تبیان، دستیار زندگی
و حج، عبادتی است سیاسی، پایگاهی است برای رفعت اهل ولا، اهرمی است برای شکستن هیمنه استکبار، آیینه ای است برای تماشای شکوه وحدت، مکتبی است برای آموزش عرفان و سلوک، مدرسه ای است برای تربیت موحّدان مجاهد، بازاری است برای خرید آخرت، چشمه ای است برای طهارت روح.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حج تشنه ترت می کند !

حج

چشمه ای است حج... که هرکه از آن نوشید، تشنه تر شد،و هرکه حلاوت آن را یافت، شیفته تر گشت.

و هرکه چهره جان در زمزم معارفش شست، پاکدل شد.

کتابی است حج... که هرکه با الفبای معارفش آشنا شد، دل به آن سپرد، و هرکه اوراقی از رموز و اسرارش را با سرانگشت تدبّر، ورق زد، مشتاق به پایان بردن این صحیفه عرفان گردید،

و هرکه حتّی نگاهی به سطور این کتاب یقین افکند، و نظر بر خطْ نوشته های این بیت المعمور داشت، بذر معرفت در اندیشه و دل کاشت.

خانه ای است حج... که هرکه چند صباحی رحل اقامت در آن افکند، و هرکه چند روزی بار سفر به سوی آن کشید و لذّت آرمیدن در سایه معنویت بیت خدا را چشید، رنج سفر فراموش کرد و آنجا را خانه خود، خانه خدا و خانه مردم یافت.

هرکه مقیم این خانه شد، مقام یافت.

هرکه ساکن این حریم گشت، به سکون نفس رسید.

درختی است حج... که اگر دست نیاز، به شاخه های کرامتش بیاویزی،

و اگر دامن طلب، زیر این شاخه طوبی بگستری،

دامن دامن، حکمت و نور نصیبت می شود.

و اگر در سایه اش نشینی، خنکای یقین را حسّ می کنی.

و اگر پنجه به سرشاخه های پربارش فراز بری، میوه های تازه ایمان و نور و حضور می چینی.

بازاری است حج... که هرکه با نقد خلوص ، پای بدان نهد، کالای عبودیت نصیبش می شود،

و هرکه بی توشه باور به آنجا رود، تهیدست باز می گردد.

هرکه جویا باشد، به منافع می رسد، و هرکه هشیار باشد، سود می برد و هرکه غافلانه رود و باز گردد، زیان می برد.

هرکه کالای قلب به آن بازار بَرد، مشتری صالحات، آن را نمی خرد.

و آنکه متاع فاسد به میان و میدان آورد، بی بهره و بی خریدار خواهد ماند.

کتابی است حج... که هرکه با الفبای معارفش آشنا شد، دل به آن سپرد، و هرکه اوراقی از رموز و اسرارش را با سرانگشت تدبّر، ورق زد، مشتاق به پایان بردن این صحیفه عرفان گردید، و هرکه حتّی نگاهی به سطور این کتاب یقین افکند، و نظر بر خطْ نوشته های این بیت المعمور داشت، بذر معرفت در اندیشه و دل کاشت

مدرسه ای است حج... که کتاب و دفترش عمل و تزکیه است،

سازنده اش ابراهیم و اسماعیل و جبرئیل است و بنیانش تقوا است،

و آنکه در این مدرسه نام نویسد، باید مشق بندگی را خوب بنویسد و خطّ خلوص را زیبا بنگارد و تکلیف طاعت را در کلاس مناسک، به دقت و کمال و تمام، انجام دهد.

امتحانش توبه و قبولی آن، غفران است.

شهری است حج... که کعبه، کانون و مرکز آن است.

مناسک، آیین نامه زیستن در این شهر قانونمند است و هر تخلّفی قربانی می خواهد.

شهری است آباد و آزاد، که وطن هر موحّد است و زادگاهِ دین و خاستگاه قرآن.

