تبیان، دستیار زندگی
سن پذیرش مسئولیت پذیری این روز ها به طور کلی تغییر کرده و حتی جوانان 30 سال به بالا هم خود را با آن غریبه می دانند، .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدیه محمدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جوون‌ها ریاست طلب شده اند


سن پذیرش مسئولیت پذیری این روز ها به طور کلی تغییر کرده و حتی جوانان 30 سال به بالا هم خود را با آن غریبه می دانند، گویی مسئولیت در لایه های نقش مادر و یا پدر شدن و آن هم بعد از گذشت یک دهه از ازدواج خود را نشان می دهد.

مسئولیت،واژه ای است که اگر به خیلی از نسل سومی ها بدهند، از ترس اینکه چه عاقبتی بعد از پذیرفتن آن در انتظارشان است، از تعریفش هم سرباز می زنند و به طور عجیبی خود را کاملا بیگانه با آن می دانند. واژه ای که معمولا در میان والدین بسیار پرکاربرد و در میان نوجوانان و جوانان بسیار به ندرت به چشم می خورد. خیلی از بزرگترها و صاحب نظران معتقدند که مسئولیت با کلمه هایی همچون جوانی و نوجوانی در تناقض است و بچه هاباید بچگی کنند و به همین منظور از نظر خیلی ها به کاربردن این واژه برای همه افراد در سنین متغیر، مصداق ندارد و یک بازه زمانی و تاریخ انقضا باید برای آن تعریف کرد.

نوجوان

سن پذیرش مسئولیت پذیری این روز ها به طور کلی تغییر کرده و حتی جوانان 30 سال به بالا هم خود را با آن غریبه می دانند، گویی مسئولیت در لایه های نقش مادر و یا پدر شدن و آن هم بعد از گذشت یک دهه از ازدواج خود را نشان می دهد.

این روزها کمتر پدر و مادری از پسرشان می خواهند تا برای تهیه حتی یک نان سنگگ تا سر کوچه برود. البته دراین میان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که کمتر فرزندی هم پیدا می شود که از انجام چنین اقداماتی ابراز رضایت کند و با جان و دل آن را بپذیرد. و این مسئله در حال گسترش و تبدیل شدن به یک عرف معمولی است.

این روزها، نوجوانانمان به بهانه درس خواندن و دستیابی به قله های پیشرفت و سر آخر هم به جایی رسیدن از یک فعالیت پیش پا افتاده همچون نان خریدن سرباز می زنند و جوانانمان هم به بهانه ارز و نوسانات ارزی و قیمت سرکش دلار دور تشکیل خانواده را به طور کل یک خط قرمز می کشند ودر این وسط هم فاتحه ای به احکام دینی و عقاید می خوانند و انگار نه انگار که در این احکام و روایات ها حرکت از بنده و برکت از خداوند مدام به گوش فرزندان بنی آدم خوانده و تکرار می شود.

بگذریم، مسئولیتی که به آن اشاره شد باید جایی در کنار الفبای اول ابتدایی داشته باشد و بماند که خیلی ها بعد از امضای حکم طلاق نامه و قرائت جدایی تازه متوجه می شوند که به هیچ وجه آمادگی پذیرش آن را نداشته اند. با این حال، این واژه از کلمه های نادری است که کمتر دانش آموز پایه ابتدایی آَشنایی مناسبی با آن دارد. حتی دیده شده است که نظام آموزشی و نظام تربیتی کشور ما در به وجودآمدن این شرایط و نابه سامانی های تربیتی در جوانان نقش به سزایی را ایفا کرده اند و در کنار والدین و دیگر مسائل اجتماعی موجود، در ردیف متهمان قرار دارند.

بسیاری از جوانان این دوره طوری راه می روند و بی هدف زمان را سپری می کنند، که انگار همیشه در این سن و سالها باقی خواهند ماند و گذر زمان و پیری حکم درد برای همسایه را دارد و هیچ گاه قرار نیست شامل حال آنها شود. بسیار دیده ایم که در میان جوانانچنین باب شده است که خوش باش و خوش بگذران. هدفمندی، برنامه داشتن، دوراندیشی کردن، نقش پذیری انگار در میان جوانان دمده شده

