرکردگی جلودی به محمد بن جعفر و جنگجویانش حمله کردند و آنها را شکست دادند. سپس محمد از جلودی امان خواست و او نیز به وی امان داد. آنگاه محمد به منبر رفت و اختیار و قدرت را واگذار کرد و گفت: این قدرت متعلق به مأمون بوده و من حقی بر آن ندارم.(2)

3. حسین فرزند امام موسی کاظم علیه‏السلام گفته است: ما، جوانانی از بنی‏هاشم در اطراف امام رضا علیه‏السلام نشسته بودیم، جعفر بن محمد علوی با سر و وضعی نامرتب و لباسی وصله‏دار از مقابلمان گذشت و ما نگاهی به یکدیگر کرده و به او خندیدیم. در همین حال امام فرمود:

در آینده‏ای بسیار نزدیک شاهد خواهید بود که جعفر بن محمد علوی فردی ثروتمند خواهد شد و مریدان بسیار خواهد داشت.

یک ماه بعد دیدیم که جعفر حاکم مدینه شد و از موقعیت خوبی بهره‏مند گردید.(3)

4. از محاول السجستانی روایت شده است که گفت: هنگامی که من در مدینه بودم، امام رضا علیه‏السلام را دستور دادند تا به خراسان برود.

امام وارد مسجد شد تا با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خداحافظی کند، پس چندین بار با نبی اکرم (ص) وداع کرد و در تمام این لحظات می‏رفت و باز به طرف قبر برمی‏گشت. ناگهان شیونی بلند زد و گریه کرد.

شتابان به سوی او رفتم و سلام کردم و تبریک گفتم. امام فرمود: مرا رها کن، چرا که از همسایگی حرم جدم جدا می‏شوم و در غربت خواهم مرد و در کنار هارون دفن خواهم شد.

من از شهر خارج شدم و در راه با امام بودم تا وارد خراسان شد. امام رضا علیه‏السلام مدتی در خراسان ماند و پس از آن کنار هارون دفن گردید.(4)

جریان همان گونه اتفاق افتاد که امام رضا علیه‏السلام خود پیشگویی کرده بود. وی به خراسان رفت و دیگر از آنجا برنگشت و به وسیله‏ی مأمون خلیفه‏ی عباسی به شهادت رسید و در کنار هارون الرشید دفن گردید.

5. صفوان بن یحیی می‏گوید: هنگامی که ابوابراهیم (امام کاظم علیه‏السلام) دار فانی را وداع فرمود و ابوالحسن الرضا علیه‏السلام در سمت امامت سخن گفت، برای او از وجود فتنه‏هایی که تهدیدش می‏کرد بیمناک شدیم. به امام گفتیم: شما امر عظیمی را آشکار کردید و ما از این شیطان (یعنی هارون) بر شما بیمناکیم.

پیشگویی امام(ع)

حضرت پاسخ داد: بگذارید هر کاری که می‏خواهد انجام دهد، او نخواهد توانست به من صدمه‏ای بزند.(5)

این جریان نیز همان طور که امام رضا علیه‏السلام پیش بینی کرده بود، تحقق یافت، بدین معنی که هارون الرشید رفتار بدی با آن حضرت نداشت و امام (ع) خود این موضوع را به اصحابش تأکید نموده بود.

محمد بن سنان می‏گوید: من به ابوالحسن الرضا علیه‏السلام در دوران هارون گفتم: شما خودتان را از طریق این موضوع و همنشینانتان در جمع یاران پدرتان مشهور می‏کنید، حال آنکه از شمشیر هارون خون می‏چکد (خون پیامبر و اهل بیت او و پیروانش).

امام رضا علیه‏السلام فرمود: همان گونه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«اگر ابوجهل یک مو از سر من کم کند، شاهد باش که من پیامبر خدا نیستم»به تو می‏گویم که اگر هارون الرشید یک تار مو از سر من کم کند، گواه من باش که من هم امام نیستم.(6)

امام رضا علیه‏السلام چندین بار اعلام کرده بود که هارون به او توهین نخواهد کرد و در کنار هارون دفن خواهد شد. حمزة بن جعفر ارجانی روایت کرده است که هارون از مسجدالحرام از دروازه خارج شد و علی‏الرضا (ع) از دروازه‏ی دیگر، و فرمود: خانه چه دور است و ملاقات چه نزدیک! مطمئنا توس من و او را با هم جمع می‏کند.(7)