و هرکه اهل این دیار است، حاجی است.

و هرکه با این شهر بیگانه است، احساس غربت می کند.

دنیایی است حج... که همه کائنات بر مدار مطاف سیر می کنند و مشاعر مقدس آن، محل همایش همه نژادها، زبانها، ملّتها و ملّیتهاست.

حج

آنکه حاکم این دنیاست، خدا ست و آنکه به این نشأه گام می نهد، وارد منظومه بندگی می شود.

دنیایی است شگفت و سرشار از دیدنیها و شنیدنیها. عجایب هفتصد گانه هستی، در موزه حج نگهداری می شود. و حاجی، برای دیدار آثار باستانی توحید، عازم آنجا می شود و همه پدیده ها و صحنه هایش، هم نو است، هم کهن .

دریایی است حج... موج خیز و گهرساز.

هرکه به ژرفای معارفش فرو رود و در اعماق حکمتهایش غوّاصی کند، مرواریدهای گرانبها و بی بدیل به چنگ می آورد و هرکه بر ساحل، به تماشا بایستد، هرچند هم به گوهر نرسد، امّا تلاطم امواج و نسیم ساحل این دریا، روحش را شاداب می کند.

رودخانه ای است حج... که هرکه تن و جان در

آن شست، و هرکه به شناگری در آن پرداخت، و هرکه با آب حیاتش به سمت و سوی دریا رفت، دریایی شد و دریا شد!

و هرکه کنار رود ماند و رفتن رود را تماشا کرد، رود رفت و او ماند.

رودی است که به دریا می رسد و می رساند و هرکه روح دریایی دارد، با حرکت این رود، همراه و هم آوا می شود و پیچ و خم مشکلاتِ دینداری و فراز و نشیب راه بندگی و صخره ها و سنگلاخهای طریق عبودیت را پشت سر می گذارد و تعلّقها را می گسلد.

دنیایی است حج... که همه کائنات بر مدار مطاف سیر می کنند و مشاعر مقدس آن، محل همایش همه نژادها، زبانها، ملّتها و ملّیتهاست

هیچ سیلاب به دریا نرسانَد ما را *** ما که در هر بُنِ مو، سنگِ گرانی داریم

ندایی است حج... پیچیده در گوش زمان، برخاسته از حنجره ابراهیم، و نشسته بر گوش جانِ میلیونها موحّد ابراهیمی،

ندایی که از هر دیار دور و نزدیکی، از هر شهر و روستایی، از هر فراز و فرودی، مهمان می طلبد.

ضیافتی با میزبانی خدا! و سفره ای گشوده تا ابدیت، تا آخرت، تا بهشت، تا رضوان و رحمت، تا عفو و مغفرت.

ندایی پرطنین و آهنگین و دلنشین،

که آهنگ ملکوت دارد و نغمه خلد برین.

و... عبادتی است حج که بعد سیاسی و اجتماعی دارد، عزّت آفرین و شکوه بخش و قدرت ساز است.

رمز وحدت و همبستگی است، مایه معرفت و همدلی و تعاون است،

سیاستی در متن دین است، تا ملل مسلمان را با رمز قدرت و راز وحدت آشنا کند،

امت محمدی را در برابر کفر جهانی بسیج سازد،

حماسه های دین و عرفان را، در کنار هم به یادها آورد.

و حج، عبادتی است سیاسی، پایگاهی است برای رفعت اهل ولا، اهرمی است برای شکستن هیمنه استکبار، آیینه ای است برای تماشای شکوه وحدت، مکتبی است برای آموزش عرفان و سلوک، مدرسه ای است برای تربیت موحّدان مجاهد، بازاری است برای خرید آخرت، چشمه ای است برای طهارت روح.

آری... اینهاست روح حج و حج بی روح هم، مثل عبادت بی وضوست.

با روح حج آشناتر شویم و حقّ آن را بهتر ادا کنیم.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : کتاب روح حج ،جواد محدثی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.