بر اساس سیستم آموزشی ما که همان کار اصلی خودش یعنی آموزش را هم به درستی انجام نمی دهد، فرزندان 7 ساله هر خانواده پس از رسیدن به این سن باید برچسب دانش آموزی را به خود بگیرند. از این رو می گوییم برچسب و نمی گوییم نقش که برچسب دوام و مدت و البته اثر پذیری کمتری را به نسبت نقش بر جای می گذارد. طفلان معصوم این دوره و زمان در حالی 12 سال تنها پسوند دانش آموز را با خود یدک می کشند که از اصلی ترین آموزه های تربیتی و اجتماعی به دور هستند و در این میان دل انسان برای آن دسته از والدینی می سوزد که خود را به آب و آتشی می زنند تا فرزندشان به دور از هر گونه هیاهوی موجود والبته گاهی هم به دلیل چشم و هم چشمی، در بهترین مدرسه ها آینده ی خود را رقم بزنند و سر آخر هم عصای پیری و ثمره ی عاقبت به خیری آنها شوند، اما بی خبر از این که در مدارس ما تنها مشق الفبا می کنند و در سایه دو دوتاها، خیلی از مسائل تربیتی و دینی به دست فراموشی سپرده می شود.

بعد از مدرسه و رفتن به دانشگاه ها که اغلب ریشه در جیب پرپول والدین دارد، تازه اوضاع این بی مسئولیتی ها و عدم نقش پذیری ها به قول معروف پوست می اندازد و دوران دانشجویی ملقب می شود به دوران زودگذر خوش گذرانی ها و بی خیالی ها، سر آخر هم بعد از پاس کردن یک خط در میان واحد ها و دیدن دم استاد، مدرکی به نام لیسانس می شود حکم سند منگوله دار علم و دانش جوانان ما.

بعد از مدرسه و رفتن به دانشگاه ها که اغلب ریشه در جیب پرپول والدین دارد، تازه اوضاع این بی مسئولیتی ها و عدم نقش پذیری ها به قول معروف پوست می اندازد و دوران دانشجویی ملقب می شود به دوران زودگذر خوش گذرانی ها و بی خیالی ها، سر آخر هم بعد از پاس کردن یک خط در میان واحد ها و دیدن دم استاد، مدرکی به نام لیسانس می شود حکم سند منگوله دار علم و دانش جوانان ما

تا باب دانشگاه باز است، باید یادی از محوطه های دانشگاه ها کرد که در مواقع تشکیل کلاس و غیراز این مواقع هیچ گاه جایی برای سوزن انداختن در آن نیست . بیچاره کتابخانه های دانشکده ها که هر روز بر لایه غبارآلود کتاب های آن افزوده می شود و بی خیالی دانشجویان ما مزید علتی است برای بی هدف چرخیدن ها.

بسیاری از جوانان این دوره طوری راه می روند و بی هدف زمان را سپری می کنند، که انگار همیشه در این سن و سالها باقی خواهند ماند و گذر زمان و پیری حکم درد برای همسایه را دارد و هیچ گاه قرار نیست شامل حال آنها شود. بسیار دیده ایم که در میان جوانان چنین باب شده است که خوش باش و خوش بگذران. هدفمندی، برنامه داشتن، دوراندیشی کردن، نقش پذیری انگار در میان جوانان دمده شده .

نوجوان

زمانی پدران و مادران ما همراه با درس کردن کار می کردند تا بتوانند سرمایه ای جمع کنند برای فراهم کردن امکانات بیشتر زندگی و استقلال بالاتر ولی اکنون جوانان زیادی داریم که جز توقع های مادی و مهیا کردن اسباب راحتی و خوش گذارنی و الافی انتظار دیگری از پدر ومادر ندارند !

این روزها، والدین سوء برداشتی را از فرمایشات امیرعارفان دارند"هفت سال ابتدایی زندگی فرزندان دوران ریاست انهاست " به طوری که فرزندانشان نه تنها به مدت 7 سال بلکه تا آخر عمر برایشان حکم ریحانه نازک و لطیف را دارند و همیشه امیرانی برای مادران و پدران هستند.

فرزندسالاری این دوره و زمان ما باعث شده است تا والدین 7 سال امیر بودن کودکان را 70 سال تلقی کنند و از امر و نهی کردن به آنها خود داری کنند.

کاش به جای اینکه والدین ما حرص و جوش آن را بخورند که فرزندشان فلان موسسه آموزشی و فلان کلاس را برود، کمی هم به فکر تربیت اجتماعی و دینی آنها باشند. کاش همانطور که یک مادر حتما سعی می کند از شامپوهای ویژه کودک؛ برای فرزندش استفاده کند تا خدای نا کرده چشمانش نسوزد، همانقدر هم به فکر سوختن فرصت های آموزشی و تربیتی فرزندش باشد، چرا که امیرالمومنین می فرمایند که ذهن کودک همچون سنگی است که هرآنچه بر روی آن بنویسی، بر آن حک می شود و تا آخر عمر همراهش باقی می ماند.

مهدیه محمدی

بخش اجتماعی تبیان