امام رضا علیه‏السلام در بسیاری از روایات بر روی مدفون شدن خود در کنار هارون الرشید تأکید فرموده است. موسی بن هارون روایت می‏کند: هنگامی که هارون الرشید مشغول صحبت کردن در مسجد مدینه بود، علی بن موسی الرضا علیه‏السلام را دیدم که به من فرمود: تو خواهی دید که من و او (هارون) در یک خانه دفن خواهیم شد.(8)

6. نمونه‏ای دیگر از علم ذاتی امام رضا علیه‏السلام خبر دادن از هلاکت برامکه است با توجه به شوربختی آنها. مسافر گزارش کرده است: من با ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه‏السلام بودم، یحیی بن خالد برمکی از برابر ما گذشت در حالی که صورتش را با دستمالی پوشانده بود تا از گرد و غبار فرار کند. امام فرمود: «بدبخت کسی که نمی‏داند در این سال برایش چه رخ خواهد داد.» سپس اضافه کرد: «تعجب‏آورتر از این آنکه من و هارون به مانند این دو انگشت هستیم.» و در همین حال انگشت سبابه و انگشت وسطی‏اش را با هم جمع کرد.

مسافر می‏گوید:

به خدا قسم مفهوم کلام ابوالحسن (ع) را در رابطه با هارون تا زمان شهادتش و دفن او در کنار هارون نفهمیدم.(9)

7. محمد بن عیسی می‏گوید از روی صحت، این حدیث را از ابوحبیب نباجی که گفته بود:

پیشگویی امام(ع)

پیامبر خدا (ص) را در خواب دیدم که به نباج آمد و در مسجد، جایی که هر سال حاجیان می ایستادند، ایستاد. من به نزد او رفته و سلام کردم. در جلوی او طبقی بود پر از خرمای صیحانی. او به من مشتی از آن خرماها داد. من آنها را شمردم، هجده دانه بود. پس، از یک نفر تقاضا کردم که خواب مرا تعبیر نماید و او به من گفت که تا هجده سال دیگر زنده خواهم بود. دو سال بعد در حالی که در مزرعه‏ام بودم، شخصی آمد و با من راجع به آمدن حضرت رضا علیه‏السلام از مدینه و ماندنش در آن مسجد گفتگو کرد. من مردم را دیدم که پیش امام می‏رفتند، من هم نزد او رفتم. دیدم امام در همان جایی نشسته است که در خواب دیده بودم پیامبر (ص) نشسته بود، در حالی که طبقی ساخته شده از لیف خرما پر از خرماهای صیحانی نزد او بود. من سلام کردم. امام سلام مرا پاسخ داد و فرمود: «جلو بیا.» جلو رفتم و امام مشتی از آن خرماها به من داد، و آنها را مانند آنچه در خواب دیده بودم شمردم، دقیقاً برابر بود با آنچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خواب به من داده بود. پس گفتم: ای پسر رسول خدا، اضافه‏تر از این به من بده.

حضرت فرمود: اگر پیامبر خدا اضافه‏تر از این به تو داده بود، ما هم برای تو اضافه می‏کردیم.(10)

8. جعفر بن صالح روایت کرده و می‏گوید: من به نزد رضا (ع) رفتم و به او گفتم: زنم باردار است، از خدا درخواست کن تا فرزند من پسر باشد.

امام پاسخ داد: آنها دوقلو خواهند بود.

من به کناری رفته و با خود گفتم: نام یکی را علی و نام دیگری را محمد می‏گذارم. سپس به نزد امام برگشتم و او به من فرمود: نام یکی را علی و نام دیگری را ام‏عمرو بگذار.

هنگامی که به کوفه برگشتم، همسرم دو قلو وضع حمل کرده بود و من دیدم که یکی پسر و دیگری دختر است. پس پسرم را علی و دخترم را ام‏عمرو نام نهادم.(11)

راویان پیشگوییهای بسیاری را از امام رضا علیه‏السلام روایت کرده‏اند که دلالت بر این دارد که خدا آنها را با علم صحیح، همان طور که به دوستان پارسا و بندگانش اختصاص می‏دهد، به آن حضرت الهام فرموده است.


1ـ المناقب، ج 4، ص 338.

2ـ بحارالانوار، ج 12، ص 13.

3ـ فصول المهمه، ص 229.

4ـ اخبار الدول، ص 114.

5ـ اعیان الشیعه، ج 4، ص 97.

6ـ همان مأخذ.

7ـ الاتحاف بحب الاشراف، ص 59.

8ـ همان مأخذ.

9ـ همان مأخذ.

10ـ کشف الغمه، ج 3، ص 103.

11ـ جوهرة الکلام، ص 146.

بخش حریم رضوی